شخصیتپردازی در حکایتهای تمثیلی سلسلهالذهب عبدالرحمان جامی
محورهای موضوعی : تمثیل در زبان و ادب فارسینفیسه گاموری 1 , حسین آقاحسینی 2 , مریم محمودی 3
1 - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد دهاقان
2 - گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی،دانشگاه اصفهان،اصفهان، ایران
3 - دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان
کلید واژه: شخصیتپردازی, سلسله الذهب, تمثیل, عبدالرحمان جامی,
چکیده مقاله :
بسیاری از داستانهای مثنوی سلسلهالذهب از نوع تمثیلهای انسانی هستند و جامی برای تبیین معانی کلی و عمیق از آنها استفاده کردهاست. این داستانها، اهداف اخلاقی و دینی دارند و برای تنبه خواننده سروده شدهاند. عواملی مانند فضای محدود، زمان کوتاه و کم بودن شخصیتهای داستانی، باعث میشود که حکایات تمثیلی این کتاب در ردة داستانهای کوتاه قرار گیرند. در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شدهاست، شخصیت و شخصیتپردازی در حکایتهای تمثیلی این مثنوی بررسی شده است تا به پرسشهای زیر پاسخ دهد: انواع شخصیت در حکایتهای تمثیلی سلسلهالذهب کدامند؟ جامی از چه روشهایی در شخصیتپردازی حکایتهای تمثیلی استفاده کرده است؟ از آنجا که شخصیتپردازی، از مولفههایی است که قدرت هنری شاعر یا نویسنده را مینمایاند و عامل مهمی در جهت آشکارکردن ویژگیها، روحیات، صفات و افکار شخصیت است؛ بنابراین ضرورت دارد که نحوة نگرش و پردازش شخصیتها در مثنوی تمثیلی سلسلهالذهب تبیین شود تا در دریافت معانی عمیق آن موثر واقع شود. در این مقاله کوشش شده است انواع شخصیت و روشهای شخصیتپردازی در این مثنوی بررسی شود. نتایج تحقیق نشان میدهد که بیشتر شخصیتها در این منظومة تمثیلی از نوع ایستا و سادهاند و در شیوه-های شخصیتپردازی، گفتگو و توصیف مستقیم بیشترین بسامد را دارد.
Many of the stories of the Masnavi of the Al-Silsilah al-Dhahab, are human allegories, and Jami has used them to explain general and deep meanings. These stories have moral and religious purposes and are written for the reader's pleasure. Factors such as limited space, short time, and few fictional characters make the allegorical stories of this book fall under the category of short stories. In this research, which was carried out using a descriptive-analytical method, the character and characterization in the allegorical stories of this Masnavi were investigated in order to answer the following questions: What are the types of characters in the allegorical stories of Al-Zahb? What methods has Jami used in characterizing allegorical stories? Because characterization is one of the components that shows the artistic power of the poet or writer and is an important factor in revealing the characteristics, moods, attributes and thoughts of the character; Therefore, it is necessary to explain the way of attitude and processing of the characters in the allegorical masnavi of the the Al-Silsilah al-Dhahab in order to be effective in understanding its deep meanings. In this article, an attempt has been made to examine the types of characters and methods of characterizing in this Masnavi. The results of the research show that most of the characters in this allegorical system are static and simple, and in the methods of characterization, dialogue and direct description have the highest frequency.
_||_
شخصیتپردازی در حکایتهای تمثیلی سلسلهالذهب عبدالرحمان جامی
نفیسه گاموری1
حسین آقاحسینی2
مریم محمودی3
چکیده
بسیاری از داستانهای مثنوی سلسلهالذهب از نوع تمثیلهای انسانی هستند و جامی برای تبیین معانی کلی و عمیق از آنها استفاده کردهاست. این داستانها، اهداف اخلاقی و دینی دارند و برای تنبه خواننده سروده شدهاند. عواملی مانند فضای محدود، زمان کوتاه و کم بودن شخصیتهای داستانی، باعث میشود که حکایات تمثیلی این کتاب در ردة داستانهای کوتاه قرار گیرند. در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شدهاست، شخصیت و شخصیتپردازی در حکایتهای تمثیلی این مثنوی بررسی شده است تا به پرسشهای زیر پاسخ دهد: انواع شخصیت در حکایتهای تمثیلی سلسلهالذهب کدامند؟ جامی از چه روشهایی در شخصیتپردازی حکایتهای تمثیلی استفاده کرده است؟ از آنجا که شخصیتپردازی، از مولفههایی است که قدرت هنری شاعر یا نویسنده را مینمایاند و عامل مهمی در جهت آشکارکردن ویژگیها، روحیات، صفات و افکار شخصیت است؛ بنابراین ضرورت دارد که نحوة نگرش و پردازش شخصیتها در مثنوی تمثیلی سلسلهالذهب تبیین شود تا در دریافت معانی عمیق آن موثر واقع شود. در این مقاله کوشش شده است انواع شخصیت و روشهای شخصیتپردازی در این مثنوی بررسی شود. نتایج تحقیق نشان میدهد که بیشتر شخصیتها در این منظومة تمثیلی از نوع ایستا و سادهاند و در شیوههای شخصیتپردازی، گفتگو و توصیف مستقیم بیشترین بسامد را دارد.
کلید واژهها: تمثیل، سلسله الذهب، عبدالرحمان جامی، شخصیتپردازی.
مقدمه
تمثیل در لغت به معنای مَثَل آوردن، تشبیه کردن چیزی به چیز دیگر است و در اصطلاح آن است که شاعر یا نویسنده متناسب با سخـن خـود و برای اثبات موضوع ذهنی و عقلی خود و اقناع مخاطب، حکایـت و داستـان یا مثال و نمونهای عینی و محسوس بیاورد تا مفاهیم و نظرات خود را به خواننده یا شنونده انتقال دهد. تمثیل با برخورداری از هستة منطقی و علمی خود به شاعر یا نویسنده کمک میکند برای بیان غرضش از روش منطقی مبتنی بر تشبیه استفاده و بین تصورات پنهان در ضمیر خود و دنیای اطراف رابطه ایجاد کند. در منظومههای تمثيلي، شاعر با استفاده از داستانهایي که بیشتر كوتاه و ساده هستند به بیان مفاهیم اخلاقي و اجتماعی و عرفانی میپردازد.
سلسلهالذهب جامی منظومهای تمثیلی است که در بحر خفيف و وزنِ (فاعلاتن مفاعلن فعلن) به شيوة حديقة سنائي و جام جمِ اوحدي سروده شده است. جامی در دفتر اول سلسلهالذهب از مثنوي معنوي مولانا؛ در دفتر دوم از تذكرهالاولياي عطار و نفحاتالانس و در دفتر سـوم از چهـار مقالـة نظامی عروضـي سـمرقندي تاثیر گرفته است. اين مثنويي است مشتمل بر مباحث عرفاني و اخلاقي است كه در آن بسياري از مسائل كلامي چون جبر و اختيار و قضا و قدر و نبوت و امامت و قدم و حدوث عالم؛ و همچنين آدابِ ظاهري شريعت چون صلوه و صوم و قرائت قرآن مطرح شده است. هر يك از سه دفتر سلسلهالذهب شامل مطالب جداگانهاي است و جامي هر یک را به نام يكي از پادشاهان زمان خود به نظم درآورده است. او در مثنوی سلسلهالذهب در قالب 91 حكايت در سه دفتـر سلسلهالذهب به مباحث تعلیمی و آموزههای اخلاقی پرداخته و مفاهیم دینی و اخلاقی را تبیین کرده است، نیز با انتقاد از نابسامانیهای اجتماعی، دینی و عرفانی موجود در جامعه، تعالیم و آموزههای اخلاقی را آموزش داده است. جامی به کمک حکایتهای تمثیلی مفاهیم اخلاقی و تعلیمی را به مخاطب القا میکند.
