مبانی و تحولات فقه شیعه اثنی عشری درباره اضطرار
محورهای موضوعی : جامع الفقهیهرسول جلالی 1 , رحمت فرحزادی(نویسنده مسئول) 2 , عبدالرضا فرهادیان 3
1 - دانشجوی فقه و مبانی حقوق اسلامی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه ازاد اسلامی واحد یادگار امام خمینی (ره) شهرری.
2 - استادیار فقه و مبانی حقوق اسلامی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه ازاد اسلامی واحد یادگار امام خمینی (ره) شهرری، ایران.
3 - استادیار گروه فقه و اصول ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد میمه، میمه، ایران.
کلید واژه: قاعده رفع جرم, اضطرار, مضطر, مسئولیت کیفری, جرم,
چکیده مقاله :
اضطرار یکی از عناوین ثانویه در فقه شیعی است که به خاطر آن حکم اولیه برداشته میشود و اضطرار گاهی در فعل و گاهی در ترک امری است؛ به سخن دیگر، اضطرار به مجبور شدن به انجام ارادی فعل با عدم رضایت قلبی یا سلب کامل اختیار اطلاق میشود. اضطرار به بیم از زیان غیرقابل تحمّل نسبت به فعل یا ترک گفته میشود. اضطرار حالتی است که در آن باوجود آنکه تهدیدی از خارج متوجه شخص نمیگردد، فشاری از درون وی، او را به انجام کاری وادار میکند که نسبت به آن رضایت کامل ندارد؛ یعنی هرچند اراده انجام آن را دارد، اما این اراده با رضایت و خرسندی درونی همراه نیست؛ مانند اینکه شخصی برای درمان فرزندش، مضطر به فروش خانه خود میگردد. در این مورد، او این کار را برخلاف میل باطنی و در شرایط اضطرار، ولی با اراده و قصد انجام میدهد. فقها عمده بحث را در کتاب اطعمه و اشربه آوردهاند. ریشههای اضطرار، اکراه، تقیه، ضرر و ضرورت است در مقاله حاضر به بررسی دیدگاه فقها و تحولات این دادگاه از گذشته تاکنون روش ـ توصیفی تحلیلی میپردازیم. هدف، شناسایی دیدگاه مستدل و موجه در میان فقهاست. نتیجه مقاله، نشان از برتری دیدگاه آیتالله خوئی نسبت به دیگر فقها دارد.
Urgency is one of the secondary titles in Shia jurisprudence, because of which the primary ruling is removed, and urgency is sometimes in action and sometimes in abandonment. In other words, urgency refers to being forced to do an act voluntarily with lack of heart satisfaction or complete deprivation of free will. Urgency is the fear of unbearable loss in relation to an act or abandonment. Urgency is a state in which, despite the fact that there is no threat from the outside, a pressure from inside forces him to do something that he is not completely willing to. That is, although he has the will to do it, but this will is not accompanied by inner satisfaction. A person who is forced to sell his house to treat his child is an example of urgency. In this case, he does it against his inner desire and in an emergency, but with will and intention. The jurists have discussed the issue mainly in the book It’amhu va Ishrabhu. The roots of urgency are reluctance, Taghiya, loss and necessity. In this article, we will examine the views of the jurists and the developments of this issue from the past until now using descriptive-analytical methods. The goal is to identify the reasoned and justified point of view among jurists. The result of the article shows the superiority of Ayatollah Khoi's point of view compared to other jurists.
1. ابن منظور، محمّدبن مکرّم. (1361). لسان العرب. (ج13، الطبعه الثانیه). بیروت: دارالفکر للطّباعه و النّشر.
2. ابنبرّاج طرابلسی، قاضی. (1363). المهذّب. (الطبعه السادسه). قم: جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم.
3. ابنحزم اندلسی، علی بن محمد. (بیتا). المحلّی بالآثار. (الطبعه الرابعه). بیروت: دارالکتب العلمیّه.
4. ابنزهره، حمزه بن علی. (1374). غُنیه النّزوع الی علمی الأصول و الفروع. (الطبعه الرابعه). بیروت: مؤسسۀ فقه الشیعه.
5. اصفهانی، محمدباقر بن محمدتقی (مجلسی دوم). (1361). مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرّسول. (چاپ چهارم). تهران: دارالکتب الإسلامیّه.
6. انصاری، مرتضی (شیخ). (1374). المکاسب. (ج 1 و 2، چاپ دهم). قم: انتشارات اسمعیلیان.
