«عصیان و ارزش» بازخوانی آراء نیچه و کامو در باب نیستانگاری با تکیه بر مفهوم عصیان در برابر بیمعنایی زندگی
محورهای موضوعی : کاوش های عقلی"
1 - دکتری فلسفه هنر، واحد سنندج، دانشگاه آزد اسلامی، سنندج، ایران
کلید واژه: کامو, ارزش, نیچه, عصیان, معنای زندگی, نیستانگاری,
چکیده مقاله :
در دوران تجدد، یأس و بیمعنایی بر روح و جان انسان متمدن چیره گشته و باعث شده است تا ارزشهای اخلاقی که بشر همیشه به آن به چشم ارزشهای ماوراء عقلی نگاه میکرد، بیارزش شده و معنای خود را از دست بدهند. بنابراین بررسی و تبیین ضرورت انکارناپذیر نقش و اهمیت معنا در زندگی اهمیت دو چندان یافت و اندیشمندان را بر آن داشته تا به آن عطف نظر نمایند. در این میان فیلسوفان اگزیستانسیالیست به واسطهی ماهیت موضوع که نظر به ذات و حقیقت انسان است، به آن توجه بیشتری کردهاند. از اینرو در این پژوهش تلاش شده است تا به روش توصیفی و تطبیقی، ضمن بررسی نظرات دو فیلسوف اگزیستانسیالیسم، به مهمترین مسئلهی زیستی بشر امروز، به طریق نقش عصیان در معنابخشی به زندگی پاسخ داده شود. نیچه و کامو میکوشند تا نشان دهند، خداباوری و ارزشهای اخلاقی به پوچی منتهی شده و درک پوچی جهان به عصیان منجر میشود. نیچه با رد ارزشهای اخلاقی از عصیان همچون نوعی درمان یاد میکند که در آن دیگر، انسان رنج را بیارزش نمیداند بلکه آن را مبنای جدیدی از اخلاق دانسته که به برداشت جدیدی از لذت و جایگاه آن در زندگی منتهی میشود. کامو نیز با رد اخلاق سنتی و با تکیه بر مفهوم عصیان، اخلاقی نو بنا میکند که نوعی لذت از پس آن حاصل میشود که نتیجهی پذیرش توامان دنیا با همهی خوبی و بدیهایش میباشد. نیچه و کامو هر دو با انکار خدا تنها راه نجات را در عصیان میدانند. از منظر آنها، عصیان با دمیدن روح تعهد در انسانها و تربیت انسانهای کنشگر با نیهیلیسم به مبارزه بر میخیزد و در نهایت منجر به اهتمام محض به زندگی این جهانی میشود.
In the age of modernity, meaninglessness has taken over the soul of the civilized human being. It has caused moral values, which human beings have always regarded as metaphysics values, to become worthless and lose their meaning. Therefore, the study and explanation of the undeniable necessity of the importance of meaning in life have become particularly important and have led thinkers to come to a consensus on it. Existentialist philosophers, meanwhile, paid more attention to the nature of the subject, which is concerned with human quidditas. Via descriptive-comparative study, this article has attempted to give a response to the most important human biological problem today through the role of rebellion in providing meaning to life while examining the views of two philosophers of existentialism. Nietzsche and Camus try to show that theism and moral values lead to emptiness and understanding the emptiness of the world leads to rebellion. Rejecting moral values, Nietzsche refers to rebellion as a kind of treatment in which man no longer considers suffering worthless, but considers it as a new basis of morality that leads to a new understanding of pleasure and its place in life. Camus also rejects traditional ethics and relying on the concept of rebellion, he established a new morality from which a kind of pleasure is obtained, resulting in simultaneous acceptance of the world with all its good and bad. Denying God, both Nietzsche and Camus see rebellion as the only way to salvation. In their view, rebellion combats nihilism by instilling a spirit of commitment in human beings and training active human beings, and ultimately leads to a pure pursuit of life in this world.
_||_