مقالة حاضر به بررسی شخصیت و شخصیتپردازی در حکایتهای تمثیلی مثنوی سلسلهالذهب میپردازد. این موضوع از مواردی است که در ساختار این مثنوی شایان توجه و در پی بردن به لایههای فکری جامی اثرگذار است. حکایات این کتاب به دلیل فضای محدود، کم بودن شخصیتهای داستانی و زمان کوتاه بهعنوان داستان کوتاه قابل بررسی است. جامی در حکایات تمثیلی از روش مستقیم و غیرمستقیم برای شخصیتپردازی استفاده کرده است. انواع شخصیت شامل سطحی، فرعی، اصلی، واقعی، خیالی، همهجانبه و نوعی در حکایات تمثیلی سلسلهالذهب به کار رفته است.
بیان مسئله
داستان از اجزا و عناصر گوناگونی تشکیل میشود که عبارتند از: پیرنگ، شخصیت، درونمایه یا مضمون، زاویة دید، گفتگو، سبک و شیوة نگارش، لحن و لحنپردازی، فضا. در این بین اساس داستان با عنصر شخصیت شکل میگیرد. از مهمترین ارکان تکوین شخصیت، شخصیتپردازی است که «عبارت است از نشان دادن هویت راستین اشخاص داستان»(براهنی، 285:1381).
تمثیل (Allegory)، حکایت و روایتی است که باوجود معنای ظاهری، هدف گوینده از بیان آن معنایی کلیتر است. در ادبیات فارسی داستان تمثیلی فراوان استفاده است. حکایات تمثيلي، داستانهاي كوتاه و ساده هستند که بیشتر در خدمت بیان مفاهیم اخلاقي و اجتماعی و عرفانی هستند. شخصیت در این داستانها گاهی جانوران (تمثیلهای حیوانی) و گاهی انسانها (تمثیلهای غیرحیوانی) هستند. پارابل، داستانهای تمثیلی است که قهرمانان آنها شخصیتهای انسانی هستند. بسیاری از داستانهای مثنوی سلسلهالذهب از نوع تمثیلهای انسانی هستند و جامی برای تبیین معانی کلی و عمیق از آنها استفاده کردهاست. این داستانها، اهداف اخلاقی و دینی دارند و برای تنبه خواننده سروده شدهاند.. ابعاد شخصیتی شخصیتهای تمثیلی، فراتر از چیزی است که راوی بیان میکند. به وافع این شخصیتها از دو بُعد متفاوت برخوردارند؛ بعدی که مورد نظر نویسنده یا شاعر است و بُعدی که در آن مجسم شدهاند. نشانههای عدم واقعیت در داستان به بارزترین شکل آن از طریق شخصیت بخشی پدیدار می گردد.
امروزه واژة شخصیت در اصطلاح ادبیات داستانی، معادل کلمة کاراکتر قرار میگیرد. این واژه، نخستین بار در قرن دوم پیش از میلاد توسط تئوفراستوس در کتابی به همین نام ذکرشده است. (رضایی47:1382) در یونان باستان واژة کاراکتر عبارت از طرحهای منثوری از تیپهای مختلف انسانهاست که در الگوهای خاصی گنجانده شده بودند که این نوع نوشته از کاراکترهای تئوفراستوس سرچشمه گرفته که وی فیلسوفی یونانی از شاگردان ارسطو بود. (براهنی، 1381 :.249) شخصیت داستانی اراده و اختیاری از خود ندارد بلکه نویسنده او را میپرورد و زندگی، را در وجودش میدمد. نویسندگان در ادبیات داستانی، احساسات، تفکر و اعتقادات و بینشهای خاص خود را در مسیر داستان به نمایش میگذارند «از آنجا که بهترین تجلیگاه این احساسات و اعتقادات، شخصیتها هستند؛ شخصیت در ادبیات داستانی اهمیت پیدا کرده و خواننده با شناخت شخصیتهای داستانی میتواند با ایدئولوژی، احساسات و جهانبینی نویسنده آشناشود» (خشنودی چروده، ربّانی خانقاه، 162:1393).
سوالات تحقیق
این مقاله در صدد پاسخگویی به سوالات زیر است:
الف: انواع شخصیت در حکایتهای تمثیلی سلسلهالذهب کدامند؟
ب: جامی از چه روشهایی در شخصیتپردازی حکایتهای تمثیلی استفاده کرده است؟
اهداف تحقیق:
تمثیل، ابزاری موثر، در متون ادبی برای آفرینش آثاری ماندگار و بدیع است. حکایات مثنوی سلسلهالذهب جامی، بیشتر از نوع تمثیل آرا و عقاید هستند و در آنها شخصیّتها مفاهیم انتزاعی را مُمثّل میکنند. در این مقاله کوشش میشود انواع شخصیت و روشهای شخصیتپردازی در این مثنوی بررسی شود.
ضرورت تحقیق
شخصیتپردازی، از مولفههای اصلی داستان است که قدرت هنری شاعر یا نویسنده را مینمایاند و عامل مهمی در جهت آشکارکردن ویژگیها، روحیات، صفات و افکار شخصیت است؛ بنابراین ضرورت دارد که نحوة نگرش و پردازش شخصیتها در مثنوی تمثیلی سلسلهالذهب تبیین شود تا در دریافت معانی عمیق آن موثر واقع شود.
جنبة جدید و نوبودن تحقیق
بررسیها نشان از آن دارد که هرچند پژوهشهایی در برخی از آثار جامی انجام شده است اما تاکنون مثنوی سلسلهالذهب مورد توجه پژوهشگران نبوده و حکایتهای تمثیلی آن از جنبة شخصیتپردازی تحلیل نشدهاند.
پیشینة تحقیق:
دربارة عنصر شخصیتپردازی در برخی از آثار جامی پژوهشهایی صورت گرفته که میتوان بدین نمونهها اشاره کرد:
در مقالة «بررسی عنصر شخصیت در حکایات مشترک هفت اورنگ جامی و مصیبتنامه عطار» (علیرضا یاوری و هادی خدیور، 1400) یازده حکایت مشترک هفت اورنگ و مصیبت نامه با تکیه برعنصر شخصیّت بررسی و مقایسه شدهاند. در مقالة «تحلیل شگردهای داستانی در منظومة یوسف و زلیخای جامی» (برات محمدی، 1398) نویسنده عناصر داستانی همچون طرح، موضوع و درونمایه، لحن و فضاسازی، صحنه و صحنه پردازی، راوی و زاویة دید شخصیّت و شخصیّتپردازی را بررسی کرده است. در پژوهش «اسلوب حکایتپردازی در هفت اورنگ جامی» (برات محمدی، 1390) ویژگیها و الگوهای ساختاری حکایات هفت اورنگ تبیین و عناصر روایی مانند طرح، ویژگی شخصیتها, تعداد شخصیتها تحلیل شده است. مقالة «بررسی عناصر داستانی در منظومة سلامان و ابسال جامی» (برات محمدی، 1390) عناصر تشکیلدهندة داستان اعمّ از طرح، شخصیّت، شخصیّتپردازی، راوی و زاویة دید، زمان و مکان(صحنه) را در منظومه مذکور مورد مداقه قرار داده است. مقالة «شخصیتپردازی، در منظومة سلامان و ابسال» (محمودی و خواجه دهاقانی،1391) جوانب مختلف شخصيتپردازي در منظومه سلامان و ابسال تحليل و تفسير شده است.اما در زمینة شخصیتپردازی حکایات سلسلهالذهب جامی، تحقیقی صورت نگرفته است.
