پژوهشی پیرامون حکم اخذ اجرتالمثل توسط وصی با رویکردی بر آراء امام خمینی(ره)
محورهای موضوعی : جامع الفقهیهسید محمد تقی قبولی درافشان 1 , محمدحسن حائری 2 , فاطمه نجیب زاده 3
1 - دانشیار گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی، دانشگاه فردوسی، مشهد، ایران
2 - استاد گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی، دانشگاه فردوسی، مشهد، ایران
3 - دانشجوی کارشناسی ارشد فقه و مبانی حقوق اسلامی، دانشگاه فردوسی، مشهد، ایران
کلید واژه: اجرتالمثل, وصی, صغیر, امام خمینی(ره),
چکیده مقاله :
یکی از مسائل مورد توجه در دین شریف اسلام، رعایت و حفظ حقوق انسان، حیوان و نباتات می باشد. از آنجا که انسان اشرف مخلوقات فی الارض می باشد، طبعاً اهتمام اسلام به حفظ حقوق انسان، بیشتر از سایر مخلوقات بوده و بنابراین، طبق قاعده ی فقهی احترام که از آن با عنوان احترام مال المسلم و عمله نام برده می شود، در راستای حمایت از عمل مسلمان و جلوگیری از تجاوز سایرین به آن وضع شده و بیان می دارد که اعمال شخص مسلمان همانند مال او دارای احترام و اهمیت است و در واقع، عمل فرد مسلمان معادل با مال او محسوب می شود و باید در ازای عمل مسلمان، اجرتی پرداخت شود و سایرین نمی توانند بدون پرداخت اجرت عمل شخص مسلمان، از خدمات او بهره مند گردند. یکی از مصادیق این قاعده، اخذ اجرت المثل توسط وصی می باشد، از آنجا که وصی به عنوان ولی از سوی موصی، ناظر بر اموال ایتام و مسئول رسیدگی به آنها می باشد، عمل او محترم بوده و لذا می تواند در مقابل عمل خود اجرت المثل را از مال یتیم بردارد و در بین فقهای امامیه، احدی قائل به عدم جواز اخذ اجرتالمثل توسط وصی نمیباشد. در این مقاله با روشی توصیفی-تحلیلی و با مراجعه به منابع اسنادی و کتابخانه ای، به مقایسه ی آراء امام خمینی(ره) و مشهور فقها در این زمینه پرداخته شده است و حاصل این است که امام خمینی(ره)، مطلقاً قائل به جواز اخذ اجرتالمثل توسط وصی می باشد و طبق دیدگاه ایشان تفاوتی در اخذ اجرتالمثل توسط وصی فقیر و غنی وجود ندارد و امتناع وصی غنی از اخذ اجرت المثل را از جهت احتیاط استحبابی می داند و مشهور فقها نیز با ایشان متفق القولند، اما عده ای دیگر از فقها بر خلاف نظر امام خمینی(ره)، اخذ اجرت المثل توسط وصی را مطلقاً جایز ندانسته و اطلاق جواز اخذ اجرت المثل توسط وصی را با تمسک به آیه ی 6 سوره نساء تنها برای وصی فقیر تقیید زده اند، مشروط بر اینکه وصی فقیر نیز در اخذ اجرت المثل استعفاف ورزد؛ و با ادله ای که بیان شده است، برخلاف نظر این گروه، جواز اخذ اجرت المثل به صورت مطلق ثابت شده است.
One of the issues of interest in the noble religion of Islam is the observance and protection of human, animal and plant rights. According to the jurisprudential principle of respect, which is referred to as “respect for property and practice of Islam”, it has been instituted in support of Muslim practice and to prevent the rape of others, and states that acts of a Muslim such as his are respected and respected In fact, the practice of a Muslim is considered equivalent to his property and must be paid in return for the Muslim's practice and others cannot benefit from the service without paying the Muslim's One of the principles of this rule is to obtain a proverb from the Prophet (pbuh), since the Prophet (pbuh) is the guardian of the property of the orphans and is in charge of the care of the orphan, he is respected and therefore can be exonerated. He removes the saying from the orphanage and among the jurisprudents of the Imamiyyah No one denies that the proverb is not permitted. In this descriptive-analytical method, referring to the documents of Imam Khomeini and the well-known jurists in a descriptive-analytical manner, referring to the documentary and library sources, the fact is that Imam Khomeini (RH) absolutely permits. Obtaining the proverb is by the testator, and according to their view there is no difference in obtaining the proverb by the poor and the rich.
قرآن کریم.
