انسان از دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری ، (با رویکردی به علم، عشق و مرگ)
محورهای موضوعی : شعر
1 - بلوار معلم صددستگاه
کلید واژه: عشق و مرگ, انسان, اقبال لاهوری, علم, مولانا,
چکیده مقاله :
یکی از مهمترین موضوعاتی که فلاسفه و عارفان شرقی بدان پرداخته اند مسئله انسان شناسی است و از مولفه های مهم مربوط به آن شناخت مرگ، عشق و علم انسان است که علم به این موضوعات در سرنوشت آدمی تأثیر به سزایی دارد، انسان معاصر با توجه به مکاتب و نظریه های مختلف در این مورد دچار سردرگمی شده است مطالعه در باب این موضوعات باعث برطرف شدن برخی ابهامات ذهنی و انتخاب مسیر درست زندگی خواهد شد. پژوهش حاضر با هدف بررسی انسان از دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری با رویکرد به علم، مرگ و عشق به روش کتابخانهای به انجام رسیده است. یافته های پژوهش: از تشابهات اندیشه دو شاعر: یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در ارتقای مقام انسان را کسب علم می دانند، مولانا سه علم، علم تجربی، علم شغل و علم صوفیانه را باور دارد،عنایت او به علم صوفیانه است. اما اقبال به علم حصولی و حضوری معتقد است. در مورد مرگ هر دو شاعر مرگ و جاودانگی را برای تمامی انسان ها محتوم می دانند. مولانا نوع زندگی و مرگ شخص را بازتـاب ضـمیر و دل آدمـی می داند اما اقبال می گوید: جاودانگی حقیقی زمانی مطلوب است آدمی گوهر وجودی مفهومِ خودی را بشناسد. عشق از نظر هر دو از سوی خدا آمده است مولانا غایت و نهایت عشق را وصول به حضرت حق می داند . اما از نظر اقبال عشق به خدا در نهاد آدمی موجود است و اگر لحظه ای عشق به خدا از آنها گرفته شود نابود می شوند.
One of the most important topics that Eastern philosophers and mystics have dealt with is the problem of anthropology, and one of the important components related to it is the knowledge of death, love and the science of man. Different schools and theories are confused in this matter. Studying about these issues will resolve some mental ambiguities and choose the right path in life. The current research has been done with the aim of examining the human being from the perspective of Rumi and Iqbal Lahori with an approach to science, death and love in a library method.The current research has been done with the aim of examining the human being from the perspective of Rumi and Iqbal Lahori with an approach to science, death and love in a library method. Findings of the research: From the similarities in the thoughts of the two poets: they consider acquiring knowledge as one of the important and influential factors in improving human status. Rumi believes in three sciences, empirical science, job science and Sufi science. His attention is to Sufi science. But Iqbal believes in acquired and present knowledge. Regarding death, both poets consider death and immortality inevitable for all human beings. Rumi considers the type of life and death of a person as a reflection of the conscience and heart of a person, but Iqbal says: true immortality is desirable when a person knows the existential essence of the concept of self. According to both of them, love comes from God.
_||_