نوع و روش تحقیق
این پژوهش نظری به روش توصیفی – تحلیلی با استناد به منابع کتابخانهای مبتنی بر نشریات و کتب انجام شده است.
بحث و بررسی
1- شیوههای شخصیتپردازی در حکایتهای تمثیلی سلسلهالذهب:
شخصیتپردازی در داستانها و حکایات به شیوههای مختلف صورت میگیرد و معمولاً نویسنده یا شاعر با تلفیق روشهای مختلف، اقدام به این امر میکند؛ زیرا هر یک از روشها تنها جنبهای از شخصیت را بر مخاطب آشکار میکند. برای پردازش شخصیت، جامی در حکایتهای تمثیلی مثنوی سلسلهالذهب از دو روش استفاده کرده است:
1-1- توصیف یا توضیح مستقیم(روش مستقیم):
نویسنده در این روش خصوصیات روحی، جسمی و فکری، شخصیتها را با صراحت شرح میدهد. «در این شیوه، احساسات، افکار، عواطف و انگیزههای شخصیت تحلیل میشود که نویسنده این عمل را یا مستقیماً خودش یا از زاویة دید شخص دیگر انجام میدهد» (امین، 1952م:122). نویسنده گاهی با شرح و تجزیه و تحلیل چگونگی شخصیت را بیان میکند و گاهی از زبان شخصی دیگر، به عبارتی « با کلّیگویی، تعمیم دادن و تیپسازی، فرد مورد نظر را به خواننده معرفی میکند. این شیوه که معمولاً در داستاننویسی امروز دیگر جایی ندارد در قرن هیجدهم و نوزدهم بسیار متداول بود» (اخوت، 1371: 141). شحصیتهای حکایات تمثیلی سلسلهالذهب بیشتر از زبان راوی (جامی) معرفی میشوند؛ به همین سبب داستانها روایتی و گزارشگونه هستند. جامی با مهارت و بـا ابیـات زیبـا، بـرای پذیرش ذهـن مخاطـب، تصویرسـازی میکنـد و شـخصیتهای حکایتهای تمثیلـی خود را توصیــف مینــماید. ابیــات در متن اصلــی تمثیــل، بــا توصیــف و تصویرســازی، زمینــة وقــوع حکایــت و باورپذیــری آن بــرای مخاطــب را آماده میکنـد. در دفتر اول در یکی از حکایتهای نسبتا مفصل تمثیلی جامی داستان ارادت و محبت پورسبکتکین را به یکی از دو غلام خاصش مطرح میکند. او در آغاز حکایت غلامها را چنین توصیف مینماید:
داشت پور سبکتگين دو غلام هر دو در پلة بها همسنگ |
| گلرخ و لاله روي و سرو خرام هر دو در حلة صفا يکرنگ |
(جامی،134:1378)
2-1- روش غیرمستقیم:
در این روش نویسنده از طریق عمل داستانی و گفتگو، شخصیتها را به مخاطب میشناساند؛ «یعنی افکار، گفتار، اعمال شخصیتها، خود به خود معرف او میشوند» (روزبه،35:1387). در تمثیل زیر از طریق گفتار و اعمال سلطان شخصیت شکرگزار وی را به مخاطب خود معرفی کرده است:
در خـزان، عدلپیشه سلطانی گــــذر افـــکند بر دهستانی
دید یک جا که کرده از دیوار سر برون شاخی از درخت انار
ســر به سجده نهاد تا دیری شــکرگــوی ایستاد تا دیری
کای خداوند عدل عدلآموز در جـهان آفــتاب عدل افروز
تخم عدلم به دل تو کاشتهای ســپهم را بر آن تو داشـتهای
(جامی، 335:1378)
شخصیتپردازی غیرمستقیم با سه روش انجام میپذیرد:
1-2-1- رخدادها و وقایع:
مؤثرترین و بهترین راه شخصیتپردازی، استفاده از عمل و کنش است. «در این شیوه، راوی از اعمال و کنش شخصیتها در پیبردن به حالات درونی شخصیت ها و همچنین در گسترش طرح روایی استفاده میکند» (اخلاقی، 184:1377). در این روش راوی، همه چیز را برملا نمیکند بلکه خواننده را برمیانگیزد تا با کمک رخدادها، وقایع، کنش و واکنش شخصیتها، خود به خصلتهای آنها پی ببرد. جامــی بــه کمک ابیــات پیــش زمینــه، مقدمــه چینــی کرده، ذهــن مخاطب را بـرای پذیـرش حکایت و پیام آن آمـاده میکنـد. در تمثیل زیر از عمل فرد موسوس به وسواس وی پی میبریم:
راهــــدانی مرید خود را دید که به قصد نماز میکوشــید
بهرتحریمه دست برمیداشت باز ناکردهاش همیانگاشت
( جامی، 120:1378)
2-2-1- نامگذاری:
نامی که نویسنده برای شخصیت داستانش انتخاب میکند، اتفّاقی نیست؛ بلکه بار عاطفی و اجتماعی با خود دارد که خاستگاه فکری نویسنده را نشان میدهد. بدین ترتیب «نامگذاری در ذهن خواننده تصور شخصیتی از شخص را ایجاد میکند» (اخلاقی، 201:1377). در ادبیات کلاسیک فارسی نیز داستانهایی وجود دارد که در آنها نامگذاری شخصیت با تعهد و منظور انجام میشود؛ «مانند داستانهایی که در آنها شخصیتهای خیر و شرّ وجود دارد و نامگذاری به تناسب اعمالشان صورت میگیرد» (عبداللهیان، 77:1381). نام شخصیتهای داستانی تا حد زیادی منعکس کننده شرایط جامعه و ویژگیهای فرد است. در تمثیل زیر جامی نام «باریک» را برای غلام برگزیده تا در ادامة حکایت از آن برای نتیجهگیری استفاده کند:
مبتلايي بــه عشقِ بـــدخوي داشت باريـكنــــام هندوئي
بعد عمـري شبــي زبخت بلند آمد آن صید وحشياش به كمند
بود با او به هم خوش و خندان کآمد آوازِ حـــلقه بــر سندان
كيست گفتا در ايـن شب تاريك گفت كمتر غلامِ تــو باريــك
گفت رو كـز كمـــال نزديكی گرچه مويي شــدي ز بـاریكي
نيست امكانِ آن كــه ره يابی زين در آن بِه كه روي برتابي
(جامی، 120:1378)
در حکایت تمثیلی زیر جامی نام «راهدان» را برای شخصیت داستانش برگزیده تا عمل او را به مخاطب نشان دهد:
راهــــدانی مــرید خــــود را دید کـــه بــــه قصد نماز میکوشید
بهـــر تحـریمه دست برمیداشت بــــاز ناکــردهاش همیانگاشت
همــچنین بـــارها مکـــرّر کــرد شیــخ را حــــال او مـــکدّر کرد
گفت ای جاهل این طریقة کیست امر حق یا نه قول و فعل نــبّیست
(همان:120)
3-2-1- گفتگو:
گفتگوی شخصیتها در گسترش طرح داستان نقش زیاد و قابل توجهی دارد. وجود مکالمه بین شخصیتها، به آنها جان میبخشد و آنها را از بعد و جوهر و شخصیت برخوردار میکند. به واقع گفتگو «نوع اندیشة شخصیتها را نشان میدهد و معرف خصوصیتهای پیدا و ناپیدای درون آنهاست» (میرصادقی، 262:1395). تورکو میگوید: «باید گفتگو بیش از یک کار را انجام دهد و در مرحلة پیشبرد آن، باید شخصیتپردازی، طرح داستان یا توصیف صحنه و ... را هم پیش ببرد» (تورکو، 136:1389). موضوع داستان و وضعیت اشخاص از طریق گفتگو مشخص میشود که گاهی به روش مکالمه و گاهی به روش تکگویی درونی صورت میگیرد.
