تأثیر طراحی و سیاست گذاری شهری بر ارتقای حس تعلق مکانی شهروندان؛ نمونه موردی شهر سنندج
محورهای موضوعی : شهرسازیبهروز ویسی 1 , آسو امامقلی 2 , میدیا صادقی 3
1 - دانشجوی کارشناسی ارشد طراحی شهری ، واحد سنندج، دانشگاه آزاد اسلامی، سنندج، ایران
2 - دانشجوی کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری ، واحد سنندج، دانشگاه آزاد اسلامی، سنندج، ایران
3 - دانشجوی کارشناسی مهندسی شهرسازی، واحد سنندج، دانشگاه آزاد اسلامی، سنندج، ایران
کلید واژه: طراحی شهری, حس تعلق به مکان, محله, شهر سنندج,
چکیده مقاله :
حس تعلق به مکان با میزان حضور انسان در محیط پیوند دارد. این حضور صرفنظر از دلیل آن صرفاً یک جنبه کمی برای بیان اعداد و ارقام نیست بلکه جنبه ای کیفی نیز دارد که به دلیل علت های حضور انسان در مکان و فضاهای شهری برمی گردد. در این میان طراحی شهری با ارائه الگوهای مناسب می تواند حس تعلق به مکان را نزد شهروندان ارتقا دهد. در این مقاله سعی شده با مقایسه عوامل مؤثر بر حس تعلق به مکان در چهار محله متفاوت شهر سنندج دلیل رفتارهای سکونتی شهروندان نیز مشخص شود. در این تحقیق با استفاده یک پرسشنامه محقق ساخته به تعداد 331 عدد و به وسیله آزمون همبستگی پیرسون به آزمون سؤالات پرداخته شود. در این تحقیق به این نتیجه دست یافته ایم که عوامل مؤثر بر حس تعلق به مکان نزد شهروندان در محلات مختلف متفاوت از هم هستند برای مثال در محله قدیم و یا میانی عوامل تاریخی و فرهنگی می تواند نقش پر رنگی در ارتقای حس تعلق مکانی داشته باشد اما در محلات جدید شهری فاکتورهای کالبدی مانند فضاهای باز و تفریحی ، امکانات و عناصر طبیعی می تواند نقش مهمی در حس تعلق مکان داشته باشد. در نتیجه افراد در محلات قدیمی و جدید ابعادی از حس تعلق را به دست می آورند و ابعادی را از دست میدهند که در حالت ایده آل به منظور تجمیع حدا کثری عوامل مؤثر بر حس تعلق به مکان در یک محله، گام نخست شناسایی و قیاس عوامل بود که در این مقاله بدان پرداخته شد.
The sense of belonging to a place is related to the amount of human presence in the environment. Regardless of the reason, this presence is not just a quantitative aspect to express numbers and figures, but also has a qualitative aspect that is due to the reasons for human presence in urban spaces and places. In the meantime, urban design can promote the sense of belonging to a place among citizens by providing suitable patterns. In this article, by comparing the factors affecting the sense of belonging to the place in four different neighborhoods of Sanandaj city, it is tried to determine the reason for the residential behavior of the citizens. In this research, using a researcher-made questionnaire with 331 numbers and using the Pearson correlation test, the questions will be tested. In this research, we have come to the conclusion that the factors affecting the sense of belonging to the place among citizens are different in different neighborhoods, for example, in the old or middle neighborhood, historical and cultural factors can play a colorful role in promoting the sense of belonging to a place. But in new urban areas, physical factors such as open and recreational spaces, facilities and natural elements can play an important role in the sense of place. As a result, people in old and new neighborhoods gain dimensions of sense of belonging and lose dimensions that ideally, in order to gather as many factors as possible on the sense of belonging to a place in a neighborhood, the first step is to identify and compare the factors. It was discussed in this article.
تأثیر طراحی و سیاست گذاری شهری بر ارتقای حس تعلق مکانی شهروندان؛ نمونه موردی شهر سنندج
چکیده
حس تعلق به مکان علاوه بر کمی بودن، جنبه ای کیفی نیز دارد که به دلیل علت های حضور انسان در مکان و فضاهای شهری برمی گردد. در این میان طراحی شهری با ارائه الگوهای مناسب می تواند حس تعلق به مکان را نزد شهروندان ارتقا دهد. در این مقاله سعی شده با مقایسه عوامل مؤثر بر حس تعلق به مکان در چهار محله متفاوت شهر سنندج دلیل رفتارهای سکونتی شهروندان نیز مشخص شود. در این تحقیق با استفاده یک پرسشنامه محقق ساخته به تعداد 331 عدد و به وسیله آزمون همبستگی پیرسون به آزمون سؤالات پرداخته شود. در این تحقیق به این نتیجه دست یافته ایم که عوامل مؤثر بر حس تعلق به مکان نزد شهروندان در محلات مختلف متفاوت از هم هستند برای مثال در محله قدیم و یا میانی عوامل تاریخی و فرهنگی می تواند نقش پر رنگی در ارتقای حس تعلق مکانی داشته باشد اما در محلات جدید شهری فاکتورهای کالبدی مانند فضاهای باز و تفریحی ، امکانات و عناصر طبیعی می تواند نقش مهمی در حس تعلق مکان داشته باشد. در نتیجه افراد در محلات قدیمی و جدید ابعادی از حس تعلق را به دست می آورند و ابعادی را از دست میدهند که در حالت ایده آل به منظور تجمیع حدا کثری عوامل مؤثر بر حس تعلق به مکان در یک محله، گام نخست شناسایی و قیاس عوامل بود که در این مقاله بدان پرداخته شد.
واژه های کلیدی: طراحی شهری، حس تعلق به مکان، محله، شهر سنندج
مقدمه
پیوند انسان و محیط باعث میشود تا وی احساس تعلق و هویت .کند تجربه انسان از جهان به واسطه کیفیتها و معانی آن شناخته میشد. مکان راهبرد معنادهی به درک حسی افراد برمبنای خصوصیات فردی است این راهبرد بسته به عناصر تشکیل دهنده فضا و ادراک شخصی فرد از مجموعه عناصر، متفاوت می.شود به عبارتی همان گونه که بین ارزشهای فردی و رفتارهای اجتماعی و چگونگی حس مكان تأثیر و تاثر وجود دارد. لذا تعلق مکانی رابطه نمادین ایجاد شده توسط افراد به مکان است که معانی ،احساسی عاطفی و فرهنگی مشترکی به یک فضای خاص میدهد. تعلق به مکان چیزی بیش از تجربه عاطفی و شناختی بوده و عقاید فرهنگی مرتبط کننده افراد به مکان را نیز شامل میشود با قراردهی محیط شهری در برابر تجربیات جمعیت ،هدف تلاش میشود تا مشارکت مردم در ساخت محیط و افزایش یا کاهش حس تعلق مکان مورد بحث قرار گیرد(ملکی، پارسا، وثیق و مرادی، 1393).
تعلق مکانی به رابطه ی شاخص با یک محیط یک فضای خاص اطلاق میشود (لو وآلتمن، ۱۹۹۲) حس تعلق به مکان به معنای ادراک ذهنی مردم از محیط و احساسات کم و بیش آگاهانه آن ها از محیط خود است که شخص را در ارتباطی درونی با محیط قرارمی دهد، به طوری که فهم و احساس فرد با زمینه معنایی محیط پیوند می خورد و یکپارچه میشد. این حس عاملی است که موج تبدیل فضا به مکانی با خصوصیات حسی و رفتاری ویژه برای افراد خاص میشود. از مفاهیم فرهنگی مورد نظر مردم، روابط اجتماعی و فرهنگی جامعه در مکانی مشخص حمایت می کند و باعث یادآوری تجارب گذشته و دستیابی به هویت برای افراد میشود(فلاحت، 1385: 75). در میان انواع مکانهایی که فعالیتهای انسان امروزی در آن معنا پیدا کرده و شکل می گیرد خانه مهمترین آنها بوده که به دلیل شمولیت حس مکان، خانه است خانه مکانی است که وقوع زندگی روزمره را در خود جای داده و زندگی روزمره چیزی است که تداوم خود را در هستی ما حفظ کرده است( شولتز ۲، ۲۰۰۲ ). از نظر دیوید سیمون ، دليل اصلی حس در خانه ،بودن راحتی در مکان است که به واسطه ریشه دار بودن احیا انسان، ایجاد آسایش، حس صمیمیت و راحتی در مکان در گذشته و حال به وجود میآید (شاهچراغی و بندرآباد، ١٣٩٤). بنابراین علاقه به خانه، محیط سکونت، احساس تعلق و هویت، نسبت به آنکه راحتی و آسایش را برای ساکنان به ارمغان می آورد دارای اهمیت بسیاری در شکل گیری حس و روح مکان در خانه می باشد(رشید کلویر و همکاران، 1398: 196).