7. برقی، احمد بن محمد. (بیتا). المحاسن. (ج 1، چاپ سوم). قم: دارالکتب الاسلامیّه.
8. جبل عاملی، زینالدین (شهید ثانی). (1367). الرّوضه البهیّه فی شرح اللّمعه الدّمشقیّه. (ج10 و 15، چاپ نهم). قم: کتابخانۀ آیتالله مرعشی نجفی.
9. جبل عاملی، محمّدبن مکّی (شهید اول). (1368). اللمعه الدّمشقیّه. قم: دارالفکر.
10. جلالالدین محلی. (1997). شرح منهاج الطالبین. (در هامش حاشیتان از قلیوبی و عمیره). بیروت.
11. حر عاملی، محمد بن حسن. (1366). وسایل الشیعه الی تحصیل مسائل الشّریعه. (ج16، 19، 29، چاپ هفتم). قم: مؤسّسۀ آلالبیت.
12. حلبی، ابوالصّلاح. (1360). الکافی فی الفقه. (چاپ چهارم). اصفهان: کتابخانۀ امیرالمؤمنین(ع).
13. حلی، جعفر بن حسین (محقّق). (1366). شرایع الاسلام. (ج4، الطبعه الثالثه). نجف اشرف: مطبعه الآداب.
14. حلی، حسن بن یوسف (علامه). (1370). مختلف الشیعه، (ج 2 و 9، چاپ پنجم). قم: جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم.
15. خمینی، سیّد روحالله. (1361). تحریر الوسیله، (ج2، چاپ دوم). قم: مؤسسۀ مطبوعات دارالعلم.
16. خوانساری، سید احمد بن یوسف. (1362). جامع المدارک، (ج7، چاپ اول). قم: مؤسسۀ اسمعیلیان.
17. خویی، سید ابوالقاسم. (1385). مبانی تکمله المنهاج، (ج 2 و 8، چاپ هشتم). قم: مؤسسۀ احیاء آثار امام خوئی.
18. دردیر، احمد. الشرح الصغیر. (ج۲). قاهره: دارالمعارف.
19. راغب اصفهانی، محمدحسین. (1369). المفردات فی غریب القرآن. (الطبعه الخامسه). بیروت: دارالمعرفه.
20. سنهوری، عبدالرزاق احمد. الوسیط فی شرح القانون المدنی الجدید (نظریة الالتزام بوجه عام). (ج۱). بیروت: دار احیاء التراث العربی.
21. صانعی، یوسف. (1382). فقه الثّقلین، (چاپ دوم). قم: مؤسّسۀ عروج.
22. صدوق، محمد بن علی بن بابویه. (1370). من لایحضره الفقیه، (ج4، چاپ هفتم). قم: دفتر انتشارات اسلامی.
23. طباطبایی، سید علی. (1369). ریاض المسائل، (ج14، چاپ اول). قم: جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم.
24. طبسی، نجمالدین. (1382). حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام. (ترجمۀ محمدعلی ابهری و بوذر دیلمی معزّی و هادی رمضانی). (چاپ اول). قم: بوستان کتاب قم.
25. طوسی، ابنحمزه. (1375). الوسیله الی نیل الفضیله. (چاپ دوم). قم: کتابخانۀ آیتالله مرعشی نجفی.
26. طوسی، محمد بن حسن. (1374). الخلاف. (چاپ سوم). قم: جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم.
27. عوده، عبدالقادر. (1968). التشریع الجنائی الاسلامی. (ج۱). قاهره.
28. فتحی بهنسی، احمد. (1969). المسئولیة الجنائیه. (ج۱). قاهره.
29. فراهیدی، خلیل بن احمد. (1367). کتاب العین. (ج3، چاپ اول). قم: نشر هجرت.
30. فیاض، محمد اسحاق. (1378). منهاج الصّالحین. (ج3، چاپ دوم). قم: مکتبة آیتالله فیاض.
31. کلینی، محمد بن یعقوب. (1386). الکافی. (ج7، چاپ ششم). قم: دارالحدیث للطّباعه و النّشر.
32. گلپایگانی، محمدرضا. (1365). الدّر المنضود فی احکام الحدود. (ج3، چاپ اول). قم: دارالقرآن.
33. نجفی، محمدحسن. (1394). جواهر الکلام. (به کوشش محمود قوچانی). تهران.