تحلیل استعاره مصرحه و استعاره مکنیه در داستان های ویس و رامین،خسرو وشیرین،گل و نوروز
محورهای موضوعی : ادبیات فارسیبیان فروغ کرمانشاهی 1 , محمدرضا قاری 2 , مجید عزیزی 3
1 - ان وادبیات فارسی ،واحد اراک،دانشگاه ازاد اسلامی،اراک،ایران.
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران.
3 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران.
کلید واژه: صور خیال, استعاره, گل و نوروز, ویس ورامین, خسرو و شیرین,
چکیده مقاله :
صور خیال جوهر و ماده اصلی و عنصر ثابت شعر است و چیزی است که از نیروی تخیل حاصل میشود. صور خیال معیار ارزش و اعتبار هنری شعر است. چنانچه بپذیریم که شعر، گره خوردگی اندیشه و عاطفه و خیال در زبانی آهنگین است و خیال عنصر اصلی شعر، در آن صورت به میزان اهمیت عنصر خیال در عرصه شاعری پی خواهیم برد.یکی از زیباترین عناصر خیال استعاره است که اگر چه انواعی دارد اما در این مقاله سعی شده به طور کلی تحت عنوان استعاره مصرحه و استعاره مکنیه بررسی شود و میزان تصویرپردازی با این عنصر در منظومه ها مشخص شود.شاعر برای بیان احساسات خود کلیترین عنصر خیال یعنی استعاره را برمیگزیند. بر این اساس، سه منظومه عاشقانه که تا حدود زیادی از نظر موضوع و موقعیت و تصویر های عاشقانه شبیه هستند، انتخاب شده تا عنصر استعاره در آنها مورد بررسی قرار گیرد تا بدانیم در این منظومه ها در شرایط مختلف که در داستان پیش می آید تا چه حد شاعران تصمیم گرفته اند از عنصر استعاره برای رساندن منظور خود استفاده کنند؟در این تحقیق سه منظومه عاشقانه به روش توصیفی – تحلیلی موردمطالعه قرار گرفته و سیر و تحول صور خیال از قرن چهارم تا قرن هشتم بررسی شده است. همچنین نمودار آماری از عناصر خیال تهیه شده است .
Imagination is the essence and the main substance and constant element of poetry and it is something that comes from the power of imagination. Imagination is the measure of artistic value and validity of poetry. If we accept that poetry is the entanglement of thought, emotion and imagination in a melodious language, and that imagination is the main element of poetry, then we will realize the importance of imagination in the field of poetry. One of the most beautiful elements of imagination is metaphor, which has many types but In this article, it is tried to be investigated in general under the title of Masraha metaphor and Makaniyeh metaphor and to determine the amount of imagery with this element in the poems. To express his feelings, the poet chooses the most general element of imagination, i.e. metaphor. Based on this, three romantic poems which are similar in terms of theme, situation and romantic images have been chosen to examine the element of metaphor in them in order to know that in these poems, in different situations that occur in the story, To what extent have the poets decided to use the element of metaphor to convey their meaning? In this research, three love poems have been studied in a descriptive-analytical way, and the evolution of the images of fantasy from the 4th century to the 8th century has been examined. Also, a statistical chart of imaginary elements has been prepared,
_||_
بررسی استعارۀ مصرحه و استعارۀ مکنیه
در داستانهای ویس و رامین، خسرو وشیرین، گل و نوروز
دکتر مجید عزیزی3
چکیده
صور خیال، جوهر و ماده اصلی و عنصر ثابت شعر است و چیزی است که از نیروی تخیّل حاصل میشود. صور خیال معیار ارزش و اعتبار هنری شعر است. چنانچه بپذیریم که شعر، گره خوردگی اندیشه و عاطفه و خیال در زبانی آهنگین است و خیال عنصر اصلی شعر، در آن صورت به میزان اهمیت عنصر خیال در عرصۀ شاعری پی خواهیم برد. یکی از زیباترین عناصر خیال استعاره است که اگر چه انواعی دارد، اما در این مقاله سعی شده به طور کلی تحت عنوان استعارۀ مصرحه و استعارۀ مکنیه بررسی شود و میزان تصویرپردازی با این عنصر در منظومهها مشخص شود. شاعر برای بیان احساسات خود کلیترین عنصر خیال یعنی استعاره را بر میگزیند. بر این اساس، سه منظومۀ عاشقانه که تا حدود زیادی از نظر موضوع و موقعیت و تصویرهای عاشقانه شبیه هستند، انتخاب شده تا عنصر استعاره در آنها مورد بررسی قرار گیرد و بدانیم در این منظومهها در شرایط مختلف که در داستان پیش میآید، تا چه حد شاعران تصمیم گرفتهاند از عنصر استعاره برای رساندن منظور خود استفاده کنند؟ در این تحقیق سه منظومۀ عاشقانه به روش توصیفی ـ تحلیلی مورد مطالعه قرار گرفته و سیر و تحوّل صور خیال از قرن چهارم تا قرن هشتم بررسی شده است. همچنین نمودار آماری از عناصر خیال تهیه شده است که نشان میدهد میزان استفاده از استعاره در دو منظومه خسرو و شیرین و گل و نوروز، بیش از ویس و رامین بوده است.