برخورداری از احساس تعلق همچنین یکی از تعیین کننده های مهم در بهزیستی روانشناختی و جسمانی شناخته شده است. آبراهام مازلو نیز احساس تعلق را در قالب یکی از نیازهای اساسی انسان عنوان کرده است(کیچن، ویلیامز و گالینا، 2015).
تحقیقات اخیر که در حوزه سلامت انجام شده است نشان داده اند که محیط مصنوع تأثیر بسزایی بر کیفیت زندگی افراد دارد و سلامت افراد به طور بالقوه تحت تأثیر محیطی قرار دارد که در آن سکونت دارند(عزیزی و شاکری، 1397، پینتر، ولمن، 2018). این پژوهشها همچنین نشان داده اند که از جمله عوامل زمینه ای تأثیر گذار بر سلامت میتوان به کیفیت محیط زندگی وی اشاره نمود، که همین خود بر اهمیت کیفیت رابطه بین محیط سکونت افراد و سلامت جسمی و روانی آنها اشاره دارد. تحقیقام انجام شده به وضوح نشتان داده اند که کیفیت ارتباط افراد با محیط سکونت آنها نقش اساسی در بهزیستی و تندرستی آنها داردی(گیتانو، پیولی، فاسیو، رولرو، 2013).
به طور کلی، بر اساس آنچه که محرح شد، رابطه انسان با محیط زندگی خود یکی از معیارهای اساسی جهت درک عمیقتر عوامل تأثیرگذار محیطی بر رفتار انسان و به طور کلی روانشناسی محیط می باشد. که در این زمینه، نحوه درک و تجربه مردم از یک مکان یکی از عوامل اصلی تبیین کننده میباشد. احساس تعلق و دلبستگی به مکان مزایای جسمی و روانی بسیاری را برای افراد به همراه خواهد داشت که این خود ممکن است، فواید بالقوه ای برای سلامتی انسان و رفتارهای حامی محیط داشته باشد(جانوت و فنولیت، 2018).
محیط کالبدی و تاثیرات آن در زندگی روزمره مردم از مسائلی است که در سالهای اخیر از طرف متخصین بسیاری مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. (1974 ,Canter, 1997a; Cooper) این مسأله در مورد معماری بدلیل ارتباط نزدیک آن با طراحی محیط ساخته شده و به ویژه در قرن بیستم با توجه به توسعه جوامع انسانی و تغییر شیوه های زندگی و سکونت مردم و همچنین تجربیات ناکار آمدی دوران معماری مدرنیسم در تاریخ معماری از اهمیت دو چندانی برخوردار شده است. گسترش پژوهش های متعدد که به روشهای ارزیابی و تحلیل معماری بعد از بهره برداری می پردازند موید توجه بیشتر طراحان و برنامه ریزان به کیفیت فضاها و محیطهای ساخته شده و سعی در شناخت و ارتقاء این کیفیتها در پاسخگویی به توقعات و نیازهای انسانی است مرور گذرا بر شکست معماری مدرنیسم به خصوص در مجتمع مسکونی پروت ایگو که از آن به عنوان لحظه شکست معماری مدرن یاد میشود بیانگر خلا و نبود معنای استنباطی مثبت از سوی ساکنین در این مجموعه ها نسبت به محل زندگی بوده است که دلایل خاص و عمیق خود را در بر دارد به تدریج بعد از این واقعه بود که شناسایی معانی محیط ساخته شده و اهمیت اماکن برای افراد و به ویژه برای ساکنین قوت بیشتری گرفت و طراحان و معماران با شناسایی خلا موجود در رشته های طراحی محیطی به روشهای بین رشته ای در جهت شناسایی این معانی و احساسات محیطی روی آوردند. از این پس معماران، طراحان و پژوهشگران در یک روش مشارکتی به دنبال شناخت تفاوتهای معنایی خود و استفاده کنندگان در مجموعه های طراحی شده بودند تا بدینوسیله فاصله و شکاف بین طراح و استفاده کننده را به حداقل رسانده و به محیطهای با کیفیت دست یابند (مطلبی، ۱۳۸۰).
اما معنی در معماری و شناخت آن مقوله ای است که پژوهشگران علوم مختلفی در مورد آن به تحقیق پرداخته اند(گانتر، 1977 و گاستفسون، 2001). رلف اعتقاد دارد که یک مکان موقعی فراتر از یک فضا است که واجد ۳ خصوصیت محدوده کالبدی فعالیت و معنا باشد و در این میان معنا را جزء اصلی ولاینفک و صعب الوصول این گروه میداند(رلف، 1976 و توان، 1974). کانتر نیز با ارایه نظریه چهره مکان (۱۹۷۷) چهار جزء مرتبط در یک مکان را شامل تفاوت ،عملکردی اهداف مکانی، مقیاس تعامل و بخشهای طراحی دسته بندی میکند که تفاوت عملکردی به فعالیتهای مکان اهداف مکانی به مفاهیم و معانی مکان مقیاس به اندازه محیطی و بخشهای طراحی به عناصر و اجزای کالبدی مکان اشاره دارد وی مکان را از رویکرد روانشناسی محیطی یک واژه تخصصی میداند که شامل، فعالیت قرارگاه کالبدی و اجزاء دیگر می باشد. گوستافسون (۲۰۰۱) با پایه قرار دادن و قیاس تطبیقی نظریات کانتر و رلف به توصیف رویکرد تعاملی سه قطبی فرد، دیگران و محیط به عنوان مدل چهارچوبی نظری در شکل گیری معنی پرداخته و مدل شفافی از معنی و شکل گیری آن در محیطهای ساخته شده را ارائه می نماید. براساس این مدل، معنا، حاصل تعامل ۳ قطب فرد، دیگران و محیط میباشد.
یکی از معانی مهم در ارتقاء کیفیت محیطهای انسانی، حس تعلق به مکان می باشد. این حس که عامل مهم در شکل گیری پایه های ارتباطی استفاده کنندگان و محیط می باشد، نهایتا منجر به ایجاد محیط های با کیفیت نیز خواهد گردید اما نبود تعریف دقیق و مشخص از این حس در رشتههای طراحی سبب ایجاد نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی طراحان در شناخت و استفاده از عوامل طراحی در جهت ایجاد این سطح معنایی گردیده است لذا با هدف شناخت حس تعلق و عوامل تشکیل دهنده آن در رشتههای طراحی و بر اساس مدل مفهومی معنای مکان ارائه شده توسط کانتر و گوستافسون به بررسی و تبیین مفهوم حس تعلق وابعاد مختلف آن از رویکرهای مختلف پرداخته شد(فروزنده و مطلبی، 1390). حس تعلق به مکان یکی از مهمترین فا کتورهای یک شهر ایده آل است و از این رو پرداختن به ابعاد و جزئیات آن ضروری به نظر می رسد. با بررسی ادبیات در این خصوص می توان به نقش عوامل مختلفی بر شکل گیری این حس دست یافت که از آن جمله می توان به عوامل کالبدی محیط، ویژگی های اجتماعی سا کنین، روابط میان فرد و محیط و نیز مدت زمان سکونت و به طور کلی عامل خاطره انگیزی اشاره نمود(هیومن، 1992). همواره مفهوم خاطره به عنوان یکی از مهمترین شاخص های تأثیرگذار بر حس تعلق به مکان مطرح بوده است. به طور کلی شاخص های خاطره انگیز تأثیرگذار بر احساس تعلق سا کنین محلات نسبت به فضای زیستی به دو دسته خاطرات کالبدی و اجتماعی تقسیم می شود و در این خصوص پارامتر مدت زمان سکونت، یکی از مهمترین شاخص هایی است که در ارتباط با شکل گیری خاطره و احساس تعلق به مکان، به ویژه در محلات مسکونی حائز اهمیت است(هیدالگ و هرناندز، 2019 و بنیتو، 2018).