جامی با استفاده از عنصر گفتگو که گاه به شکل مونولوگ و گاه به شکل دیالوگ انجام میگیرد، عادات و ویژگیهای رفتاری اشخاص را نشان میدهد و جنبههای گوناگون رفتار آنها را مینمایاند. مهمترین ویژگی این گفتگوها روانی و سادگی آنهاست. طرز گفتار هر شخصيت نشاندهندة ذهنيات و خصوصيات فردي اوست. در این حکایات از آنجا که همة شخصيتها يكگونه سخن ميگوينـد، آنچه شخصيت ميگويد اهميت مییابد .در حکایتهای سلسلهالذهب تشخیص سخن شاعر و سخن شخصيت داستان دشوار است و در اصل بخش اعظم اين حکایات گفتگو است و شاعر به جـاي شخـصيت داسـتان سـخن میگوید. در اين حکایات، اگـر سـخن يـا گفتمان را حذف كنيم چيزي از داستان باقی نميماند.
در حکایت تمثیلی زیر در گفتگوی فردی که از عالمی سوال میپرسد، میتوان به صفات کمال، علم، فضیلت و فروتنی شخص عالم پی برد. همچنین در این گفتگو مدار شکلگیری داستان برای مخاطب مشخص و از طریق آن خواننده با جریان داستان آشنا میشود:
آن یکی پیـــش عالمی فاضل گفت کای در علوم دین کامل
بازگـــــــو رمزی از علی ولّی کـــه تـــو را یافتم ولیِّ علی
گفت: کای در ولای من واهی از کدامین علی سخن خواهی
زان علی کش تویی ظهیر و معین یا از آن کش منم رهی و رهین
(جامی، 111:1378)
«تک گویی» صحبت کردن یک نفرهای است که ممکن است مخاطب داشته باشد یا نداشته باشد و گفتگو ممکن است در ذهن شخصیت، جریان یابد تا بطور غیرمستقیم سیر اندیشه وی را نمایان سازد که این شیوه از روشهای«جریان سیّال ذهن» است یعنی «پیش از آن که اندیشه شکل گیرد، خواننده بطور مستقیم در جریان فکر و شخصیت داستان قرار میگیرد» (میرصادقی، 78:1388). مانند زن عارف مصری که در مقام حیرت قرار میگیرد و با خدای خویش میگوید:
کـــردگارا مرا زمن برهان وز غم مرد و فکر زن برهان
مردیی ده که رادمرد شوم وز مـــرید و مراد فرد شوم
غرقه گردم به موج لجّه راز هرگز از خود نشان نیابم باز
(جامی، 280:1378)
این تکگویی کوتاه، زبانی ساده و روان دارد که تداعیهای ذهنی زن عارف را نشان میدهد و در ترسیم و پرداخت شخصیت او موثر است.
گفتگو از مؤثرترین شیوههای بیان چگونگی شخصیتها در سلسله الذهب جامی، است که بوسیله آن حکایتهایش شکل میگیرند.در شخصیتپردازی حکایات سلسله الذهب گفتگو بر دو نوع است:
1-3-2-1- گفتگوی یک سویه:
منظور از این نوع، گفتگوی یک نفرهای است که ممکن است گاهی همراه با مخاطب و گاهی بدون آن باشد. به عقیدة برخی از صاحبنظران این نوع گفتگو به سه دستة «تکگویی نمایشی، تکگویی درونی و خودگویی تقسیم میشوند» (میرصادقی،410:1388). در ابیات زیر نمونهای از خودگویی درونی سلطان با پروردگار که در اصل راز و نیاز به درگاه اوست دیده میشود:
روز دیگر که بازگشت از راه در هـمان شاخسار کرد نگاه
دیــــد بر وی انارها برجای آمد از زین فرو به شکر خدای
ســـر به سجده نهاد تا دیری شــکرگـوی ایستاد تا دیری
کای خداوند عدل عدلآموز در جــهان آفتاب عدلافروز
تخم عدلم به دل تو کاشتهای سپـــهم را بر آن تو داشتهای
(جامی،335:1378)
2-3-2-1- گفتگوی دوسویه:
در این نوع گفتگو، دو شخصیت با هم سخن میگویند و اندیشهها و احساساتشان از طریق گفتگو برای خواننده نمایان میشود. مانند گفتگوی دوسویة لیلی با مجنون در حکایت تمثیلی زیر، که مخاطب را با کلیات طرح داستان و جریان عمل داستانی آشنا میکند:
گفـــت: مجنون کهای تو بازنـمای لب خامش به شرح راز گشای
گفت: من آنم که زخم او خوردی بـــه تـــمناش سـر فروبردی
منـــم آرام جـــان تـــو لـــیلی قــــبلة جــــاودان تــو لیلی
گفـــت: رو رو که آنچنانم مــن کــه به جز عشق تو ندانم من
(جامی،286:1378)
در حکایات تمثیلی سلسلهالذهب بیشترین گفتگو شامل گفتگوی دو سویه است.
3-3-2-1- گفتگوی چندسویه:
در این نوع، گفتگو بين چند نفر انجام میشود و طرفهای درگير در آن از دو نفر بیشتر هستند. «در روایتی که بیش از دو شخصیت وجود دارد گفتگوها از زبان چندین نفر بیان می شود» (فرخ نیا، 55:1389). در حکایتی از سلسلهالذهب آمده است که «پسری به پدرش میگوید: ای پدر دانا هرگاه از خانه بیرون میروم از هر سو شور و غوغا برپا میشود و همه ابراز عشق میکنند نمیدانم با آنها چگونه برخورد کنم؛ از که بپرهیزم و با که بیامیزم؟ پدر میگوید: از هریک بپرس که در جمال من چه دیدهای؟» پاسخهایی که عاشقان میدهند گفتگوی چندسویهای را شکل میدهد:
آن یکی گفت ازآن رخ ساده وان دگر گفت از آن لب میگون وان دگر گفت کان خط نوخیز وان دگر گفت کان قد و رفتار | رخ به خونم منقش افتاده چشم من پر نم است و دل پر خون زد خطم بر صحیفة پرهیز برده است از دلم شکیب و قرار |
(جامی، 1378: 236)
این گفتگوها با زبانی ساده و بیآلایش، بهراحتی احساسات و عواطف شخصیتها را نشان میدهد و کارکرد مؤثری در پرداخت شخصیت افراد در داستان داشته، افکار و اعتقادات آنها را در مورد عشق کاملا آشکار میکند.