واژگان کلیدی: استعاره، صور خیال، ویس ورامین، خسرو و شیرین، گل و نوروز.
مقدمه
شعر و حوزههای شعری در نزد هر شاعر جایگاه ویژهای دارد و هر شاعر سعی کرده که تمام توانایی خود را در حوزۀ موردنظر به نمایش بگذارد و زیباترین تصاویر را خلق کند. استعاره را در واقع میتوان به میزان قدرت خیال یک شاعر تعبیر کرد، زیرا شاعر با استفاده از این عنصر و فقط با آوردن یک کلمه به عنوان استعاره میتواند زیباترین تصویر را خلق کند که در پس زمینۀ آن میتوان یک تابلوی نقاشی زیبا را متصّور شد. استعاره جزئیترین عنصر خیال است که شاعر از آن استفاده میکند و هر شعری که از استعارۀ بیشتری استفاده کند، طبیعتاً در عالم ادبی زیباتر و خاصتر است. به تصویر کشیدن ادبیات عاشقانه در منظومهها نیازمند تأمّل شاعر در برخی از تصاویر است و برای هر چه زیباتر شدن تصاویر خیالی، شاعر سعی میکند به اطراف خود توجه ویژه کند و تصاویر خاصی را برگزیند.
پرسش تحقیق
کدام شاعر بیشتر از استعاره برای خاصتر شدن اثرش استفاده کرده است؟
هدف تحقیق
تعیین میزان تصویر پردازی به کمک استعاره در منظومههای عاشقانه.
پیشینۀ تحقیق
ادب غنایی و منظومههایی که در این حیطه قرار میگیرند، آثار زیادی را شامل میشوند و با توجه به گستردگی ادب غنایی مقالههای بسیاری در این زمینه کار شده است، اما به این شیوه که سه اثر نام برده مورد تحلیل تصاویر از منظر استعاره قرار گرفته باشد، پژوهشی انجام نشده، اما میتوان به ذکر نمونههایی از چند مقاله اکتفا کرد: «ساختار داستانی منظومههای عاشقانه فارسی»، نوشتۀ حسن ذوالفقاری. فصلنامۀ علمی ـ تخصصی مطالعات زبان و ادبیات غنایی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد، دورۀ 5، شمارۀ 17، زمستان 1394، صص 90-73. در این مقاله صرفاً به بررسی ساختاری منظومههای عاشقانه توجه شده و انواع آن مورد بررسی قرار گرفته و نگاه جزئی بر اساس تصاویر خیالی در آن نیست.
«نقد تحلیلی ـ تطبیقی منظومۀ خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی»، نوشتۀ دکتر فضل اﷲ رضایی اردانی در پژوهشنامۀ ادب غنایی دانشگاه سیستان و بلوچستان، دورۀ 6، شمارۀ 11، پاییز و زمستان 1387، صص 112- 87. هدف این مقاله به تصویر کشیدن قدرت داستان سرایی نظامی در این دو منظومه است و نویسنده سعی کرده محتوای داخلی داستانها را مورد بررسی قرار دهد.
«بلاغت تصوبر در ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی» نوشتۀ دکتر علی محمد رضایی هفتادر در فصلنامۀ زیباییشناسی ادبی، سال هفدهم، شمارۀ 41، پاییز 1398، صص 151-129. همان ظور که از اسم مقاله مشخص است به جنبههای مختلف تصویر در این منظومه اشاره شده که استعاره نیز یکی از این تعاریف است و از دو منظومه دیگر خبری نیست.