با این حال مشاهدات انجام شده در میان ساکنین محلات جدید شهری، بیانگر این موضوع است که با وجود افزایش مدت زمان سکونت، احساس تعلق سا کنین نسبت به فضای زیستی بسیار پایین تر از محلات بافت قدیم است و این امر صدمات جبران ناپذیری همچون )عدم مشارکت در امور محله، تخریب و تغییرکاربری نا مناسب، کاهش امنیت، روابط همسایگی ضعیف، افسردگی سا کنین و...) بر ساختار اجتماعی و فرهنگی محلات می گذارد(رلف، 2019 و تونا، 2019).
به هر صورت با توجه به بررسی ها و شواهد موجود نشاندهنده این موضوع است که ساخت و سازهای مسکونی و طراحی های شهری انجام شده در سنندج بیشتر به رویکرد رفع نیاز به سرپناه و یا رفع نیازهای روزمره شهروندان پرداخته و توجهی به ارتقای حس تعلق مکانی شهروندان نداشته است. این مسأله ناشی از فقدان توجه به مؤلفه های فرهنگی، تاریخی و محیطی در طراحی شهری است و در نهایت منجر به کاهش کیفیت محیط های مسکونی در محلات مختلف شهر شده است. در همین رابطه، این پژوهش بر آن است تا به بررسی الگوی کالبدی و ارتباط آن با حس تعلق به مکان در بین ساکنین محلات و سنجش میزان تعلق مکانی در چهار محله با الگوی کالبدی متفاوت بپردازد و در این و در این راه با بررسی عناصر و اجزای کالبدی تأثیر گذار در تعلق مکانی در سطح محلات نمونه شامل الگوی توزیع خدمات شبکه ارتباطی و نحوه استفاده از فضاهای باز و بررسی آنها با حس تعلق مکانی شهروندان بتواند در چارچوبی طراحانه حس دلبستگی مردم به مکان را تقویت نماید. ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﻠﻲ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺳـﺎﺱ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻣﻄﺮﺡ ﺷـﺪ، ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺍﺻـﻠﻲ ﻭ ﻛﻠﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ، ﺍﺭﺗﻘﺎﻱ ﺩﻟﺒﺴـﺘﮕﻲ ﺑﻪ ﻣﻜﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﻣﺤﻠﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺳـﺎﻛﻨﻴﻦ ﻣﺤﻠﺎﺕ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﺑﺎﻓﺖﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺷـﻬﺮ ﺳﻨﻨﺪﺝ ﻭ ﺩﺳﺖﻳﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﻨﻄﻘﻲ ﺑﻴﻦ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺷــﻨﺎﺧﺘﻲ، ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﺩﻟﺒﺴــﺘﮕﻲ ﺑﻪ ﻣﻜﺎﻥ ﻭ ﻣﻘﻴﺎﺱ ﻣﻜﺎﻥ ﻣﻲﺑﺎﺷــﻨﺪ، ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﭘﺎﺳــﺦﻫﺎﻱ ﻣﻨﻄﻘﻲ ﭘﺮﺳﺶﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ، ﺩﺭ ﺻﺪﺩ ﺩﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.
پرسش های تحقیق
مؤلفه های اثرگذار بر حس تعلق به مکان در محلات شهر سنندج کدام هستند؟
میزان حس تعلق به مکان در محله های قدیم و جدید شهر سنندج چگونه است؟
پیشینه پژوهش
ﻋﻠﻲﺭﻏﻢ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿـﻊ، ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺗﻮﺳـﻌﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﻛﻨﻮﻧﻲ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺗﺤﻮﻟﺎﺕ ﺳﺮﻳﻊ ﺷﻬﺮﻧﺸﻴﻨﻲ ﻭ ﺗﺴـﻠﻂ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﺭﻳﺰﻱ ﻭ ﺗﻮﺳـﻌﻪ ﻧﺎﺑﺴﺎﻣﺎﻥ ﻭ ﻧﺎﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﺍﻣﺮﻭﺯﻱ، ﻣﻮﺟﺐ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺷـﺨﺼـﻴﺖ ﻭ ﻫﻮﻳﺖ ﺩﻳﺮﻳﻨﻪ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻋﻠﻲﺭﻏﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﻛﺎﻟﺒﺪ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﻭ ﺧﻴﺮﻩﻛﻨﻨﺪﻩ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﻭ ﻓﻀﺎﻫﺎﻱ ﺷﻬﺮﻱ، ﺣﺲ ﺗﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻣﻜﺎﻥ ﺭﻧﮓ ﻛﻤﺘﺮﻱ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺣﺲ ﻏﺮﻳﺒﮕﻲ ﺩﺭ ﻓﻀــﺎﻫﺎﻱ ﺷــﻬﺮﻱ، ﻋﺪﻡ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻭ ﻧﺒﻮﺩ ﻳﻚ ﻫﻮﻳﺖ ﺟﻤﻌﻲ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ ﻣﻮﺝ ﻣﻲﺯﻧﺪ (ﻛﺎﻇﻢﺯﺍﺩﻩ ﺁﺯﺍﺩ ،۱۳۹۱ ،ﺭﺟﺎﻳﻲ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ،۱۳۹۶). علاوه ﺑﺮ ﺍﻳﻦ، ﺟﻬﺎﻧﻲﺳــﺎﺯﻱ، ﺗﺠﺎﺭﻱﺳــﺎﺯﻱ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﺟﻤﻌﻲ ﻧﻴﺰ ﻫﻤﮕﻲ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻳﻜﻨﻮﺍﺧﺘﻲ ﻛﺎﻟﺒﺪﻱ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺩﺭ ﻓﻀـﺎﻫﺎﻱ ﺷـﻬﺮﻱ ﺷـﺪﻩ ﻭ ﻋﺪﻡ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﻭ ﺍﺗﺼـﺎﻝ ﭼﺸـﻢﺍﻧﺪﺍﺯﻫﺎﻱ ﺷﻬﺮﻱ ﺑﺎ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻭ ﻫﻮﻳﺖ ﻣﻜﺎﻥ، ﻣﻮﺟﺐ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﻱ ﻛﺎﻟﺒﺪﻱ، ﺷـﺎﺧﺼـﻪﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻓﻀـﺎﻫﺎﻱ ﺷـﻬﺮﻱ ﺷـﺪﻩﺍﻧﺪ؛ ﭘﺪﻳﺪﻩﺍﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ " ﺑﻲﻣﻜﺎﻧﻲ " ﻳﺎﺩ ﻣﻲﺷـﻮﺩ، ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﻛﻤﺮﻧﮓ ﺷـﺪﻥ ﻫﻮﻳﺖ ﻭ ﻛﺎﻫﺶ ﺗﻌﻠﻖ ﻣﻜﺎﻧﻲ ﺗﻔﺴـﻴﺮ ﺷـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ(شیم، 2011 و کروکس، 2019).
ﺭﻳﻤﻮﻧـﺪ ﻭ ﻫﻤﻜـﺎﺭﺍﻥ ﻣـﺪﻝ ﻣﺘﻔـﺎﻭﺗﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﮔﺬﺍﺭ ﺑﺮ ﺗﻌﻠﻖ ﻣﻜﺎﻧﻲ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺩﺍﺩﻩﺍﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﻣﺪﻝ ﻫﻢ ﺷـﺎﻣﻞ ﻫﻮﻳﺖ ﻣﻜﺎﻥ ﻭ ﻫﻢ ﺷـﺎﻣﻞ ﻭﺍﺑﺴـﺘﮕﻲ ﻣﻜﺎﻧﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻫﺮﺩﻭ ﻣﻨﻌﻜﺲﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻜﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﭘﺎﺳــﺨﮕﻮﻳﻲ ﻣﻜﺎﻥ، ﺍﺣﺴــﺎﺳــﺎﺕ ﻭ ﺍﺩﺭﺍﻛﻴﺖ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻧﻤﺎﺩﻳﻦ ﺑﻪ ﻣﻜﺎﻥ ﻣﻲﺑﺎﺷــﺪ. ﺑﻌﺪ ﺳــﻮﻡ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﻝ، ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺍﺳـﺖ، ﻛﻪ ﻧﺸـﺎﻥﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﺑﺎ ﻣﺤﻴﻂ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻛﻪ ﺭﻳﺸـﻪ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻭ ﻳﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻌﺪ ﭼﻬﺎﺭﻡ، ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﺳــﺖ. ﻛﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﻌﻜﺲﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺭﻳﺸــﻪ ﺩﺭ ﻋﻠﺎﻳق گذشته دارد.
