جایگاه ابژهی زیباشناختی در نقد هنر از نظر مونرو بیردزلی
محورهای موضوعی : فلسفهمهدیه السادات سجادیان 1 , مریم بختیاریان 2
1 - دانشجوی دکتری فلسفه هنر، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 - استادیار گروه فلسفه، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
کلید واژه: بیردزلی, ابژهی زیباشناختی, تجربهی زیباشناختی, نقد هنر, ارزش هنری,
چکیده مقاله :
در هنر معاصر، تشخیص ابژهی زیباشناختی از ابژهی غیرزیباشناختی، سخت و گاهی غیرممکن میشود. مونرو سی بیردزلی تلاش دارد با تعریف ابژهی زیباشناختی بر این مشکل فائق آید. او تمام آثار هنری و ادبی را ابژهی زیباشناختی محسوب میکند که برای تمییز آنها کافی است منتقد از وقوع تجربه زیباشناختی مطمئن شود. ایجاد تجربهی زیباشناختی، کارکرد هنر است که با وجود وحدت، ترکیب و شدت در اثر هنری ایجاد میشود. بیردزلی، منتقد هنری میتواند دیدگاه عینباورانه و یا امپرسیونیستی داشته باشد، اما در هر حال، ارزش هنری، موضوع شناخت ابژهی هنری است و آگاهی از آن برای منتقد شرط لازم است. هدف این نوشتار، بررسی معیارهای تشخیص ابژهی زیباشناختی در نظریه زیباشناسی و نقد هنر بیردزلی است که میتواند ما را به اتخاذ رویکردی خاص در نقد هنر رهنمون کند. در این تحقیق، دادهها از طریق مطالعه کتابخانهای و جستوجوی اینترنتی جمعآوری شده مطالعه و بررسی میشوند تا پس از تجزیه و تحلیل برای پیبردن به نقاط ضعف و قوت تعریف بیردزلی از ابژهی زیباشناختی و کارآیی آن در نقد هنر استفاده شوند.
In modern times, with the avant-garde movement, recognizing the aesthetics object from a non- aesthetics object is difficult or impossible. Beardsley is one of the formalist philosophers who seeks to define the aesthetic object in order to make a difference between art and non-art. He first of all distinguishes aesthetic object from other aspects, such as paying attention to the artist''s intention or the author''s intention and audience’s perception, that the aspects are considered to be false inputs in the functionalist pattern and disrupt the aesthetic experience. According to this theory, the function of art is the make of aesthetic experience, which is characterized by features such as unity, complex and intensity. These features are followed by artistic value, the value that is the subject of the recognition of an artistic object, and the critic must be know it to use them in the evaluation of artwork that is content-centered. Because the aesthetic experience in art is its value and the only necessary condition for the work of art and is formed on the basis of a positive verdict, the purpose of this study is to identify the aesthetic object from the Beardsley view which can be defined by art. Our methodology, in terms of the nature of the research, is to collect materials through a library study and Internet search, then we examine and analyze them in order to obtain Beardsley’s definition of the aesthetic object and its status in art criticism
_||_