و مقالات و پایان نامههای فراوان دیگری که در زمینۀ عناصر خیال وجود داردکه در تک تک این موارد بررسی این منظومهها با یکدیگر از منظر استعاره وجود ندارد، لذا در این مقاله سعی شده که کار جدیدی ارائه گردد.
ادب غنایی
ادبیات غنایی در ادبیات ما بیشتر به شعر عاشقانه تعبیر میشود و بیشترین گمان بر این است که محتوای اکثر اشعار غنایی در مورد عشق است در حالی که: «در شعر فارسی، ادب غنایی به صورت داستان، مرثیه، مناجات، بث الشکوی و گلایه و تغزل در قوالب غزل، مثنوی، رباعی، دوبیتی و حتی قصیده مطرح میشود. اما مهمترین قالب آن غزل است.» (شمیسا، 1393: 128)
در شعر غنایی، گاه خود شاعر شروع به سخن گفتن میکند و گاه یک راوی در شعر خود معرفی میکند و از زبان او شعر را ادامه میدهد. بر این اساس نمیتوان شخصیت راوی را با خود شاعر یکی دانست. «شکل گرایان روسی بر آنند که انطباق بین ساختمان دستوری ثابت زبان و انواع ادبی را نشان دهند. یاکوبسون ادعا میکند که شعر غنایی صیغۀ اول شخص و زمان حال است در حالی که حماسه صیغۀ سوم شخص است و گذشته.» (ولک، 1373: 262) در شعر غنایی احساس، عاطفه و انتقال آنچه شاعر غنایی با تجربه عاطفی خویش درک کرده در اولیّت قرار دارد. وظیفۀ انتقال این احساس به خواننده جدا از تزئین کلام نیست، بلکه آرایش شعر و گاه پیچیدگی که شاعر با به کار بردن صنایع ادبی به شعرش میدهد، سبب میشود که او با این کارها به هدف خود که همانا همراهی مخاطب با شعرش میباشد برسد؛ بنابراین، تصویر آفرینی و تزئین کلام غنایی، نقش مهمی در درک مخاطب از آثار دارد. هدف شاعر غنایی فقط توضیح اندیشه در پشت تصاویر خویش نیست، بلکه بیش از هر چیز درگیر نوآوری، زیبایی آفرینی و ابراز عواطف شخصی است. بنابراین دانش بیان که در ابتدا به بررسی زیباییهای متن میپردازد و سپس میزان مطابقت صنایع با محتوا را آشکار میکند، قادر است معیاری مناسب برای تحلیل زیباشناسانۀ تصویرهای شعری باشد. در شعر غنایی نقش عاطفی جهتگیری پیام به سوی گوینده است و این نقش تأثیری از احساس خاص گوینده را به وجود میآورد. خواه گوینده حقیقتاً آن احساس را داشته باشد و خواه وانمود کند که چنین احساسی دارد. (ر. ک: فالر و دیگران، 1369: 78)
اوج دورۀ اشعار غنایی در ادبیات ما در سبک عراقی مشاهده میشود، اما اشعار عاشقانه و غنایی در ادب فارسی از اواسط قرن سوم هجری یعنی از نخستین روزگار پیدایش شعر دری آغاز شد و قدیمیترین آنها را در ادبیات بازمانده از حنظله بادغیسی میتوان یافت. لیکن دورۀ کمال شعر غنایی در زبان فارسی از قرن چهارم آغاز شد. نخستین غزلهای زیبای پارسی را رودکی و معاصر او شهید بلخی سرودهاند. شاعران، سرودن غزل تا روزگار ما را با شور و حرارت خاصی دنبال کردهاند. «ابیات پراکندهای که از رودکی مانده است، نشان میدهد که او به جز منظومۀ "کلیله و دمنه" و به جز مثنوی"دوران آفتاب"، بنا به گفتۀ مؤلّف "فرهنگ جهانگیری" و "سندبادنامه" شش مثنوی دیگر نیز داشته است.» (نفیسی، 1382: 28)
در آغاز قرن پنجم است که داستان سرایی رونق بیشتری میگیرد و عدهای از شاعران به آن میپردازند. در این دوره عنصری شاعری است که به نظم داستانهای عاشقانه میپردازد و داستانهایی مانند وامق و عذرا، خنگ بت و سرخ بت، شادبهر و عین الحیات، به نظم در آورده که هیچ کدام به دست ما نرسیده است. (ر. ک: کارل اته، 1365: 69) در اوایل قرن پنجم داستان ورقه و گلشاه که اصل آن از داستانهای تازی گرفته شده و بی شباهت به داستان لیلی و مجنون نیست، توسط عیوقی، شاعر معاصر سلطان محمود غزنوی، به نظم در آمده است. در نیمۀ قرن پنجم نیز یکی از داستانهای کهن ایرانی به نام ویس و رامین توسط فخرالدین اسعد گرگانی سروده شده است.