ﺟﺪﻭﻝ .۱ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻣﺘﻔﻜﺮﺍﻥ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺣﺲ ﺗﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻣﻜﺎﻥ.
ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ | ﺭﻟﻒ، 1976 ﺗﻮﺁﻥ
| ﺟﻐﺮﺍﻓﻴﺎﻱ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺣﺲ ﺗﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﭘﻴﻮﻧﺪﻱ ﻣﺤﻜﻢ ﻭ ﻋﺎﻣﻞ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﮔﺬﺍﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﻜﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﺟﺰﺍء ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺒﺐ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻋﻤﻖ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻭ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻓﺮﺩ ﺑﺎ ﻣﺤﻴﻂ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﺑﺎ ﮔﺬﺭ ﺯﻣﺎﻥ، ﻋﻤﻖ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻳﺎﻓﺖ. |
| ﺷﻮﻟﺘﺰ ( ۱۹۸۱ )
| ﺷﻮﻟﺘﺰ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﻜﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺭﻭﻳﺪﺍﺩﻫﺎ ﻭ ﺣﻮﺍﺩﺛﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﻲ ﺍﻓﺘﺪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺭﺧﺪﺍﺩﻫﺎ، ﺷکلها، ﺭﻧﮓ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﻓﺖ ﻫﺎ، ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻳﻚ ﻣﻜﺎﻥ ﻭ ﻫﻮﻳﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺷﻜﻞ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ. ﺍﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ ﺑﻴﻦ ﻣﻌﻤﺎﺭﻱ، ﻣﻜﺎﻥ ﻭ ﻫﻮﻳﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﻜﺎﻥ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻣﻜﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
|
ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﺎﻥ
| ﺍﺳﺘﻴﻞ 1981
| ﺣﺲ ﺗﻌﻠﻖ ﻣﻜﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮﻱ ﺍﺯ ﺣﺲ ﻣﻜﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺗﺪﺍﻭﻡ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻜﺎﻥ ﻧﻘﺶ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺍﺭﺩ. ﺣﺲ ﺗﻌﻠﻖ ﻣﻜﺎﻧﻲ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻓﺮﺩ ﺑﺎ ﻣﻜﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻨﺠﺮ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎ، ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻭ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩ، ﺑﻪ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻳﻚ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺫﻫﻨﻲ ﺍﺯ ﻣﺤﻴﻂ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﻱ ﻣﻜﺎﻥ ﻧﻘﺶ ﻭﻳﮋﻩﺍﻱ ﭘﻴﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ.
|
| (۱۹۹۱) ﺷﺎﻣﺎﻱ
| ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺣﺲ ﺗﻌﻠﻖ ﻣﻜﺎﻧﻲ، ﻓﺮﺩ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﻤﺎﺩﻫﺎﻱ ﻣﻜﺎﻥ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎ ﻣﻜﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻘﺪﻳﺮ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﻧﻴﺰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ. ﻭﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﺲ ﺗﻌﻠﻖ ﻣﻜﺎﻧﻲ ۳ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺗﻌﻠﻖ، ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﻭ ﺗﻌﻬﺪ ﺑﻪ ﻣﻜﺎﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺩﺍﺭﺩ. |
ﭘﺮﻭﺷﺎﻧﺴﻜﻲ
| ﭘﺮﻭﺷﺎﻧﺴﻜﻲ
| ﻭﻱ ﺑﺎ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﺑﺮ ﻫﻮﻳﺖ ﻣﻜﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺑﺴﺘﺮ ﻭ ﻋﺎﻣﻞ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ ﻣﻬﻢ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺑﺮ ﻧﻘﺶ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻛﺎﻟﺒﺪﻱ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺩﺭ ﻣﺤﻴﻂ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻬﻢ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺗﻨﮕﺎﺗﻨﮓ ﻓﺮﺩ ﺑﺎ ﻣﺤﻴﻂ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻛﺎﻟﺒﺪﻱ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﻫﻮﻳﺖ ﺫﻫﻨﻲ ﻭ ﻓﺮﺩﻱ ﺍﺭﺟﺎﻉ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ.
|
ﻛﺮﻳﺴﺘﻴﻦ ﻧﻮﺭﺑﺮﮒ ﺷﻮﻟﺘﺰ
| ﻭﻱ ﻣﻌﻨﻲ ﺭﺍ ﻋﺎﻣﻞ ﻫﻮﻳﺖ ﺑﺨﺸﻲ ﻭ ﻓﻀﺎﻱ ﻫﺴﺘﻲ ﺭﺍ ﻋﺎﻣﻞ ﺗﻌﻠﻖ ﻣﻜﺎﻧﻲ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻪ ﻣﺤﻴﻂ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺍﻳﻦ ۳ ﻣﻜﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ۳ ﻋﺎﻣﻞ ﮔﻮﻧﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ، ﻣﻜﺎﻥ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻭ ﺭﻳﺨﺖ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺭﻭﻥ ﻭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻛﺎﻟﺒﺪﻱ ﺩﺭ ﻃﺮﺍﺣﻲ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﻓﻀﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ.
| |
ﺁﻟﺘﻤﻦ | ﺣﺲ ﺗﻌﻠﻖ ﻣﻜﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺲ، ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﻣﺤﻴﻂ ﺭﺍ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺍﻳﻦ ﻣﺤﻴﻂ ﺭﺍ ﺩﺭ ۳ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻘﻴﺎﺱ، ﺍﺧﺘﺼﺎﺻﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﺩﺳﺘﺮﺳﻲ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. |
ﻣﺄﺧﺬ: (ﻳﻌﻘﻮﺏ ﺯﻧﮕﻨﻪ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﺁﺑﺎﺩﻱ ،۱۳۹۳ ، ﺭﻟﻒ ،۱۳۹۷ ، ﺷﻮﻟﺘﺰ ،۱۳۹)
عوامل تشکیل دهندة حس تعلق به مکان
عوامل ادراکی شناختی فردی
این بعد از تعلق، بر عواطف و احساسات انسانی نسبت به مکان و محیط اطراف او تأکید دارد و حس تعلق را ناشی از تعامل بین شخص و محرک های کالبدی، اجتماعی و فعالیت ها می داند. تعلق مکان احساسی به احساسات، اوضاع روانی و ذهنیاتی بازمی گردد که مردم دربارۀ مکان های مشخصدارند. طبق نظرات گیولیانی ممکن است هم با خود مکان مرتبط باشد و هم با جوامعی که به وسیلة آن تعریف شده و کمک می کنند آن مکان تعریف شود(سیاوش پور ، شادلوجهرمی، و موئیی رامشه ، 1393).
شناخت و ادراک فرد از مکان از شروط اولیه برای ایجاد حس تعلق به مکان است. بدین منظور محیط های با خوانایی و تمایز کالبدی برای استفاده کنندگان جزء محیط های مطلوب است و افراد ادراک و شناخت بهتری از آن دارند. عوامل کالبدی همچون مشخص کردن حریم ها، حدود مالکیت، و همسایگی ها از مه مترین عوامل ادراک مناس انسانی از محیط است که فرد بر اساس شایستگی ها و انگیز شهای خود به کنکاش و تجربه از محیط می پردازد )فروزنده و مطلبی، 1390).
عوامل اجتماعی
به همان نسبت که عوامل ادراکی شناختی فردی در شکل گیری حس تعلق مؤثر است، نقش متغیرهای اجتماعی نظیر - فرهنگ، نمادها و نشانه های اجتماعی نیز اهمیت زیادی دارد، به طوری که تا قبل از سال 1978 عمده تحقیقات صورت گرفته بر نقش عوامل اجتماعی به شکل گیری این حس پرداخته است و متغیرهای کالبدی جایگاهی در تحقیق نداشت. برخی حس تعلق را ناشی از روابط و تعاملات اجتماعی جاری در مکان دانسته اند و آن را عامل اصلی حستعلق به محیط میدانند. از نگاه این رویکرد، برآیند عواملی از تعاملات اجتماعی که در محیط صورت می پذیرد موج شکل گی ری حس تعلق به مکان می شود. بر اساس این رویکرد، محیط حاوی اطلاعات و نشانه های مشترک اجتماعی است که انسان ها با درک و رمزگشایی آن ها با محیط خود به تعامل می رسند ) سیاوش پور ، شادلوجهرمی، و موئیی رامشه ، 1393).
