بررسی تطبیقی معرفت شناسی و هستی شناسی از دید مولانا و کانت
محورهای موضوعی : متون زبان و ادبیات فارسی
مرضیه آفرین کیا
1
,
فاطمه حیدری
2
,
زهرا دری
3
1 - دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران.
3 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران.
کلید واژه: معرفتشناسی, هستیشناسی, تطبیق, کانت, مولانا,
چکیده مقاله :
ساختار مکاتب فلسفی با تحلیل هستی و شناخت و نسبت آندو با یکدیگر شکل مییابد. با توجه به پیوستگی تنگاتنگ مباحث معرفتشناسی و هستیشناسی میتوان گفت: بنیان هستیشناسی هر مکتب بر معرفتشناسی آن استوار است. هستیشناسی به پژوهش در باره پدیدارهایی میپردازد که در عالم واقع موجودند و نگرش انسانها به هستی بر اساس نگاه مسلکی است که به آن گرویدهاند. اندیشمندان پس از اینکه دریافتند؛ قوایشناختی انسان در تفسیر پدیدههای جهانهستی نقش بسزایی دارد؛ به مطالعه معرفت، گسترۀ آن و ابزار شناخت پرداختند. این نوشتار سعی دارد با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی و تطبیق نگاه معرفتشناسانه و هستیشناسانه مولوی و کانت بپردازد؛ سپس میزان تشابه و تفاوت این دو نگرش به هستی و معرفت را بسنجد. با بررسی آرای مولانا و کانت با دو رویکرد متفاوت روبرو میشویم. مولانا فلسفه را در شناخت حقایق نارسا میداند و تمام ماهیت معرفت و معرفتشناسی را بر اساس مابعدالطبیعه تعریف میکند. او در مقوله هستیشناسی، معتقد است: وجود مطلق به آفریدگار هستی تعلق دارد و او هستیبخش همۀ هستیهاست درحالیکه هستی ما ظاهری است. در نگرش وی انسان به هدف پیوند ارتباط با مظاهر هستی از شناخت حسی و عقلی و به جهت ارتباط با ذات حق-تعالی از معرفت شهودی بهره میگیرد. دغدغه اصلی کانت، عالم تفکر و شناخت است. بر همین اساس او معتقد بود بدون شناختشناسی نمیتوان به هستیشناسی پرداخت. زیرا مدعی بود که عقل به تنهایی نمیتواند به مسائل مابعدالطبیعه بیاندیشد. این در حالی است که به متافیزیک معتقد بود و آن را رد نمیکرد.
According to the close connection between epistemology and ontology, it can be said: the foundation of the ontology in each idea is based on its epistemology. Ontology deals with the research about the phenomena that exist in the real world and the attitude of humans towards existence and is based on the ideological view that they have adopted. The thinkers have found that; human cognitive abilities play a significant role in interpreting the phenomena of the universe; they have studied the phenomenon of recognition, its scope, and tools. In this descriptive and analytical study, epistemology and ontology are compared from the perspective of Molana and Kant, and the similarities and differences between these two attitudes are discussed. By considering the opinions of Molana and Kant, we come across two different approaches. Molana considers philosophy insufficient in knowing the facts and defines the whole nature of cognition and epistemology based on metaphysics. In the category of ontology, he believes that absolute existence belongs to the creator of existence, and he is the source of all existence. In his view, humans use sensory and intellectual power to communicate to manifestations of existence, and to communicate with the Supreme Being they use intuitive cognition. Kant's main concern is thought and cognition. Based on this, he believed that without epistemology, we cannot deal with ontology. He claimed that the power of reason alone cannot deal with metaphysical issues. This is even though he believed in metaphysics and did not reject it.