در اواخر قرن پنجم هجری یوسف و زلیخا یکی از داستانهای مشهور توسط شاعری که نام او معلوم نیست به بحر متقارب ساخته میشود. این همان منظومهای است که تذکره نویسان آن را به فردوسی نسبت دادهاند. در حالی که در بطلان این انتساب تردیدی نیست. این داستان در قرنهای نهم و یازدهم و دوازدهم به وسیله شاعرانی چون نورالدین عبدالرحمان جامی و حسین هروی و لطفعلی بیگ آذر بیگدلی و چند تن دیگر به شعر در میآید.
قرن ششم یکی از دورههای پربار شعر و ادب پارسی است؛ شاعران نامداری در این قرن پا به عرصۀ وجود گذاشتند از جمله انوری و نظامی و خاقانی که از بزرگان شعر فارسی به حساب میآیند. «در این دوره شاعری شرایط سنگین و دشواری دارد و یکی از این شرایط احاطۀ شاعر به علوم متداول روزگار و کاربرد آنها در شعر است.» (صفا، 1362: 58) به قول نظامی عروضی: «شاعر باید در انواع علوم متنوع باشد و در اطراف رسوم مستطرف؛ زیرا که چنانکه شعر در هرعلمی به کار همی شود، هر علمی در شعر به کار همی شود.» (نظامی عروضی، 1364: 47) بنابراین در این دوره شاعران در پی آن هستند تا انواع شگردها را به کار ببرند تا نوعی تازگی در شعر ایجاد کنند، نظم داستانها به وسیلۀ یکی از بزرگان شعر پارسی یعنی نظامی گنجوی، به حد اعلای خود میرسد. این داستانها عبارتند از: خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر که با داستان حماسی ـ تاریخی اسکندر نامه و منظومۀ تعلیمی ـ حکمی مخزن الاسرار، پنج گنج یا خمسه نظامی را به وجود آوردهاند. نظامی نوع شعر داستانی و قصص را در زبان فارسی به حد اعلای خود میرساند و به همین سبب، در قرنهای بعد مورد تقلید گروهی از شاعران قرار میگیرد.
نخستین مقلّد بزرگ نظامی، امیر خسرو دهلوی است که منظومههای شیرین و خسرو، لیلی و مجنون، هشت بهشت و آیینۀ سکندری او معروف است. پس از وی، خواجوی کرمانی صاحب کمال نامه، گل و نوروز، گوهر نامه، همای و همایون و سلمان ساوجی صاحب فراق نامه، جمشید و خورشید و در قرن نهم کاتبی ترشیزی صاحب منظومههای حسن و عشق، ناظر و منظور، بهرام و گل اندام، از داستان سرایان قابل توجه هستند.
مشهورترین داستان سرایان ایران بعد از شاعران قرنهای ششم و هفتم، بی تردید، نورالدین عبدالرحمان جامی است. مثنویهای سلامان و ابسال، یوسف و زلیخا و لیلی و مجنون او همگی منظومههای عاشقانه زیبایی در زبان فارسی هستند. این سه منظومه همراه با منظومۀ حماسی ـ تاریخی، خرد نامۀ اسکندری و مثنوی حکمی و عرفانی سلسله الذهب، تحفه الابرار، مجموعاً هفت اورنگ او را به وجود میآورند.
در پایان دورۀ تیموری و در عهد صفویه چه در ایران و چه در هندوستان، چندین شاعر به نظم داستانهای عاشقانهای که بعضی از آنها استقبال از نظامی گنجوی است، مبادرت میورزند که از آن جمله اند: هاتفی خرجردی صاحب شیرین و خسرو، لیلی و مجنون، هفت منظر. میرزا محمد قاسم گنابادی متخلّص به قاسمی صاحب لیلی و مجنون، چوگان نامه، خسرو و شیرین.