محققانی همچون راپاپورت، پروشانسکی، ریجر و ئواراکاس با پژوهش های خود بر نقش عوامل کالبدی تأکید
کرده اند، اما اشاره داشته اند که آنچه محیط کالبدی را بستر تعامل اجتماعی بیان می کند، در اصل نمادها و سمبل های محیطی مشترک اجتماعی از یک طرف و از طرف دیگر قابلیت محیطی در تأمین و گسترش این بعد از نیازهای انسانی است )فروزنده و مطلبی، 1390).
عوامل محیطی- کالبدی
این دسته از عوامل براساس نظریة مکان رفتار در روا نشناسی محیطی، به دسته بندی محیط به دو عامل مهم فعالیت و - کالبد می پردازد. فعالیت های حاکم در محیط را براساس عوامل اجتماعی، کنش ها و تعاملات عمومی انسان ها تعریف می کند و کالبد را به همراه متغیرهای فرم و ساماندهی اجزا، مهم ترین عوامل در شکل گیری حس تعلق محیط ارزیابی می کند. عناصر کالبدی از طریق ایجاد تمایز محیطی، و ارتباط درون و بیرون در فضاها به ایجاد حس تعلق می پردازد. از سوی دیگر، عناصر کالبدی از طریق همسازی و قابلیت تأمین نیازهای انسان در مکان در ایجاد حس تعلق مؤثر است( فروزنده و مطلبی، 1390: 33).
پیوند روحی و روانی |
پیوند اخلاقی و اعتقادی |
پیوند تاریخی و خانوادگی |
شکل 2 : مؤلفه های بوجود آورنده حس مکان
روش پژوهش
این تحقیق از نوع کاربردی است و از نظر روش و ماهیت از نوع تحقیقات پیمایشی است. جهت پاسخگویی دقیق و نزدیک به واقعیت، جامعه آماری این پژوهش شامل افراد بالای 18 سال محلات نمونه شهر سنندج تشکیل می دهند. حجم نمونه مورد مطالعه براساس فرمول کوکران و با سطح اطمینان 95 درصد بدست آمده و از یک پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. که براساس فرمول کوکران حجم جامعه آماری مورد نظر 331 نفر می باشد و پرسش شوندگان با استفاده از روش تصادفی مورد پرسش قرار گرفته اند.
جهت آزمون پرسشنامه ها از روش آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون در محیط sppss مورد تحلیل قرار گرفته است. جهت سنجش پایایی پرسشنامه نیز از روش آزمون آلفای کرونباخ استفاده شده است که میزان بدست آمده 821/0 می باشد و نشاندهنده پیوستگی درونی بالای پرسشنامه می باشد.
یافته های پژوهش
محدوده مورد مطالعه
جهت بررسی و ارزیابی موضوع تحقیق چهار منطقه به عنوان مناطق مورد مطالعه با ویژگی های متفاوت از نظر کالبدی و فرم انتخاب شده اند. این مناطق در محلات جدید، حاشیه ای، میانی و تاریخی انتخاب شده اند. محلات تکیه و چمن به عنوان محله جدید، غفور در بافت میانی، چهارباغ در بافت کهن و نایسر در بافت حاشیه ای می باشند. هدف از انتخاب این چهار نمونه به عنوان نمونه موردی این بوده است که محلات با ویژگی های کالبدی، اجتماعی و فضایی متفاوت در سطح شهر انتخاب شوند و بدین وسیله امکان مقایسه فضاهای مختلف بر اساس شاخص های مورد نظر تحقیق بدست آید. به این ترتیب تأثیر پارامترهای مختلف بر ایجاد حس مکانی در فضاهای متفاوت شهری بررسی می شوند.
جدول 2. ویژگی های بافتهای شهری سنندج
محله | ویژگی های کالبدی فضایی | ویژگی های اجتماعی- اقتصادی |
بافت قدیم | - قرارگیری در مرکز اقتصادی شهر و دارای معابر کم عرض، فشردگی،تراکم و قدمت بافت، بافت شطرنجی و تا حدودی منظم وجود عناصر مهم و قدیمی شهر در این محله و دربرگیرنده بازار به عنوان کاربری شهری- منطقه ای ضعف در دارا بودن تسهیلات و خدمات گذران اوقات فراغت در محله | درآمد اکثریت ساکنان این محدوده متوسط به پایین میباشد. با توجه به اینکه ساکنان این محدوده اغلب سالهای زیادی است که در اینجا سکونت دارند، یکدیگر را میشناسند و از سطح مشارکت و همبستگی اجتماعی نسبتاً بالایی برخوردار هستند. به دلیل قدیمی بودن بافت، ساکنان آن را عمدتاً افراد میانسال تشکیل میدهند. |
بافت میانی | بافت متراکم، برنامه ریزی شده، درشت دانه و پایدار توسعه بر اساس طرح های پیشنهادی جدید و به صورت شطرنجی عدم وجود اختلاط کاربری و تسلط کاربری مسکونی بر محدوده | اکثریت مردم این محدوده از درآمد بالایی برتودرار هستند. باتوجه به نوساز بودن بافت این محدوده، ساکنان آن را عمدتاً افراد جوان تشکیل میدهند |
بافت جدید | تسلط بافت آپارتمانی و مسکونی، بافت متراکم و معابر خودرو محور | درآمد ساکنان این محدوده متوسط روبه بالا میباشد سطح مشارکت و همبستگی در میان ساکنان این محله در سح مطلوبی قرار دارد. |
بافت حاشیه | بافت این محله ریزدانه، ناپایدار، فشرده و متراکم و فاقد طرح از پیش اندیشیده شده است کوچه ها و معابر کم عرض، جهتگیری و پخشایش نامناسب ساختمانها ودموجود اختلاط کاربریها، که همین خود باعث وابستگی ساکنین این محله به مرکز شهر شده است | درآمد تمامی ساکنان این محدوده متوسط به پایین می باشد و به طور کلی از وضعیت اقتصادی مطلوبی برتوردار نیستند. عدم وجود حس مشارکت، همبستگی و حس تعلق به محله در میان ساکنین |
مأخذ: مهندسین مشاور تدبیر شهر، 138٧
بر اساس یافته های تحقیق می توان مشاهده نمود که در محلات قدیمی افراد ساکن حس تعلق بیشتری نسبت به محلات جدید دارند. که از عوامل این امر را می توان خاطرات جمعی و هویت مکانی ساکنان می باشد. در نتیجه ایـن پیوندها و فا کتورها که شامل استمرار سکونت در محله، تولد و حیات و مــرگ، نـامگـذاری محله، پیوندهای قومی و اجتماعی، آشنایی افــراد بـا هـم و با محله، روابــط، اعتقادات، سنخیتهای فرهنگی، اصالت، خاطرات افـراد، تاریخچه مکان، بناهای تاریخی و نشانههای معنادار در خاطرات جمعی افراد است، باعث شده که سا کنان محالت قدیمی، خود را متعلق به آن محله و محله را متعلق به خود بدانند. در نتیجه نسبت به سا کنان غیربومی محالت ً این پیوندهای خانوادگی و خاطرهای در آنها جدید که معمولاً کمرنگتر است، ابعاد هویتی حس تعلق و مالکیت در آنها بیشتر بوده و در نتیجه انگیزش بیشتری برای اثرگذاری بر محله خود، مشارکت در امور مختلف، فعالیتهای جمعی، سازگاری بیشتر با مکان، کنترل و نظارت اجتماعی و بـرقـراری عدالت دارنـد. افزون بر این موارد، امنیت محله های قدیمی به دلیل آشنایی افــراد با یکدیگر و اهمیت کنترل و نظارت محلهای از جانب ساکنان توانسته نه تنها بر رضایت سا کنان آن محلات بیفزاید، بلکه هویتی ویژه را به این محالت ببخشد. به همین علت در محالت قدیمی با وجود مشکالتی مانند شلوغی، آلودگی صوتی، محصوریت، معابر و گذرهای کم عرض و محدودیتهایی مانند کمبود عناصر طبیعی، فضاهای باز و تفریحی و همچنین عدم وجود فضاهای جمعی و پاتوق محله مناسب و دیگر مشکلات شهری که در محالت جدید بیشتر به این موارد پرداخته شده، باز هم سا کنان بومی احساس رضایتمندی و حس امنیت و آسایش بیشتری نسبت به سا کنان محالت جدید دارند؛ و این به دلیل پررنگ بودن ابعاد هویتی و تاریخی و اجتماعی حس تعلق به مکان در این دسته از افراد است. داده های حاصل از توزیع پرسشنامه ها با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شده و نتایج آن در ادامه به صورت جداول زیر آمده است.