[1] دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد دهاقان،، دهاقان ایران.n.gamouri@gmail.com
[2] گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی،دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران (نویسنده مسئول).h.aghahosaini@gmail.com
[3] دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی، و احد هاقان، دهاقان ایران.m.mahmoodi75@yahoo.com
جدول شماره 1- گفتگوها در حکایتهای تمثیلی سلسلهالذهب
شماره حکایت | تعداد گفتگو | افراد گفتگو | سیاق گفتگو | نوع گفتگو | موضوع گفتگو |
1 | 2 | 1-صاحب خوان و فرد غوری 2-فرد غوری با سرهنگ | 1-بیرونی و مناظره ای 2-بیرونی و مناظره ای | دوسویه دوسویه | ترس فرد روستایی از سرهنگ |
2 | 1 | عالم فاضل با فرد مورد نظر | بیرونی و مناظره ای | دوسویه | درباب حضرت علی(ع) |
3 | 1 | فردساده لوح در اندیشه خود | واگویه درونی (حدیث نفس) | یک سویه | برهنه بودن بدن، بهتر از برهنگی سر است. |
4 | 1 | راهبر و مرید | بیرونی و تک گویی (بدون پاسخ) | دوسویه | پند و نصیحت برای دست برداشتن از شک و تردید |
5
| 1 | عاشق و غلام | (بیرونی و مناظره ای) پرسش و پاسخ | دوسویه | موضوعی عاطفی است که عاشق نمیخواهد فرد سومی را به خلوت خود راه دهد. |
6 | 1 | فرد عارف | واگویه درونی (حدیث نفس) | یک سویه | در باب سخنان مرید خویش |
7 | 1 | ذوالنون و بایزید بسطامی | پرسش و پاسخ (بیرونی و مناظره ای) | دوسویه | یک بحث عرفانی در باب خواب بیداران |
8 | 1 | راوی و مخاطب | بیرونی و مناظره ای | دوسویه | بیداردلان خواب ظاهری دارند و دلشان برای وصول به حق همیشه بیدار است.
|
9 | 1 | راوی و پروردگار | نیایش و واگویه درونی | یک سویه | غرق شدن در اسرار الهیو گم کردن خویش و فراموش کردن خود |
10 | 1 | پیرهمدانی و پسر | بیرونی – مناظره ای پرسش و پاسخ | دوسویه | در باب حماقت و نادانی |
11 | 1 | سلطان عادل و پروردگار | نیایشی و واگویه درونی | یک سویه | در باب وجود عدالت |
12 | 1 | خریدار و فروشنده | بیرونی و مناظره ای | دوسویه | کشمکش بین خریدا ر و فروشنده که خریدار از گرفتن حق خود امتناع می ورزد. |
13 | 1 | پادشاه با وزیر | گفتگوی بیرونی و مناظره ای | دوسویه | پندو اندرز پادشاه به وزیر در باب ایستادگی در برابر ظلم و ستم |
14 | 2 | گفتگوی پادشاه با پسر خود گفتگوی صاحب باغ و مرد سپاهی | گفتگوی بیرونی و مناظرهای گفتگوی بیرونی و مناظرهای | دوسویه دوسویه | پادشاه درباب بازگرداندن وجبران ضرر و زیان پسرش به فرد دهقان گله از آزار و اذیت و آسیب رساندن پسر پادشاه به صاحب باغ |
15 | 1 | گفتگوی میان فردنیکخواه و پادشاه | گفتگوی بیرونی و مناظره ای | دوسویه | پادشاه خواهان شنوایی گوشهایش بود و دلیل رسیدگی به شکایات مردم و اجرای عدالت |
26 | 1 | گفتگوی شاه ترمذ با پروردگار | واگویه درونی و نیایشی | یک سویه | تا هوای نفس مانع پیشرفت و رسیدن به امور مختلف نشود |
27 | 1 | گفتگوی شاه و حکیم | بیرونی و مناظره ای | دوسویه | در باب کنترل خشم بدون دریافت پاسخ |
28 | 1 | انوشیروان و ساقی | بیرونی و مناظره ای | دوسویه | در باب اهمیت عفو و گذشت |
29 | 1 | حکیم و زن | بیرونی و مناظره ای پرسش و پاسخ | دوسویه | ذخیره اصلی بخشش به دیگران است نه مال اندوزی برای آینده |
20 | 1 | انوشیروان با خود | واگویه درونی (حدیث نفس) | یک سویه | رعایت حفظ غرور در حین دستگیری نیازمندان |
21 | 1 | مرد غریب و سلطان سنجر | بیرونی و مناظره ای | دوسویه | بخشش کردن و در نظر گرفتن اصل جوانمردی |
22 | 1 | فرد نام برده نشده با پیامبر | بیرونی و مناظره ای | دوسویه | درباب صفت ناپسند بخل ورزی بیوه زن |
23 | 1 | بوالفصول و پسریحیی | بیرونی و مناظره ای | دوسویه | باید از افراد بخیل پرهیز کردر تا صفت مذموم آنها در اسنان اثری نگذارد. |
24 | 2 | امیرخوارزمی و دختران
راوی و خدا | بیرونی و گفتگوی یک طرفه بدون پاسخ واگویه درونی و نیایش | یک سویه | تهمت و الحاد زدن به دختران از جانب امیر خوارزمی درد و دل کردن راوی با خدا در باب تهمت زدن |
25 | 4 | والی با محتسب فرد بی نام و محتسب سخن والی با خود گفتگوی حاجی با خدا | بیرونی و مناظره ای بیرونی و مناظره ای واگویه درونی واگویه درونی و نیایش با خدا | دوسویه دوسویه یک سویه یک سویه | درخواست و مهیاکردن منزل برای حاجیان یادآوری وظیفه محتسب به وی اعتراض والی به حاجی برای آماده نکردن منزل حاجیان زندگان فاسق به زیر خاک بروند و مردگان صالح از خاک بیرون بیایند. |
26 | 1 | ساعی و ابن عباد | بیرونی مکاتبه ای | دوسویه | نباید به اموال دیگران مخصوصاً کودکان یتیم چشم طمع دوخت. |
27 | 2 | مردم اهل شیراز و حاکم تبریز حاکم تبریز و مردم اهل شیراز | بیرونی مکاتبه ای پاسخ مکاتبه | دوسویه دوسویه | ظلم حاکم شیراز به مردمان اهل شیراز سزای عمل ناشایست، بدی است.
|
28 | 1 | خواجه نظام الملک و مرد موصلی | بیرونی و مناظره ای | دوسویه | درخواست پیش بینی زمان مرگ نظام الملک از مرد موصلی تا به هنگام مرگ دین کسی بر گردن وی نباشد. |
29 | 2 | فرد بازاری و شخص عارف فرد عارف و پروردگار | گفتگوی بیرونی بدون پاسخ واگویه درونی (نیایشی) | دوسویه یک سویه | توهین فرد بازاری روزه دار به شخص عارف که به هنگام بازکردن روزه ، سنگی به زیر دندانش رفته بود. هیچ کس آشنایی فرد سفله مباد. |
2- انواع شخصیت در حکایتهای تمثیلی سلسلهالذهب:
1-2- شخصیت ساده(مسطح):
شخصيتهاي ساده حول محور يك فكر ساخته شدهاند. اشخاص سادة داستاني در يك جمله قابل توصیفند و به محض حضور در داستان به راحتی قابل شناسایی هستند. نیز این شخصیتها در ذهن خواننده ميمانند. زیرا خصلتهاي گوناگون و زياد ندارند و واكنشهايشان معمولاً قابل پيشبيني است.