هلالی جغتایی صاحب منظومههای لیلی و مجنون، شاه و درویش. فیض فیاضی شاعر دربار اکبر شاه، صاحب منظومههای سلیمان و بلقیس، هفت کشور. سرودن منظومههای عاشقانه تا اواخر عهد قاجاری و حتی روزگار معاصر ما در ادب فارسی ادامه یافته است. (ر. ک: رزمجو، 1382: 47ـ144؛ نیز نک: صفا، 1366: 61 ـ 56؛ حاکمی، 1386: 23ـ22)
در شعر فارسی مخصوصاً در اشعار غنایی سخن پردازان با موشکافی و ریزه کاری فراوان از استعارات بسیار استفاده کردهاند. در ادبیات گاه کلام تا سرحد تکلّف پیش رفته و گاه کلام با زبانی شیوا و قابل درك بیان میشود که کاربرد هرکدام نیز ارتباط مستقیم با موضوع آن دارد. گاه شاعر آن را به درازا بکشد یا این که در ابیاتی محدود حقّ مطلب را ادا کند. غنیمی مینویسد: «تفاوتهایی که در انواع ادب دیده میشود نه تنها بر مبنای تفاوت نویسندگان، مؤلّفان، زمان و مکان و زبان آنهاست، بلکه بر پایۀ اختلاف در ساختمان فنی و اصول هنری و روش کلی شخصیتها، کاراکترهای ادبی و قالبهای بیانی و جزئیات تغییرات است که تلاقی و اجتماع همۀ آنها تحت یک وحدت فنی و نوع ادبی شکل میگیرد. این نکته در داستانهای نمایش نامهای و شعر غنایی به عنوان مصداقهای نوع ادبی به وضوح دیده میشوندکه به رغم تفاوتهایی که از نظر ویژگیهای فنی، زمانی، مکانی و زبانی دارند در زیر یک اصل جای میگیرند.» (غنیمی هلال، 1373: 17 ـ 15) منظومههای عاشقانه، بسط یافتۀ شعر غنایی است. در غزل، مفهوم عشق به اشارتی بیان میشوند؛ اما در منظومۀ عاشقانه همان مضمون باز و گسترده شده، در قالب داستانی کمال مییابد. آنچه در غزل انتزاعی و حکمی است، در منظومۀ عاشقانه صورت عینی و تفضیلی به خود میگیرد. قالب منظومههای عاشقانه مثنوی است. علت استفاده از قالب مثنوی عدم محدودیت آن است: «ریختن موضوعاتی از قبیل حماسه و بزم و عرفان و نصیحت که غالباً به درازا میکشیده است، در قالب مثنوی بسی آسانتر است؛ زیرا در این قالب، شاعر بر تکلّف نمیافتد و برای یافتن قافیه مجبورنیست ذهن خویش را بکاود تا کلمهای مناسب با سایر کلمات برای قافیۀ شعرخویش بیابد. به همین سبب، در مثنوی مجال سخن فراخ است و شاعر مجبور نیست معنی را فدای لفظ کند.» (غلامرضایی، 1370: 7ـ6)
استعاره
استعاره در لغت «عاریت خواستن است و استعمال لفظ در غیر موضوع که او چون مانند بود به عاریت خواستن چیزی، اورا استعارت نام کردهاند.» (حسینی نیشابوری، 1384: 260) تعریف استعاره، همواره یکی از پریشانترین تعاریف در کتب بلاغی از گذشته تا به حال بوده است. (شفیعی کدکنی، 1370: 28) چنانکه از تعریف جاحظ (سده سوم هجری) تا خطیب قزوینی (سدۀ هشتم هجری)، از میان تعاریف معروفترین بلاغیون دربارۀ استعاره، بیش از پانزده تعریف متفاوت میتوان یافت. (سارلی، 1387: 75) این پریشانی تعریف در دوران جدید با واژۀ «Metaphor» که از واژۀ یونانی «Metaphora» گرفته شده و خود مشتق از «Meta» به معنای «فرا» و «pherein» در معنای «بردن» است. (هاوکس، 1377: 11) بیشتر شده است. اما در حقیقت استعاره یا «ملکۀ تشبیهات مجازی» (کروچه، 1372: 45) «هی مجاز تکون علاقه المشابهه» (تفتازانی، 1389: 221) یعنی اینکه شاعر واژهای را به علاقۀ مشابهت به جای واژۀ دیگر به کار برد. استعاره را باید برترین و هنریترین و موجزترین شکل صور خیال دانست و این با تعریفی که شمس قیس رازی از ایجاز آورده است که «لفظ اندک بود و معنی بسیار» (رازی، 