جدول 3. آزمون t ،میانگین عوامل مؤثر بر پیوندهای تاریخی و پیوندهای اخلاقی و اعتقادی در محله های چهار گانه پژوهش
|
|
|
|
|
|
|
| ||||
Sig<0.05 | حاشیه | میانی | جدید | بافت کهن | پــیــونــد اخــــلاقــــی و اعتقادی
| Sig<0.05 | بافت حاشیه ای | بافت میانی | جدید | بافت کهن | پیوند تاریخی و خانوادگی |
000/0 | 65/77 | 55/66 | 16/47 | 14/76 | اعتقادات | 000/0 | 75/69 | 44/58 | 61/42 | 18/68 | استمرار سكونت در محله |
000/0 | 23/71 | 68/69 | 72/47 | 75 | ارزش ها | 037/0 | 66/65 | 53/54 | 29/48 | 93/61 | تولد، حیات، مرگ |
001/0 | 23/42 | 55/67 | 02/46 | 77/64 | مشارکت | 000/0 | 34/41 | 43/55 | 88/44 | 13/76 | نام گذاری محله براساس نام اشخاص |
070/0 | 34/33 | 44/49 | 59/46 | 81/56 | عدالت | 001/0 | 23/71 | 53/56 | 04/42 | 79/60 | گروههای مختلف |
001/0 | 31/24 | 65/69 | 70/71 | 59/71 | اصالت | 001/0 | 42/34 | 43/61 | 02/46 | 34/65 | پیوندهای قومی اجتماعی حرفه ای |
|
|
|
|
|
| 008/0 | 65/74 | 34/49 | 72/47 | 63/63 | فاصله بین محل کار و سکونت |
|
|
|
|
|
| 000/0 | 42/69 | 54/65 | 81/56 | 09/84 | عدم تفکر مادی و فیزیکی به خانه |
جدول 4 . آزمون t ،میانگین عوامل مؤثر بر ساختارهای اجتماعی و کالبدی در محله های جدید و قدیم
Sig<0.05 | حاشیه | میانی | جدید | کهن | ساختارهای کالبدی | Sig<0.05 | حاشیه | میانی | جدید | کهن | ساختارهای اجتماعی |
000/0 | 32/40 | 44/45 | 29/48 | 31/69 | مرکزمحله | 002/0 | 34/65 | 55/56 | 45/45 | 63/63 | آشنایی افراد محله |
025/0 | 33/50 | 12/54 | 43/49 | 77/64 | درونگرایی محله | 135/0 | 23/34 | 42/48 | 61/42 | 70/51 | سنخیتهای فرهنگی |
000/0 | 21/41 | 23/63 | 29/48 | 13/76 | نشانه | 609/0 | 34/45 | 20/52 | 86/48 | 7051 | وقایع |
000/0 | 19/44 | 44/62 | 89/58 | 14/76 | نام و اسامی | 707/0 | 32/35 | 39/41 | 89/38 | 45/45 | اعتماد و روابط همسایگی |
000/0 | 45/11 | 43/32 | 11/16 | 29/73 | ابنیه تاریخی | 000/0 | 45/41 | 55/53 | 72/47 | 75/68 | آیینهای جمعی |
084/0 | 29/33 | 44/55 | 27/52 | 93/61 | ابعاد و مقیاس | 510/0 | 34/33 | 23/43 | 22/37 | 45/45 | سازمانها و نهادها |
605/0 | 38/28 | 59/50 | 27/52 | 43/49 | تنوع | 002/0 | 13/32 | 56/55 | 02/46 | 91/65 | خاطرات جمعی |
008/0 | 78/35 | 57/53 | 16/47 | 20/64 | سرزندگی | 175/0 | 34/35 | 45/60 | 84/52 | 36/61 | تاریخچه مکان |
000/0 | 49/32 | 56/65 | 72/47 | 75 | سازگاری | 000/0 | 33/30 | 34/55 | 86/48 | 75 | احساس افراد |
023/0 | 20/21 | 48/43 | 86/48 | 5/37 | فضاهای خصوصی و عمومی | 000/0 | 43/41 | 34/77 | 16/47 | 70/76 | مجاورت با مکانهای مختلف |
777/0 | 23/12 | 69/51 | 27/52 | 57/50 | دید و منظر | 413/0 | 30/45 | 40/49 | 02/46 | 70/51 | صداها، بو |
001/0 | 38/21 | 41/39 | 29/48 | 13/26 | عناصرطبیعی | 000/0 | 32/27 | 65/67 | 56/50 | 09/84 | معروفیت مکان |
000/0 | 11/18 | 66/72 | 70/51 | 27/77 | دسترسی | 001/0 | 14/65 | 12/55 | 16/47 | 04/67 | کنترل اجتماعی |
000/0 | 22/17 | 32/32 | 70/51 | 86/23 | فضاهای باز | 000/0 | 17/42 | 55/58 | 59/46 | 61/67 | رفتارهای عمومی |
095/0 | 28/33 | 43/46 | 29/48 | 20/39 | تناسب | 000/0 | 19/42 | 11/69 | 50 | 23/85 | امنیت اجتماعی |
037/0 | 18/24 | 67/45 | 43/49 | 11/55 | امكانات | 012/0 | 20/38 | 51/56 | 45/45 | 79/60 | اثرگذاری برمکان |
001/0 | 33/69 | 65/68 | 41/53 | 45/70 | کنترل و نظارت | 519/0 | 31/47 | 23/51 | 43/49 | 41/53 | تمایل به همکاری با هم |
001/0 | 46/32 | 45/56 | 72/47 | 89/69 | فضای همگانی | 000/0 | 22/39 | 14/71 | 29/48 | 81/81 | آشنایی با مکان |
534/0 | 44/23 | 38/47 | 50 | 54/54 | بافت و تزئینات |
|
|
|
|
|
|
جدول 5 .همبستگی فاکتورهای مؤثر بر پیوندهای تاریخی و پیوندهای اخالقی و اعتقادی با میزان حس تعلق افراد در محله های چهارگانه
حس تعلق در بافت حاشیه | حس تعلق در بافت میانی | حــــس تعلق در بافت جدید | ــــس تــعــلــق در بافت کهن |
پیوند اخالقی و اعتقادی | حس تعلق در بافت حاشیه | حس تعلق در بافت میانی | حــــس تعلق در بافت جدید | حــــس تــعــلــق در بافت کهن | پیوند تاریخی و خانوادگی |
110/0 | 220/0 | 275/0 | 049/0 | اعتقادات | 552/0 | 654/0 | 614/0 | 724/0 | استمرار سکونت در محله |
156/0 | 321/0 | 410/0 | 216/0 | ارزشها | 223/. | 495/. | 364/0 | 581/0 | تولد، حیات، مرگ |
085/0 | 432/0 | 100/0 | 556/0 | مشارکت | 032/. | 051/. | 056/0 | 049/0 | نامگذاری محله براساس نام اشخاص |
021/0 | 121/0 | 057/0 | 241/0 | عدالت | 123/0 | 395/0 | 165/0 | 424/0 | گروههای مختلف |
095/0 | 221/0 | 271/0 | 124/0- | اصالت | 323/0 | 423/0 | 414/0 | 439/0 | پیوندهای قومی، اجتماعی، حرفه ای |
|
|
|
|
| 163/0 | 422/0 | 367/0 | 464/0 | فاصله بین محل کار و محل سکونت |
|
|
|
|
| 109/0 | 385/0 | 113/0 | 403/0 | عدم تفکر مادی و فیزیکی به خانه |
جدول 6. همبستگی فاکتورهای مؤثر بر ساختارهای اجتماعی و کالبدی با میزان حس تعلق افراد در محله های چهارگانه
حاشیه | میانی | جدید | کهن | ساختارهای کالبدی | حاشیه | میانی | جدید | کهن | ساختارهای اجتماعی |
0.023 | 0.145 | 0.235 | 0.035- | مرکزمحله | 0.223 | 0.297 | 0.134 | 0.384 | آشنایی افراد محله |
0.134 | 0.221 | 0.306 | 0.031 | درونگرایی محله | 0.074- | 356/0 | 0.084- | 0.592 | سنخیتهای فرهنگی |
0.334 | 0.453 | 0.095 | 0.536 | نشانه | 0.012- | 132/0 | 0.000 | 0.347 | وقایع |
0.123 | 0.423 | 0.273 | 0.509 | نام و اسامی | 0.110 | 322/0 | 0.120 | 0.493 | اعتماد و روابط همسایگی |
