بررسی رابطه بین هوش هیجانی، روحیه کاری و رضایت شغلی کارکنان
محورهای موضوعی : علوم تربیتیدکتر رمضان حسن زاده 1 , سید مرتضی ساداتی کیادهی 2 , فاطمه سلیمانی 3
1 - دانشیار گروه روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی ساری
2 - کارشناس ارشد مدیریت آموزشی
3 - کارشناس ارشد مدیریت آموزشی
کلید واژه: هوش هیجانی–رضایت شغلی– روحیه کاری – جنسیت– مدرک تحصیلی,
چکیده مقاله :
هدف: هدف کلی این پژوهش بررسی رابطه بین هوش هیجانی و رضایت شغلی و روحیه کاری کارکنان است. روش: روش پژوهش از نوع همبستگی است جامعه و نمونه آماری: کارکنان رسمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائم شهر میباشند و ابزار گردآوری دادهها: و ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه استاندارد هوش هیجانی برادبری و گریوز، پرسشنامه استاندارد رضایت شغلی و یسوکی و کروم و پرسشنامه محقق ساخته روحیه کاری بوده است. روش تجزیه و تحلیل: برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی (جداول توزیع فراوانی، نمودارها و درصد) و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t مستقل، تحلیل واریانس دو راهه ANOVA و رگرسیون چند متغیره) استفاده شده است. یافتههای پژوهش: 1- بین هوش هیجانی و رضایت شغلی کارکنان رابطه وجود دارد. 2- بین هوش هیجانی و روحیه کاری کارکنان رابطه وجود دارد. 3- بین روحیه کاری و رضایت شغلی و هوش هیجانی کارکنان رابطه وجود دارد. 4- هوش هیجانی در کارکنان زن و مرد متفاوت است. بحث و نتیجهگیری: نتایج این بررسی نشان داد که بین هوش هیجانی و رضایت شغلی در این جامعه آماری رابطه معناداری وجود ندارد، بین روحیه کاری وتأثیری ندارد. بین روحیه کاری و رضایت شغلی رابطه معناداری وجود ندارد.
The study aims to find the relationship between Emotional intelligence, job satisfaction and job morale among the personnel of Islamic Azad University, Ghaemshar branch. Considering the importance of education and development of employees and improvement of organizations with affiliated personnel must be recognized and we must remove all the obstacles to achieve our goals. Emotional intelligence can be the most important factor, and general aim for this research lies in the consideration between Emotional intelligence and professional satisfaction that must be the most important factor in organization development and revenue. Out of 208 official staff of university (152 male, 56 female), with diploma, associated degree, BSC or BA and MSC or MA (Except staffs who are under diploma). Using Morgans and Kerjesi tables, 136 staffs (41 female and 95 male) were selected. The research method was correlation and the instruments included: standard questionnaires related to Emotional intelligence of Brodberi and Griyoz, standard questionnaires of job satisfaction of Visoki and Krom and the researcher's questionnaire remained for job morale. To analyze the data, descriptive statistics was used (frequency distribution tables, diagrams and percent) and the well-known statistics (Pearson's correlation coefficient, independent test, variance analysis, ANOVA and regression) was used as well. The result of this study has shown there is not any meaningful relationship in this statistical community between emotional intelligence and job satisfaction, but there is a meaningful relationship between job morale and emotional intelligence, and education and gender have not any effect on studied variables. There is not any meaningful relationship between job morale and job satisfaction