1360: 326) منطبق است، بنابراین چون ایجاز هنر شاعر و سخنور به شمار میرود، استعاره را باید هنریترین شیوه در کلام موجز دانست. «در سراسر تاریخ بلاغت به استعاره به نوعی تردستی فوق العاده ماهرانه و مجالی برای استفاده از عوارض تغییر ناپذیر (معنی) کلمات و چیزی که تا اندازه بجاست اما مستلزم مهارت و دقت غیر عادی است نگاه کردهاند.» (ریچاردز، 1382: 100) استعاره و تشبیه هر دو یکی هستند با این تفاوت که تشبیه آنقدر خلاصه میشود تا فقط مشبه به آن باقی میماند. (شمیسا، 1379: 154) قبل از شروع مثالها در مورد استعاره، یک تعریف دیگر در مورد استعاره در غرب توسط نویسندهای در رساله ای، ارائه شده که برای استعاره شش کارکرد برشمرده که عبارتند از: «برای وضوح، برای ایجاز، برای پرهیز از رکاکت، برای بزرگ نمایی، برای کوچک نمایی، برای تزئین» (هاوکس، 1377: 29- 28)
استعارۀ مصرحه
استعاره، کارآمدترین ابزار تخییل و ابزار نقاشی کلام است و زبان شعری را بسیار قویتر و رساتر کرده و بُرد کلام را ارتقا میدهد. شاید هیچ کدام از صور خیال شاعرانه به اندازۀ استعاره در شعر اهمیت نداشته باشد. یا میتوان گفت که سرانجام هر تشبیه خوب یک استعاره است. منظور از این سخن این است که در واقع استعاره تشبیهی بوده و در طول زمان خلاصه شده و از ارکان اصلی آن فقط یک رکن باقی مانده.
در این قسمت از مقاله قصد داریم به تحلیل استعاره در سه منظومۀ مورد بحث پرداخته و به ترتیب قرن از ابتدا به انتها شاهد مثال آورده و به تحلیل و مقایسه بپردازیم.
از آنجایی که فخرالدین اسعد گرگانی شاعر سبک خراسانی است، لذا استعارههای او نیز ملموستر و درك آن راحتتر است و از پیچیدگیهای سبکهای بعدی در آن خبری نیست و به راحتی و با الهام از طبیعت توانسته منظور خود را به مخاطب برساند.
همیدون کار آن ماه دل افروز |
| پدید آورد ناخوبی همان روز |
(گرگانی، 1377: 51)
ماه استعاره از ویس.
پس آنگه گفت با خورشید حوران |
| سلامت باد بسیار از خسوران
|
(همانجا)
خورشید استعاره از شهرو.
ز اصفاهان دو بت چون ماه وخورشید |
| خجسته آب ناز و آب ناهید |
(همان: 31)
بت استعاره از زیبا رو.
در ویس و رامین، میزان استفاده از استعاره نسبت به تشبیه کمتر است؛ اما همین مقدار نیز بسیار زیبا و در خور توجه است. نکتۀ قابل توجه در ویس و رامین این است که میزان استفاده از صور خیال که در ادبیات بسیار مرسوم است نیز در این منظومه وجود دارد. استعارههای پر کاربرد در وصف اعضای چهره و بدن و توصیف اشخاص:
دهان چون غنچه گل ناشکفته |
| بد و در سی و دو لؤلؤ نهفته |
(همان: 99)
لؤلؤ استعاره از دندان:
بسان سی و دو گوهر درفشان |
|
نهان در زیر دو لعل بدخشان |
(همانجا)
سی و دو گوهر، استعاره از دندان، لعل بدخشان استعاره از لب.
هنوزش بود خنده همچو شکر |
| وزان شکر فروبارنده گوهر
|
(همان: 113)
گوهر استعاره از سخنان زیبا.
البته شاهد مثال در این زمینه بسیار زیاد است، اما به جهت اطالۀ کلام چند شاهد مثال انتخاب و نوشته شد و همان طور که مشخص است در این ابیات از لعل و لؤ لؤ و گوهر برای لب و دندان و سخنهای با ارزش استفاده شده. یکی دیگر از کاربردهای استعاره در ویس و رامین استفاده از فصول طبیعت است که شاعر توانسته به کمک آنها به خوبی جوانی و پیری را به تصویر بکشد:
ز عمر خویش بودم در بهاران |
| چو شاخ سرخ بید از جویباران
|
(همان: 38)
بهاران استعاره از جوانی.
