تحلیلِ آرمانس استاندال و تام جونز هِنری فیلدینگ بر اساسِ نظریاتِ زیگموند فروید
محورهای موضوعی : شعر
1 - -
2 - -
کلید واژه:
چکیده مقاله :
زیگموند فروید، پدرِ روانکاوی به دنبالِ تفسیرِ روانکاوانۀ تجلی ناخودآگاه نویسنده در متنِ ادبی می گشت. بدین ترتیب، اثرِ ادبی را به نیابت از نویسنده بر روی دیوانِ روانکاوی خویش می نهاد و از ورای خوانشی عمیق به جستجوی نشانه هایی از حضورِ ناخودآگاه نویسنده می گشت و متنِ ادبی را به سخن وا می داشت تا پرده از اسرارِ ناخودآگاهی که هم به نویسنده تعلق داشت و هم به عنوانِ مجموعه نشانه های ناخودآگاه بشری محسوب می شد، بردارد. هنری فیلدینگ هنری رمانِ تام جونز، کودکی سرراهی را در سالِ 1749 به چاپ رسانید که ماجرای زندگی تام جونزِ سرِ راهی را به تصویر در می آورد که پسری خوش مشرب و ساده دل است و عاشقِ دخترِ همسایه شان به نام سوفیا وسترن[1] می شود. به موازاتِ آن، رمانِ آرمانس یا چند صحنه از سالنِ پاریسی استاندال، نویسنده قرنِ نوزدهمِ فرانسه نیز نمونۀ بارزی از نمایشِ تصویرهای ناخودآگاه بشری از ورای ماجرای عشقِ اُکتاو دو مالیور[2] و آرمانس دو زوهیلُف[3]تجلی می یابد. در این مقاله، در نظر داریم این دو رمان را با نگاهی روانکاوانه از دیدگاه زیگموند فروید موردِ بررسی قرار دهیم. [1] Sophia Western [2] Octave de Malivert [3] Armance de Zohiloff
Sigmund Freud, the father of psychology looks for the psychological interpretation of the unconscious manifestation of the writer in the literary text. Thus he judges the literary work on behalf of the writer and looks for the signs of the unconscious presence of the writer in order to reveal the secrets of such presentations. Henry Fielding published the novel “The History of Tom Jones, a Foundling” in1749 which depicts the life of a sociable and naïve boy who falls in for the girl next door, Sophia Western. Accordinglythe novel “Armance” or some scenes from “A Salon in Paris”, written by the 19th century French writer Stendhal are instances in which the signs of the unconscious presence of the writer could be pointed out. The present article tries to have a psychological review of these novels from Sigmund Freud point of view.