0.045- | 0.213 | 0.074- | 0.229 | ابنیه تاریخی | 0.111 | 0.221 | 0.238 | 0.254 | آیینهای جمعی |
0.124 | 0.425 | 0.223 | 0.547 | ابعاد و مقیاس | 0.176 | 0.334 | 0.294 | 0.400 | سازمانها و نهادها |
0.076 | 0.256 | 0.064 | 0.257 | تنوع | 0.221 | 0.398 | 0.363 | 0.575 | خاطرات جمعی |
0.021 | 0.552 | 0.285 | 0.633 | سرزندگی | 0.087 | 0.323 | 0.306 | 0.513 | تاریخچه مکان |
0.221 | 0.645 | 0.537 | 0.776 | سازگاری | 0.123 | 388/0 | 0.300 | 0.426 | احساس افراد |
0.099 | 0.449 | 0.128 | 0.557 | فضاهای خصوصی و عمومی | 0.123 | 0.332 | 0.270 | 0.400 | مجاورت با مکانهای مختلف |
0.223 | 0.441 | 0.381 | 0.535 | دید و منظر | 0.223 | 0.423 | 0.325 | 0.529 | صداها، بو |
0.123 | 0.197 | 0.064- | 0.210 | عناصرطبیعی | 0.890 | 0.387 | 0.480 | 0.399 | معروفیت مکان |
0.011 | 0.327 | 0.338 | 0.428 | دسترسی | 0.134 | 0.324 | 0.245 | 0.414 | کنترل اجتماعی |
0.111 | 0.150 | 0.032- | 0.176 | فضاهای باز | 0.123 | 0.088 | 0.360 | 0.066- | رفتارهای عمومی |
0.088 | 0.099 | 0.090 | 0.147 | تناسب | 0.119 | 0.446 | 0.387 | 0.547 | امنیت اجتماعی |
0.101 | 0.103 | 0.046- | 0.202 | امكانات | 0.780 | 0.310 | 0.300 | 0.340 | اثرگذاری برمکان |
0.223 | 0.221 | 0.384 | 0.132 | کنترل و نظارت | 0.278 | 0.299 | 0.285 | 0.312 | تمایل به همکاری با هم |
0.076 | 0.112 | 0.065- | 0.201 | فضای همگانی | 0.112 | 0.444 | 0.273 | 0.525 | آشنایی با مکان |
0.011 | 0.246 | 0.290 | 0.275 | بافت و تزئینات |
|
|
|
|
|
با توجه به نتایج آزمون همبستگی در جدولهای شماره 5 و 6 ، میزان اثرگذاری و همبستگی تعدادی از فا کتورها با حس تعلق افــراد در محله بیشتر اســت. در محله های قدیمی و میانی، بـه ترتیب سازگاری (775.0).استمرار سکونت در محله (724 ،)سرزندگی (0.631) ،.سنخیتهای فرهنگی )592 .0).تـولـد_حـیـات_مـرگ ) 0.581) ،).خاطرات جمعی )575).فضاهای خصوصی و عمومی 0.554) ،).مشارکت )0.556 ).ابـعـاد و مقیاس )549 .0).امنیت اجتماعی )547 .0).نشانه )536 .0).دید و منظر )534 .0).صداها و بوها )29 .0).آشنایی با مکان )525 .0).تاریخچه مکان)0.513 ).و... از نظر سا کنان نقش بیشتری در ایجاد حس تعلق محلهای دارند و در محلههای جدید به ترتیب استمرار سکونت در محله (0.614)سـازگـاری )536 .0).معروفیت مکان )399 .0).امنیت اجتماعی (0.387) ،.کنترل و نظارت )383 ،).دید و منظر (0.380).تولد_ حیات_مرگ )364 ،).خاطرات جمعی )363 ،).رفتارهای عمومی) 0.360) ،.دسترسی )0.337 ).و... از نظر سا کنان برای افزایش حس تعلق ارجحیت دارند.
نتیجه گیری
براساس نتایج به دست آمـده، اگرچه احساس تعلق به مکان در محلات قدیمی و میانی بیشتر است اما عوامل مؤثر بر حس تعلق در محلات مسکونی با قدمت بیشتر، ماهیت متفاوتی نسبت به عوامل مؤثر بر حس تعلق در محالت مسکونی جدید دارد. به عبارتی در محلات قدیمی برخی عوامل پررنگتر و در محالت جدید عوامل دیگری از حس مکان پررنگ اسـت که موجب رضایت سا کنان آن محله میشود. با استناد به نتایج آماری درباره ماهیت دو بعد کالبدی و اجتماعی تعلق مکانی در محلات قدیم و جدید میتوان گفت که در محلات قدیمی عوامل اجتماعی مانند آشنایی افراد محله، تشابهات فرهنگی، اعتماد و روابط همسایگی، خاطرات جمعی، تاریخچه مکان، کنترل اجتماعی، امنیت اجتماعی و سایر متغیرهای اجتماعی نسبت به عوامل کالبدی و ساختار در حال تغییر محله ها، عامل قویتر و اثرگذارتری بر سطح رضایتمندی و حس تعلق در سا کنان محله است. از طرفی متغیرهای اجتماعی در محله های جدید دارای قوت کمتری هستند. با این حال به دلیل پررنگ بودن برخی از فا کتورهای بعد کالبدی مانند وجود عناصر طبیعی، فضای باز و امکانات تفریحی و موارد مشابه شاهد سطح مطلوب رضایتمندی سا کنان بودیم. نوع اقامت و مدت زمان آن نیز یکی دیگر از فاکتورهای اثرگذار بر حس تعلق اسـت. به طـوری که در نتیجه پیوندهای تاریخی و خانوادگی افراد در محالت قدیمی که به دلیل قدمت و مدت زمان اقامت در آن محالت اسـت، سا کنان دارای حس تعلق و حس مالکیت بیشتر و در نتیجه انگیزش بیشتری برای اثرگذاری بر محله خود، مشارکت در امور مختلف، فعالیتهای جمعی، سازگاری بیشتر با مکان، کنترل و نظارت اجتماعی هستند. عوامل دیگری كه باعث افزایش حس تعلق در محالت قدیمی شده است عبارتند از فعالیت مركز محالت به عنوان نقطه عطف محله و اشترا كات فرهنگی و مذهبی و مركزیت مسجد به عنوان عامل ارتباط افـراد با یکدیگر؛ كه ایـن عوامل در محلات جدید تـا حـدودی كمرنگ اسـت. از طرفی با استناد به نتایج تحلیل، کمبود برخی عناصر و فا کتورها و یا نیاز به مکانهای جدید در پاسخگویی به نیازهای روز در محالت مسکونی قدیمی احساس شد که از جمله آنها نیاز به فضای سبز و پـارکهـا، مکانهایی برای فعالیت و تعاملات سنین مختلف و موارد مشابه است که با شناسایی این کمبودها و محدودیتها میتوان با طراحیهای متناسب با محله، حس تعلق به مکان و رضایتمندی را در این محلات بیشتر از پیش نمود. انگیزه های متفاوت سکونتی افـراد، منجر به انتخاب ارجح بین محلات قدیمی یا جدید میشود. با این حال افـراد در محلات قدیمی و جدید ابعادی از حس تعلق را به دست می آورند و ابعادی را از دست میدهند که در حالت ایده آل بهتر است این عوامل در یک محله جمع شوند. به ایـن ترتیب میتوان هم در محلات مسکونی جدید و هم در محلات قدیمی با توجه به مؤلفه های مؤثر بـر حـس تعلق بـه مکان و جـبـران کمبودهای هـر کــدام در برنامه ریزیهای آتی، میزان رضایتمندی سا کنان را ارتقا بخشید و به این ترتیب گامی مؤثر به منظور افزایش حس تعلق به مکان در محیطهای زندگی امروزی برداشت.