اصولاً اشخاص فرعي و كماهميت داستان از بين اين گونه شخصيتها انتخاب ميشوند. شخصيت جامع نقطة مقابل شخصیت ساده است، که برخلاف شخصيت ساده در يك عبارت خلاصه نمیشود. در حقيقت وقتي كه پاي بيش از يك عنصر در كار باشد منحنياي كه به جانب جامعيت ميرود، آغاز ميشود. شخصیتی که موجب تعجب خواننده نشود، ساده است. بهطوركلي شخصيت جامع از نظر خلقيات و رفتار، موجودي پيچيده با خصوصيات پيچيده است و با جزييات مسايل اطراف خود سروكار دارد، وجودي واقعي و عيني دارد و در طول داستان تغيير ميکند و متحول میشود. «شخصیتهای جامع بسیار پیچیدهتر هستند. این شخصیتها واجد چندین ویژگی یا خصیصهاند و به موازات پیشروی پیرنگ، متحول و دگرگون میشوند» (مکارلیک،193:1388).
داستانهای کوتـاه و حکایتها به سبب محـدودیت حجـم و گسـتره رویـدادها و صـحنههـا، مجـال کمتـری بـرای شخصیتپردازی دارند، به همین دلیل استفاده از شخصـیتهـای سـاده کـه به سرعت قابل تشخیص هستند، باعث صرفهجویی زمان در پردازش شخصیتهاست. شخصیتها در اغلب حکایات تمثیلی سلسلهالذهب سـاده و تکبعدی هسـتند و همیشه از خود یک رفتار نشان میدهند. در حکایت زیر فرد غوری شخصیت ساده است:
ســـادهای از تـــکا و عـرصه غور کرد روزی به سوی شهر عبور
اوفــــتادش گــــذر به دکّانی دید پرنان و نان خورش خوانی
صاحب خوان چو بود اهل کرم نــزد از مـــنع و زجر با او دم
گفت برخیز هان و هان برخیز زودتــر زین در دکّان بـگریــز
مَلِــک شــهر حکـــم فرموده کـــه بگیـــرند الاغ آســوده
مردغوری چو آن سخن بشنید توبــره بر کتــف نهاد و دوید
(جامی،:87:1378)
2-2- شخصیت اصلی:
شخصیت اصلی همواره در مرکز داستان قراردارد و نویسنده به شیوههای مختلف، توجه خواننده را به او جلب میکند. در مورد شخصیتهای اصلی، تاکید بر این است که «باید دارای تنوع و پیچیدگی بیشتری باشند. شخصیتهایی که نتوان به راحتی آنها را دستهبندی به بد و خوب تقسیم کرد. شخصیتهایی که فقط گاهی محبوب هستند» (سلیمانی47:1369). در حکایت تمثیلی زیر زال شخصیت اصلی است که برای تظلم و دادخواهی نزد سلطان سنجر میرود و ضمن معرفی خود بهعنوان زالی رنجکش که یتیمانی در خانه دارد، از جور لشکریان شاه ناله و شکایت سرمیدهد و پادشاه را موعظه میکند:
بــــود در مرو شاهــجان زالی هــمچو زال جـــهانی کهـنسالی
روزی آمـــد ز خـــنجر ستمی بــردی از یـک دو لشکری المی
بانگ برداشت کای پریشان حال گوش خود سوی سینهریشان دار
خفته در خانهام سه چار یتیـم دلشان بهر نیـــمنــان به دو نیم...
(جامی، 339:1378)
3-2- شخصیت فرعی(جانبی):
شخصيتهاي فرعی در كنار شخصيت اصلي، در مقام دوم هستند و نسبت به شخصيت اصلي اهميت كمتري دارند. این شخصيتها، به شخصيت اصلي براي رسيدن به هدفش کمک ميکنند. «معمولاً شخصیت جانبی در برابر شخصیت اصلی و قهرمان داستان، ایستادگی و استقامت میکند» (سیگر، 184:1388). شخصیت فرعی به گونههای متفاوت در کنار شخصیت اصلی و شخصیتهای دیگر داستان فرار میگیرد و نویسنده به کمک او اتفاقات داستان را پیش میبرد. میتوان گفت وظیفة اصلی شخصیت جانبی آشکارکردن شخصیت اصلی و اهمیت او در داستان است. در حکایت زیر شاه ترمذ شخصیت اصلی و کنیزک شخصیت فرعی است. شاه که بهدلیل عشق و محبت کنیزک زیباروی خود از تدبیر امور مملکت بازمانده بود به درگاه خدا دعا میکند که او را از این عشق آزاد و رها سازد:
شاه تـــرمذ کنـــیزکی زیـبا داشت دلکش چو نقش بر دیـــــبا
یافت در دل به سوی او میلی بلکـــه بر کشــت عافیت ســیلی
عشق در دل چو شد قوی بیناد رخـنه درکار مُلـــک و دیــن افتاد
یک شبی روی بر زمین مالید بــه دعـــا از دل حــزیـن نالید
کـــای خداوند آسمان و زمین بــندة حکم تو هم آن و هــم این
کارم از دست رفت دستم گیر دســـت جــان هواپرستم گــیر
(جامی،347:1378)
4-2- شخصیت ایستا:
شخصیت ایستا در داستان یا تغییرناپذیر است و یا اندک تغییری میپذیرد و تا پایان داستان، همانگونه باقی میماند که در آغاز داستان بوده است. حوادث داستان در او تأثیر نمیگذارد و با تأثیر قابل توجهی ندارد که حکایتها از این گونهاند. در حکایات تمثیلی سلسلهالذهب مانند دیگر حکایات، تغيير شخصيت اتفاق نمیافتد. اگرچه تغییرات اندکی در احوال برخی از شخصیتها این در برخی از حکایتها دیده میشود ولی این تغییرات آنقدر نیسـت کـه آنهـا را بـه شخصیتهای پویا تبدیل کند. بنابراین میتوان دریافت که كم بودن فضاي حکایت و محدوديت آن باعث میشود كه زمينه براي تغيير شخصیت فراهم نشود. هدف جامی از آوردن این نوع شخصیت آن است که مخاطب از عمل و رفتار او عبرت بگیرد و تحول یابد. نوشیروان و پیرزن در حکایت تمثیلی زیر از شخصیتی ایستا برخوردار هستند. در ساسلهالذهب مانند بسیاری از منابع دیگر همواره از انوشیروان بهعنوان شاه عادل یاد شده که در شخصیت او تحول و تغییری رخ نمیدهد. پیرزنان نیز معمولا در حکایتهای تمثیلی این منظومه مظلوم و زجرکشیده هستند :
کــــرد نــوشیروان شه عادل نیمـــروزی بــــه بام خود منزل
دیـــد بــر پشت بام همسایه پیـــرزالی فــــقیر و بـــیمایه
قامت کوژ و کوزهای در دست چون وی از روزگار دیده شکست
خــواست تا حیلهای برانگیزد کـــاب از آنجا به روی خود ریزد
کوه زان حیلهها که میانگیخت مــــیفتاد آب برزمین میریخت
چشم نوشیروان چو آن را دید از مـــژه اشــــک مرحمت بارید
(جامی، 354:1378)
5-2- شخصیتهای واقعی و خیالی:
شخصیتهای خیالی ساخته و پرداختة ذهن آدمی هستند و قابل تقلید و تکرار نیستند. «گاهی اوقات شخصیتهای واقعی جنبه نمادی و تمثیلی به خود میگیرند. مانند رستم که در بیشتر موارد، نماد قدرت و شجاعت است»(شوهانی، 95:1382). درحکایات تمثیلی سلسلهالذهب، تمامی شخصیتها، واقعی هستند. برخی از آنها عبارتند از: (عرفا) بایزید بسطامی، ذوالنون مصری، ابوالحسن خرقانی، شاه شجاع کرمانی، شمس تبریزی، اوحدالدین کرمانی، شیخ علی رودباری، سری سقطی، (پادشاهان) قیصر روم، انوشیروان، سلطان سنجر، هرمز، محمود غزنوی، (دیگر شخصیتها) ابن سینا، حاتم طایی، پسز یحیی برمکی، صاحب بن عباد و نظام الملک طوسی.
