ارائه الگوی کاهش مشکلات نظام برنامهریزی آموزشی کارکنان با استفاده از روش دلفی فازی
محورهای موضوعی : علوم تربیتیجلیل عباسی 1 , اسداله مهرارا 2 , محمدرضا باقرزاده 3 , مهرداد متانی 4
1 - دانشجوی دکتری مدیریت دولتی، گرایش منابع انسانی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر، مازندارن، ایران
2 - استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر ،گروه مدیریت دولتی، واحد قائمشهر، دانشگاه آزاد اسلامی،قائمشهر،ایران(نویسنده مسئول)
3 - استادیار گروه آموزشی مدیریت، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قائمشهر، مازندارن، ایران
4 - استادیار گروه آموزشی مدیریت، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قائمشهر، مازندارن، ایران
کلید واژه: "برنامهریزی آموزشی, "برنامهریزی نیروی انسانی, "روش دلفی فازی, " سازمان تأمین اجتماعی",
چکیده مقاله :
هدف اصلی این پژوهش ارائه الگوی کاهش نارساییهای برنامهریزی آموزشی کارکنان سازمان تامین اجتماعی بود. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و براساس رویکرد تحقیق در شیوه گردهآوری دادهها، تحقیق آمیخته به شمار میرود. در بخش کیفی پژوهش، مشارکتکنندگان شامل 24 نفر از خبرگان بودند که به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری دادههای بخش کیفی از مصاحبه نیمهساختارمند استفاده شد و دادهها از طریق نرم افزار MAXQDA کدگذاری و با استفاده از روش تحلیل محتوا تجزیهوتحلیل شد. روایی و پایایی دادهها از طریق آزمون قابلیت بررسی شد. در بخش کمی، ابزار جمع آوری دادهها پرسشنامه محقق ساخته بود و طی دو مرحله نظرسنجی دلفی فازی تجزیه و تحلیل داده صورت گرفت. با استفاده از روش آزمون مجدد، آلفا کرونباخ 783% برآورد گردید و به منظور برازش الگوی استخراج شده، از روش دیمتل استفاده گردید. جامعه آماری در این مرحله کارکنان حوزه منابع سازمان تأمین اجتماعی بودند که با استفاده از جدول مورگان 364 نفر تعیین و نمونه به شیوه تصادفی ساده انتخاب شد. یافتهها حاکی از آن بود که الگوی برنامهریزی آموزشی کارکنان سازمان با 7 مشکل اصلی مواجه است که نارسایی و ناکارآمدی نطام برنامهریزی آموزشی، فقدان نظام ارزشیابی، نگاه کوتاهمدت به برنامههای آموزشی کارکنان سازمان جزو مهمترین مشکلات و نارساییهای سازمان بودند. نتایج نحقیق نشان میدهد که مولفههای استخراجی مدل تحقیق، مورد تائید جامعه قرار دارند. سازمان میتواند از طریق شناسایی نارساییها، عوامل موثر بر آن و راهکارهای ارائه شده در این پژوهش، برنامهریزی لازم را جهت کاهش نارساییهای الگوی برنامهریزی آموزشی کارکنان انجام دهد.
The main purpose of this study was to provide a model for reducing the educational planning deficiencies of Social Security employees. This research is a mixed research in terms of applied purpose and based on the research approach. In the qualitative part of the study, participants included 24 experts who were selected by purposive sampling. Semi-structured interviews were used to collect qualitative data and the data were coded through MAXQDA software and analyzed using content analysis method. The validity and reliability of the data were assessed through aptitude test. In the quantitative part, the data collection tool was a researcher-made questionnaire and the data were analyzed in two stages of fuzzy Delphi survey. Using retest method, Cronbach's alpha was estimated 783% and in order to fit the extracted pattern, Demetel method was used. The statistical population at this stage was the staff of the organization's resources, which was determined using Morgan's table of 364 people and the sample was selected by simple random sampling. Findings indicated that the training planning model of employees's organization faces 7 main problems that inadequacy and inefficiency of training planning system and short-term view of staff training programs were among the most important failures of the organization. The results show that the extractive components of the research model are community-approved. The organization can do the necessary planning to reduce the shortcomings of the staff educational planning model by identifying the shortcomings, the factors affecting it and the solutions presented in this research.
_||_