کنون عمرم به پاییزان رسیدست |
| بهار نیکوی از مــن رمیدست |
(همانجا)
پاییزان استعاره از پیری.
تو دی ماهی و آن دلبر بهارست |
| رسیدن تان به هم دشوارکارست |
(همان: 76)
دی ماه استعاره از پیری، بهار استعاره از جوانی.
در منظومۀ ویس و رامین با اینکه استفاده از استعاره کمتر از تشبیه است، اما ذوق و تخیّل فخرالدین اسعد به گونهای است که در یک بیت شاهد چند استعاره به جای یک استعاره هستیم:
به بالا سرو و بار سرو خورشید به لب |
| یاقوت و در یاقوت ناهید |
(همان: 31)
سرو استعاره از قامت یار، خورشید استعاره از چهرۀ زیبا، ناهید استعاره از دندان.
به فندق مشک را از سیم برکند |
| ز نرگس بر سمن گوهر پراکند |
(همان: 66)
فندق استعاره از نوك انگشتان، مشک وسیم استعاره از موی بلند و خوشبو.
نرگس استعاره از چشم، سمن استعاره از چهره و گوهر استعاره از اشک
دگر ره زعفرانش ارغوان گشت |
| کمانش باز شمشاد جوان گشت
|
(همان: 238)
زعفران استعاره از زردی چهره، ارغوان استعاره از سرخی چهره، کمان استعاره از خمیدگی و شمشاد جوان استعاره از راست قامتی
همان طور که مشخص است، شاعر وقتی که در وصف خود از شخص، غرق شده سعی دارد با زبان استعاره یک تابلوی نقاشی را خلق کند تا به بهترین نحو ممکن منظور خود را برساند.
و یکی از زیباترین وصفهای ویس و رامین تصویری است که شاعر از ویس نشان داده است:
تو گفتی آن عماری گنبدی بود نگاریده بدو در آفتابی |
| ز موی ویس یکسر عنبر آلود
|
(همان: 93)
استعاره از ویس.
پیام من بگو سرو روان را سیه زلفین بت یاقوت لب را
|
| بت گویا و ماه با روان را بهار خــرمی باغ طرب را
|
(همان: 113)
استعاره از ویس.
پیام من بگو با آن سمنبر |
| بهانه بیش از این پیشم میاور |
(همانجا)
استعاره از ویس.
تمام توصیفات را به کار بسته تا بتواند ویس را زیبا جلوه دهد. نمونههای این گونه بسیار زیاد است، اما به همین مقدار کفایت میکنیم.
فخرالدین اسعد، در منظومۀ ویس و رامین، تصاویر را در خدمت بیان موضوع غنایی قرار داده است و کاربرد صورخیال ناشی از تخیّل نیرومند سراینده است و نشأت گرفته از آشنایی با فنون و رموز زیبایی ساز سخن است. فخرالدین اسعد توانسته است علاوه بر توصیفات و تصویرسازیهای هنرمندانه از هنرهای بیانی در منظومۀ ویس و رامین بهره ببرد. با تأمّل در ویس و رامین میتوان گفت که استفاده از صورخیال در شگردهای بیانی در خلق معانی و تقویت مفاهیم ویس و رامین نقش اساسی دارند و کلام فخرالدین اسعد در توصیفات به اقتضای حال و مقام گاه با لطافت و نرمی همراه میشود و آنجا که مضامین عاشقانه و غنایی در میان است با استفاده از تصاویر بلاغی عشق را میتوان در کلامش حس نمود میان اندیشههای اعتقادی و اجتماعی فخرالدین اسعد و شیوههای بلاغی پیوستگی وجود دارد که بررسی آن میتواند سبک و سیاق او را از دیگر شاعران ممتاز کند. (ر. ک: هفتادر، 1398: 150)
منظومۀ دوم خسرو و شیرین است. نظامی شاعر سبک آذربایجانی است؛ سبکی که در واقع در ابتدای سبک عراقی قرار دارد و شاعران این سبک به علت مطالعۀ انواع علوم و فنون روزگار خود و تبحّر در سرودن اشعار زیبا و هنری به طبع تصویرهای بهتر و زیباتری خلق میکنند و نظامی نیز از این هنر والا کاملاً برخوردار است و برای اینکه هنر خود را هر چه بهتر به نمایش بگذارد در شعرش از استعاره استفاده میکند. در واقع استعاره در شعر او از جایگاه خاصی برخوردار است و اوج هنر او را میتوان در اشعاری دانست، که دارای استعاره است که بیشترین نوع استعاره، استعارۀ مصرحه است، شاید چون استعاره در زمان نظامی در حال گسترش است و بیان استعاری هنریتر و دیر یابتر از تشبیه است، لذا نظامی نیز که خود به دنبال بیان هنریتر مطلب میگردد به استفادۀ بیشتر از استعاره روی میآورد.