6-2- شخیصت نوعی یا تیپ:
شخصیت نوعی یا تیپ خصوصیات و اختصاصات گروه یا طبقهای از مردم را نشان میدهد که آنها را از دیگران متمایز میکند. به عبارتی تیپ ویژگیهای مشترک افراد یک گروه است که شباهت و همبستگی بین آنها را مینمایاند. بدین ترتیب میتوان گفت: شخصیت نوعی، نمونهای است برای امثال خود. شخصیتها در مثنوی سلسلهالذهب؛ بیشتر به صورت تیپهای کلیشهای ارائه شدهاند که هم در یک گروه و طبقه قرار میگیرند و هم به رفتارهای کلیشهای منسوب میشوند. از جمله: پادشاهان، وزیران، زنان، مردان، ثروتمندان، فقرا، غلامان، خواجگان، جوانان، پیران. شخصیتهای صحنههای عامیانه معمولاًبه صورت تیپ مطرح میشوند و نام شخصیتها جنبة فردی ندارد و بیشتر در گزینش نامها، خصلت و منش جمعی، در نظر گرفته میشود و اغلب از عناوینی چون حکیم، سلطان، مردمان و... استفاده میشود.
اشخاص بررسی شده در حکایات تمثیلی سلسلهالذهب، بیشتر از طبقة پادشاهان هستند. مردان، اکثریت اشخاص و طفلان، کمترین اشخاص حکایات را تشکیل میدهند. در میان شخصیتها، حضور زنان قابل توجه است که به استثنای یک حکایت که شخصیت زن آن کنیز است در موارد دیگر، تمامی زنان، پیرزنانی شجاع و جسور هستند. در کنار شخصیت اصلی مثبت یا منفی، شخصیتهای فرعی نیز حضور دارند و ایفای نقش میکنند. حوادث داستان در حکایت به تناسب اشخاص داستان محدود و معدود میشوند و به عنوان شخصیتهای داستان، نکاتی را بر ما روشن میکنند
نتیجهگیری:
تمثیـل و کثـرت کاربـرد ایــن آرایـة بلاغـی و روش کاربرد آن بـرای رسـاندن پیـام و تفهیـم مطلـب از ویژگیهـای برجستة سبک جامی اسـت. تمثیلهای روایی در این بین کاربرد فراوانی دارند. مهمترین و ریشهایترین عناصر داستانی در این حکایتهای تمثیلی، عنصر شخصیت است که منجر به شکلدهی پیرنگ و پیشبرد سیر داستان و همچنین باعث آشکارکردن شخصیتها و میزان تأثیرگذاری و جذب مخاطب میشود. شخصیتها با گفتار و رفتار خویش سایر عناصر داستان را تحت تأثیر قرار میدهند. در حکایات تمثیلی سلسلهالذهب، بسیاری شخصیتها، شخصیتهای واقعی و بازگو کنندة افکار و عقاید آنها هستند. جامی در کنار توصیف مستقیم شخصیتها، آنها را با گفتگوها، اعمال و رفتار، افکار و حتی توصیف ظاهر هر چند اندک، به خواننده معرفی میکند.
در سلسلهالذهب نیز مانند دیگر حکایات تمثیلی عرفانی از اسمهای عام که خصوصیات وصفی دارند استفاده میشود که باعث برجستهترکردن ویژگیهای شخصیتها میشود مانند:«عالم فاضل»و «فرد ظالم». اگر گاهی اسمهای خاص استفاده میشود، این اسامی همان اسمهای پربسامد دیگر حکایات عرفانی و قصههای عامیانه فارسی است؛ مانند سلطان محمود و هرمزبن کسری، از آنجا که این نامها برای فارسیزبانان شناخته شده هستند، تأثیر زیادی در ترسیم ذهنیت خواننده دارند.
جامی در سلسلهالذهب در پردازش شخصیتهای حکایات تمثیلی خود از تلفیق دو شیوة مستقیم و غیرمستقیم، بهره برده و ابزارهای عمل یا کنش و گفتگو، ظاهر و شخصیتها و .... بهطور غیرمستقیم شخصیت مورد نظر خود را معرفی کرده است. در این حکایات تمثیلی، هم واگویه درونی میبینیم و هم گفتگوی دوطرفه، یک سویه، دوسویه، و چندسویه. در این حکایتها، کوتاه بودن روایت و نبود فرصت کافی برای پرداخت شخصیتها، اهمیت دادن به محتوا و توجه نکردن به ویژگیهای ظاهری قصه کاملا مشخص است. بطور کلیدر این منظومة تمثیلی بیشتر شخصیتها از نوع ایستا و سادهاند و در شیوههای شخصیتپردازی، گفتگو و توصیف مستقیم بیشترین بسامد را دارد.
منابع
1- اخلاقی، اکبر.(1377)، تحلیل ساختاری منطق الطیر عطار، اصفهان: نشر فردا.
2- اخوت، احمد. (1371)، دستورزبان داستان، اصفهان: نشر فردا.
3- امین، احمد،(1952) النقدالادبی، القاهره، لجنه التألیف، و الترجمه و النشر.
4- براتی، محمد (1398) تحلیل شگردهای داستانی در منظومة یوسف و زلیخای جامی، بهارستان سخن، ش 45، صص 163- 188.
5- -------- (1390الف) اسلوب حکایتپردازی در هفت اورنگ جامی، بهار ادب، دورة 4، ش 4، صص 313- 332.
6- ------ (1390ب) بررسی عناصر داستانی در منظومة سلامان و ابسال جامی، بهارستان سخن، دورة 7، ش14، صص 157- 182.
7- براهنی،رضا. (1381)، قصهنویسی، تهران: نشر البرز.
8- تورکو، لوئیس. (1389)، گفتگو در داستان نویسی، ترجمه پریسا خسروی سامانی، اهواز: رسش.
9 - جامی، عبدالرحمان. (1378)، مثنوی هفت اورنگ، عبدالرحمان جامی، به تصحیح جابلقادادعلیشاه، اصغرجانفدا، ظاهراحراری و حسین احمدتربیت. جلد اول، تهران: دفتر نشر میراث مکتوب.
10- خشنودیچروده، بهرام. ربانی خانقاه، میثم. (1392)، شخصیتپردازی در حکایتهای مرزباننامه، پژوهشهای نقد ادبی و سبک شناسی، شماره 2،صص 158- 180.
11- رضایی، عربعلی.( 1382)، واژگان توصیفی ادبیات انگلیسی به فارسی، تهران: نشر فرهنگ معاصر.
12- روزبه، محمدرضا. (1387)، ادبیات معاصر ایران(نثر)، تهران: نشر روزگار، چاپ سوم.