پیشنهادها
سعی کرد محلات قدیمی را از تغییرات حاصل از نوسازی محافظت نمود.
استفاده از معماری کهن و بومی در محلات مختلف شهر از جمله محلات قدیمی شهر سنندج
استفاده از نمادهای تاریخی و فرهنگی جهت افزایش حس تعلق به مکان در محلات جدید
توجه به عناصر هویت زای غیر کالبدی مانند فرهنگ، تاریخ، زبان و آداب و رسوم
حفظ و نگهداری عناصر تأثیر گذار بر حس تعلق مکان و جلوگیری از تخریب آنها در طرحهای شهری
References
Azizi, F. & Shekari, F. (2018). Modeling the Relationship between Sense of Place, Social Capital and Tourism Support. Iranian Journal of Management Studies , 11 , 547-572
Bonaiuto Marino ,A. & Antonio,P. & Marco,Bonnes M.& Ercolani Anna, P.(1999), ìMultidimensional Perception of Residential Environment Quality and Neighbourhood Attachment in The Urban Environmentî, Journal of Environmental Psychology,vol19,pp 331-352.
Canter, D. (1977a). the psychology of place, the architectural press, London .
Canter, D. (1977b). ìThe facets of placeî. In G. T. Moore & R. W. Marans, (Eds.), Advances in invironment, Behavior, and Design,Vol. 4: Toward the Integration of Theo- ry, Methods, Research, and Utilization. New York: Plenum, pp. 109-147.
Cooper M. C.(1974). ìThehouse as symbol of the selfî, In J. Lang, C. Burnett, W. Moleski and D.Vachon (eds), Designing for Human Behavior: Architecture and the Behavioral Sciences, pp. 130-46. Stroudsburg, Pa.: Dowden, Hutchinson & Ross
Falahat, M. S. (1385). Sense of place and its constituent factors, fine arts, (26). 66-57. (In Persian)
Fruzandeh, A. & Motalebi, Q. (2018). The concept of sense of belonging to a place and its constituent factors, City Identity, 5(8). 27-37. (In Persian)
Gattino, S., Piccoli, N. D., Fassio, O., and Rollero, C. (2013). Quality of Life and Sense of Community. A Study on Health and Place of Residence. J. Community psychol , 41 , 811-826.
Gustafson,P. (2001). Meaning of Place:Every Day Experience and Theorethical Conceptualizationî, Journal of Environmental Psychology no 21,pp 5-16.
Hidalgo, C. & Hernandez,B. (2001). î Place Attachment:Conceptual and Empirical Questionsî, Journal of Environmental Psychology,vol 21,pp 273-281.
Hummom, D. (1992). Community Attachment:Local Setiment & Sense of Placeî,Plenum,New York
Junot, A., & Fenouillet, F. (2018). Place attachment influence on human well-being and general pro-environmental behaviors. J. Theor. Soc. Psycology , 2, 49-57.
Kazamzadeh Azad, F. (1391). A design with the approach of increasing the sense of belonging to the neighborhood (a case study of Tehran's Jamshidieh neighborhood of senior expert thesis, Qazvin: Imam Khomeini International University. (In Persian)
Kitchen, P., Williams, A., & Gallina, M. (2015). Sense of belonging to local community in small-to-medium sized Canadian urban areas: a comparison of immigrant and Canadian-born residents. BMC Psychology , 3 , 1-17.
Maleki, M. & Parsa, S. & Behzad, W. & Moradi I. (2013). Investigating the sense of belonging to a place according to gender differences, a case study of Ilam city, Housing and Village Environment, 33(148). 108-99. (In Persian)
Motalebi, Q. (2008). Environmental psychology, a new knowledge in the service of architecture and urban design, Fine Arts, 10(992). 52-67. (In Persian)
Norberg Schultz, C. (2003). Architecture, meaning and place, Tehran, Jan Jahan Publishing House. (In Persian)
Pinter- Wollman, N., Jelić, A., & Wells, N.M. (2018). The impact of the built environment on health behaviours and disease transmission in social systems. Philosophical Transactions of the Royal Society , 373 , 1-18.
Planning consultant engineer. Studies of the detailed and comprehensive plan of Sanandaj city (2017). Consultant engineer of the city administration. (In Persian)
Rajaee, M. A. & Gooderzi, M. & Darabi, M. & Tashakori, K. (2016). The reflection of the sense of belonging to the place in the design of Sarai in Kohsar district of Tehran. Spatial-spatial researches, (2). 105-80(In Persian)
Ralph, Edward (2017). Place and no place, Tehran, Armanshahr. (In Persian)
Rashid Kalvir, H. & Abbaszadeh Diz, F. & Akbari, H. & Shahroudi Kalor, M. (1398). Investigating the sense of belonging to a place from the perspective of physical and non-physical indicators in independent houses and apartment complexes (case study: Tabriz city) Journal of Geography and Urban Space Development, 11(2). 195-215(In Persian)
Relph, E. (1976). ìPlace and Placelessnessî. London: Pion
Schultz, C. N. (2012). The Concept of Dwelling, Towards an Allegorical Architecture, , Tehran, Agah. (In Persian)
Shahcheraghi, A.& Bandarabad, A. (2014). Surrounded by the environment, application of environmental psychology in architecture and urban planning, Tehran, Jihad University. (In Persian)
Shim, C. (2011). Urban tourism: placelessness and placeness in shopping complexes. USA: Travel and Tourism Research Association International Conference.
Siaveshpur, B. & Shadlujharmi, M. & Moei Ramsheh, Z. (2013). The dimensions of the sense of belonging to a place, with an emphasis on physical, social and emotional factors (perception and cognition), the 6th National Conference on Urban Planning and Management with an emphasis on the components of the Islamic city, Aban, Mashhad. (In Persian)
Tuan, Y-F.(1974). ìTopophiliaî, Englewood Cliffs: Prentiss-Hall
Yuan, X. & Crooks, A. (2019). Assessing the placeness of locations through us
Zanganeh, Y. & Hossein Abadi, S. & takatom, R. & Nabipour, R. (2013). The effect of spatial affiliation and social capital on the participatory development of old neighborhoods, a case study of Sarde Sabzvar neighborhood. Urban research and planning, 5(19). 111-128. (In Persian)
The effect of urban design and policy on enhancing citizens' sense of place belonging; Case study of Sanandaj city
Abstract
The sense of belonging to a place, in addition to being quantitative, also has a qualitative aspect, which is due to the reasons for human presence in places and urban spaces. In the meantime, urban design can promote the sense of belonging to a place among citizens by providing suitable patterns. In this article, by comparing the factors affecting the sense of belonging to the place in four different neighborhoods of Sanandaj city, it is tried to determine the reason for the residential behavior of the citizens. In this research, using a researcher-made questionnaire with 331 numbers and using the Pearson correlation test, the questions will be tested. In this research, we have come to the conclusion that the factors affecting the sense of belonging to the place among citizens are different in different neighborhoods, for example, in the old or middle neighborhood, historical and cultural factors can play a colorful role in promoting the sense of belonging to a place. But in new urban areas, physical factors such as open and recreational spaces, facilities and natural elements can play an important role in the sense of place. As a result, people in old and new neighborhoods gain dimensions of sense of belonging and lose dimensions that, ideally, in order to gather as many factors as possible on the sense of belonging to a place in a neighborhood, the first step is to identify and compare the factors. It was discussed in this article. Based on the obtained results, although the sense of belonging to a place is more in old and middle neighborhoods, the factors influencing the sense of belonging in older residential neighborhoods have a different nature than the factors influencing the sense of belonging in new residential neighborhoods. In other words, in the old neighborhoods, some factors are more prominent, and in the new neighborhoods, other factors of the sense of place are more prominent, which gives satisfaction to the residents of that neighborhood. In old and new neighborhoods, people gain dimensions of sense of belonging and lose dimensions that, ideally, it is better to gather these factors in one neighborhood. In this way, it is possible to improve the level of satisfaction of the residents both in the new residential areas and in the old areas, taking into account the factors affecting the sense of belonging to the place and compensating the deficiencies of each in the future planning, and in this way, it is an effective step in order to Increasing the sense of belonging to the place in today's living environments.
Keywords: urban design, sense of belonging to place, neighborhood, Sanandaj city