وارستگی از دیدگاه اکهارت و مولوی
محورهای موضوعی : عرفان اسلامیقربان علمی 1 , فاطمه بابابیگلو 2
1 - دانشیار ادیان و عرفان تطبیقی دانشگاه تهران
2 - دانشآموخته کارشناسی ارشد ادیان و عرفان تطبیقی.
کلید واژه: اکهارت, مولوی, وحدت, وارستگی, نیستی,
چکیده مقاله :
هدف نوشتار حاضر پژوهشی تحلیلی درباره «وارستگی» از دیدگاه اکهارت و مولوی،دو عارف بزرگ مسیحی و مسلمان است؛ که با استفاده از منابع کتابخانهای، مفهوم و ویژگیهای وارستگی مورد بررسی قرار گرفته است. وارستگی یکی از محوریترین آموزههای عرفان در میان همة عرفا و مکاتب عرفانی است. وارستگی در نظر اکهارت و مولوی چنان منزلتی دارد که همگان را به این راه دعوت میکنند. وارستگیدر نزد اکهارت و مولوی عبارت است از عدم تعلق، حریت و ترک؛ حالتی که فرد کاملاً از خویش و همه چیز بیرون رفته و به اتحاد با خدا نایل میشود. حالتی است که فرد کاملاً ازخویش و همه چیز بیرون میرود. هیچ ندانستن، هیچ نداشتن و هیچ نخواستن سه پیشنهاد اکهارت برای رسیدن به وارستگی است، به همان ترتیب ترک علم، ترک تعلق و ترک اراده برای رسیدن به وارستگی از دیدگاه مولوی ضروری است.
The purpose of this paper is an analysis of "Detachment" from the perspective of Eckhart and Rumi, the great Sufi, Christian and Muslim, which uses library resources to study the concept and characteristics of "Detachment". One of the pivotal teachings of Gnostic philosophy among all mystics and mystical schools is "Detachment". Its dignity is so that Eckhart and the Rumi intends to invite everyone to gain it. From the perspective of Eckhart and Rumi, "Detachment" is the lack of belonging, freedom and leave; in this state, the mystic leaves the whole of his person and everything and achieves into the union with God is. From Eckhart’s view, without knowing, without possession and without desiring, one achieves "Detachment". In the same way, Rumi says that leaving of knowledge, belonging and will is necessary to achieves "Detachment".