13- سلیمانی، محسن. (1369)، تأملی دیگر در باب داستان، تهران: انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ پنجم.
14- سیگر، لیندا. (1388)، خلق شخصیت، ترجمه مسعودمدنی، تهران: رهروان پویش.
15- شوهانی، علیرضا. (1382)، داستانپردازی و شخصیتپردازی مولوی در مثنوی معنوی، پژوهشهای ادبی، شماره 2،صص 91-107.
16- عبداللهیان، حمید. (1380)، شیوههای شخصیتپردازی، ادبیات داستانی، شماره54 ، صص 62-70.
17- فرخ نیا، مهین دخت. (1389)، ساختار داستان حکایتها در حدیقه سنایی، فصلنامه کاوش نامه، سال11، ش 2، صص39-60.
18- محمودی، مریم. خواجه دهاقانی، فرشته. (1391)،تحلیل شخصیتپردازی در منظومه سلامان و ابسال جامی، پژوهشهای نقد ادبی و سبک شناسی، سال دوم، شماره 8، صص183-210.
19- میرصادقی، جمال. میرصادقی، میمنت.(1395)، واژهنامة هنر داستاننویسی، تهران: کتاب مهناز، چاپ سوم.
20- مکارلیک، ایرناریما. (1388)، دانشنامه نظریههای ادبی معاصر، ترجمه مهران مهاجر و محمدنبوی، تهران: انتشارات آگاه، چاپ سوم.
21- موام، سامرست. (1382)، درباره رمان و داستان کوتاه، ترجمه کاوه دهگان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم.
22- نوبل،ویلیام.(1377)، راهنمای نگارش گفتگو، ترجمه عباس اکبری، تهران: انتشارات سروش.
23- یاوری، علیرضا، خدیور، هادی (1400) بررسی عنصر شخصیت در حکایات مشترک هفت اورنگ جامی و مصیبتنامه عطار، مجله تفسیر و تحلیل متون زبان فارسی(دهخدا)، دورة 13، ش 49، صص 95-123.
Refrence
1- Okhlik, Akbar. (1998), Structural Analysis of Al-Tir Attar's Logic, Isfahan: Farda Press.
2- Akhovat, Ahmed. (1992), Story Language Dictionary, Isfahan: Farda Publishing.
3- Amin, Ahmad, (1952) Al-Samat al-Adabi, Al-Cairo, Lajna Al-Talifi, and Al-Tarjama and Al-Nashar.
4- Barati, Mohammad (2018) Analysis of narrative techniques in the system of Yusuf and Zulikhai Jami, Baharestan Sokhon, vol. 45, pp. 163-188.
5- -------- (2018) Narrative style in Haft Aurang Jami, Bahar Adab, Volume 4, Volume 4, pp. 313-332.
6- ---- (2018) Investigation of fictional elements in the system of Salaman and Absal Jami, Baharestan Sokhon, Volume 7, No. 14, pp. 157-182.
7- Baraheni, Reza. (2002), short story writing, Tehran: Alborz Publishing.
8- Turco, Louis. (2010), conversation in story writing, translated by Parisa Khosravi Samani, Ahvaz: Resesh.
9- Jami, Abdul Rahman. (1999), Masnavi of Haft Aurang, Abdurrahman Jami, revised by Jabalqadad Alishah, Asgharjanfeda, Farahharari and Hossein Ahmad Tarbit. Volume 1, Tehran: Written Heritage Publishing House.
10- Khushnodi Cherudeh, Bahram. Rabbani Khangah, Maitham. (2012), Characterization in Marzban Nameh's Tales, Researches of Literary Criticism and Stylology, No. 2, pp. 158-180.
11- Rezaei, Arabali. (2012), Descriptive vocabulary of English to Persian literature, Tehran: Farhang Masazer publishing house.
12-Rouzbeh, Mohammadreza. (2008), Contemporary Iranian literature (prose), Tehran: Roozer Publishing House, third edition.
13- Soleimani, Mohsen. (1990), another reflection on the story, Tehran: Publications of the Islamic Propaganda Organization, fifth edition.
14- Seeger, Linda. (2009), the creation of personality, translated by Masoud Madani, Tehran: Rahravan Poish.
15- Shohani, Alireza. (2004), Maulavi's story-telling and character-telling in the spiritual Masnavi, Literary Researches, No. 2, pp. 107-91.
16- Abdullahian, Hamid. (2001), ways of characterization, fiction, number 54, pp. 62-70.
17- Farrokhnia, Mehin Dokht. (2010), The structure of stories in Hadiqeh Sanai, Kaush Nameh Quarterly, Year 11, Vol. 2, pp. 39-60.
18- Mahmoudi, Maryam. Khaja Dahaghani, Angel. (2012), analysis of characterization in Salaman and Absal Jami's poem, researches of literary criticism and stylistics, second year, number 8, pp. 183-210.
19- Mirsadeghi, Jamal. Mirsadeghi, Maimant. (2015), Dictionary of the Art of Story Writing, Tehran: Mahnaz Book, third edition.
20- McCarlick, Irnarima. (2009), Encyclopaedia of Contemporary Literary Theories, translated by Mehran Mohajer and Mohammad Naboi, Tehran: Aghat Publications, third edition.
21- Maugham, Somerset. (2003), about novels and short stories, translated by Kaveh Dehgan, Tehran: Scientific and Cultural Publications, 4th edition.
22- Noble, William. (1998), a guide to writing dialogue, translated by Abbas Akbari, Tehran: Soroush Publications.
23 - Yavari, Alireza, Khadivar, Hadi (2022) Examining the character element in the shared stories of Haft Aurang Jami and the Tragedy of Attar, Journal of Tafsir and Analysis of Persian Language Texts (Dehkhoda), Volume 13, Vol. 49, pp. 123-95.
Characterization in the allegorical stories of the Al-Silsilah al-Dhahab, Abdulrahman Jami
N. Gamouri
H. Agha Hosseini
M. Mahmoudi
Abstract
Many of the stories of the Masnavi of the Al-Silsilah al-Dhahab, are human allegories, and Jami has used them to explain general and deep meanings. These stories have moral and religious purposes and are written for the reader's pleasure. Factors such as limited space, short time, and few fictional characters make the allegorical stories of this book fall under the category of short stories. In this research, which was carried out using a descriptive-analytical method, the character and characterization in the allegorical stories of this Masnavi were investigated in order to answer the following questions: What are the types of characters in the allegorical stories of Al-Zahb? What methods has Jami used in characterizing allegorical stories? Because characterization is one of the components that shows the artistic power of the poet or writer and is an important factor in revealing the characteristics, moods, attributes and thoughts of the character; Therefore, it is necessary to explain the way of attitude and processing of the characters in the allegorical masnavi of the the Al-Silsilah al-Dhahab in order to be effective in understanding its deep meanings. In this article, an attempt has been made to examine the types of characters and methods of characterizing in this Masnavi. The results of the research show that most of the characters in this allegorical system are static and simple, and in the methods of characterization, dialogue and direct description have the highest frequency.
Keywords: allegory, Al-Silsilah al-Dhahab, Abdul Rahman Jami, characterisation,
1-PhD student of Persian language and literature, Islamic Azad University, Dahaghan, Iran
2- Professor of Persian language and literature, University of Isfahan, Iran (corresponding author)
3- Associate Professor of Persian Language and Literature, Islamic Azad University,Haqan, Dahaqan,