ابن ادریس، محمد بن منصور، السرائر الحاوی فی تحریر الفقه و الفتاوی، ج2، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1410ق.
اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، اول، لبنان، دارالعلم، 1412ق.
امامی، حسن، حقوق مدنی، تهران، انتشارات اسلامیه، بیتا.
انصاری، مرتضی بن محمد امین، رساله فی الوصایا، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، 1415ق.
همو، کتاب المکاسب، ج2، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، 1415ق.
حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج19، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام، 1409ق.
حکیم، محسن، مستمسک العروه الوثقی، ج12، قم، موسسه دارالتفسیر، 1416ق.
حلی، مقداد بن عبدالله، کنز العرفان فی فقه القرآن، ج2، قم، انتشارات مرتضوی، 1425ق.
خراسانی، وحید، منهاج الصالحین، ج3، چاپ پنجم، قم، مدرسه امام باقر علیه السلام، 1428ق.
خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ج2، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بیتا.
خوانساری، احمد بن یوسف، جامع المدارک فی شرح مختصر النافع، ج4، چاپ دوم، قم، موسسه اسماعیلیان، 1405ق.
خوئی، ابوالقاسم، مصباح الفقاهه، ج3، چاپ چهارم، قم، انصاریان، 1417ق.
راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج2، چاپ دوم، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1405ق.
سیفی مازندرانی، علی اکبر، دلیل تحریر الوسیله (کتاب الوصیه)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1429ق.
شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج5، قم، کتاب فروشی داوری، 1410ق.
همو، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج6، قم، موسسه معارف الاسلامیه، 1413ق.
صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج28، چاپ هفتم، بیروت، دار احیاء تراث العربی، 1404ق.
طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج4، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1407ق.
همو، النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی، چاپ دوم، لبنان، دارالکتاب العربی، 1400ق.
علامه حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعه فی احکام الشریعه، ج5، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413ق.
همو، قواعد الاحکام فی معرفه الحلال و الحرام، ج2، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413ق.
فیاض، محمد اسحاق، تعالیق مبسوطه علی العروة الوثقی، ج10، چاپ دوم، بیجا، محلاتی.
کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج2، چاپ چهارم، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق.
لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله (کتاب الوصیه)، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام، 1429ق.
محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج11، چاپ دوم، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام،1414 ق.
مصطفوی، محمدکاظم، مئاه قواعد الفقیه، چاپ چهارم، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1421ق.
مکارم شیرازی، ناصر، قواعد فقهیه، ج2، چاپ سوم، قم، مدرسه الامام امیرالمؤمنین علیه السلام، 1411ق.
وجدانی فخر، قدرت الله، الجواهر الفخریه فی شرح الروضه البهیه، ج10، چاپ دوم، قم، انتشارات سماء قلم، 1426ق.
یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم، العروه الوثقی، ج5، قم، موسسه نشر اسلامی، 1420ق.
[5]. «صحیح عبدالله بن سنان عنه ع ایضا عنه سئل و انا حار عن القیم للیتامی و الشراء لهم و البیع فیما یصلحهم اله و ان یاکل من اموالهم، فقا لا باس ان یاکل من اموالهم بالمعروف کما قال الله عزوجل (فالیاکل بالمعروف) و هو القوت».
[6]. «خبر ابی الصباح عنه ع ایضا فیها: فقال: ذاک الرجل یحبس نفسه عن المعیشة فلا باس یاکل بالمعروف اذا کان یصلح لهم اموالهم فان کان المال قلیلا فلا یاکل منه شیئا».
[7]. «خبر سماعه و ابی اسامة عم تفسیر العیاشی عنه ع قال: هذا الرجل یحبس نفسه للیتیم علی حرث او ماشیة و یشغل فیها نفسه منه بالمعروف و لیس له ذلک فی الدنانیر و الدراهم التی عنده موضوعة».
[8]. «خبر زرارة مروی عن ابی جعفر(ع) فیها: ساله عنها قال: ذلک اذ حبس نفسه فی اموالهم فلا یحترف لنفسه فالیاکل بالمعروف من مالهم بنا علی ان ذلک اجرة مثله لغلبة زیادة احتراف الناس علی ما یحتاجونه فی اقواتهم».
[9]. «موثق حنان قال ابوعبدالله ع: سالنی عیسیبن موسی عن القیم للایتام فی الابل ما یحل له فیها؟ فقلت له اذا لا حوضها و طلب ضالتها و هنا جربانها فله ان یصیب من لبنها من غیر نهک لضرع و لا فساد لنسل».