عناصر و مواد سازندۀ تصاویر استعاری در خسرو و شیرین مادی است و از تنوّع و گستردگی برخوردار است. نظامی نیز به مانند فخرالدین اسعد از تصاویر حسی و تکراری که در سنن ادبی پیشین حکم فرماست استفاده کرده، اما از آنجایی که شیوۀ خاص او خلق استعارههای زیبا و خیال انگیز است، لذا این تصاویر به گونهای ذهن مخاطب را به چالش میکشد و با خود همراه میکند:
گرامی دُری از دریای شاهی |
| چراغی روشن از نور الهی |
(نظامی، 1385: 40)
دُر استعاره از خسرو پرویز.
چنان قادر سخن شد در معانی |
| که مجری گشت در گوهر فشانی |
(همانجا)
گوهر استعاره از سخنان زیبا.
دو شکر چون عقیق آب داده |
| دو گیسو چون کمند تاب داده |
(همان: 48)
شکر استعاره از لبهای شیرین.
شده گرم از نسیم مشک |
| بیزش دماغ نرگس بیمار خیزش |
(همانجا)
نرگس استعاره از چشم شیرین.
تو گویی بینیش تیغیست از سیم |
| که کرد آن سیم سیبی را به دو نیم |
(همانجا)
سیب استعاره از چهرۀ شیرین.
به زیر تخته نرد آبنوسی |
| نهان شد کعبتین سند روسی |
(همان: 56)
تخته نرد آبنوسی استعاره از آسمان، کعبتین سند روسی استعاره از ماه و خورشید.
سحرگه آن سهی سروان سرمست |
|
بدان مشکین چمن خواهند پیوست |
(همانجا)
سهی سروان استعاره از زیبا رویان.
تصویرهای خیالی نظامی به حدی زیباست که ترجیح دادم شاهد مثال بیشتری را ذکر کنم. همان طور که مشاهده میکنید هر چند که نظامی از مواد و عناصر حسی استفاده کرده، اما اثری زیبا را آفریده که اگر بتوان گفت که ویس و رامین یک تابلوی نقاشی است، میتوان خسرو و شیرین را یک تابلوی مینیاتوری نامید.
یکی از هنرهای نظامی در استفاده از استعاره ایجاد نوعی تقابل میان آنهاست که باعث ظرافت کلام او میشود. مثلاً آنجا که شیرین و خسرو به میدان چوگان بازی آمده و به بازی مشغولاند چنین میگوید:
ز یک سو ماه بود و اخترانش |
| ز دیگر سو شه و فرمانبرانش |
(همان: 123)
در این ابیات مشخص است که اول نظامی ماه را استعاره از شیرین میداند و اختران را استعاره از همراهان شیرین؛ اما در بیت سوم خورشید را استعاره از شیرین و این بار ماه را استعاره از خسرو میداند که این تقابل به نوعی زیبایی تصویر خیالی او را بیشتر کرده است.
نکتۀ بعدی در رابطه با استعاره در خسرو و شیرین آوردن چندین استعاره به جای یک استعاره در ابیات است:
هنوزش گرد گل نارسته شمشاد |
| زسوسن سرو او چون سوسن آزاد |
(همان: 62)
گرد گل استعاره از چهرۀ خسرو، شمشاد استعاره از خط ریش و سوسن آزاد استعاره از سفیدی چهره.
ز سنبل کرد بر گل مشک بیزی |
| ز نرگس بر سمن سیماب ریزی |
(همان: 209)
سنبل استعاره از موی شیرین، گل استعاره از چهره، نرگس استعاره از چشم، سمن استعاره از چهره و سیماب ریزی استعاره از اشک.
[1] . دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران.
Email: b_foroughkermanshahi@yahoo.com
[2] . دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران. (نویسنده مسئوول)
Email: mr-ghari@iau-arak.ac.ir
[3] . استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران.
Email: azizi-m@yahoo.com
تاریخ ارسال: 28/01/1403 | تاریخ پذیرش: 01/02/1403 |