شکلگیری و گسترش پدیده حاشیهنشینی نوین در کلانشهر تهران از انقلاب اسلامی تاکنون (مطالعه موردی: محله حصارک تهران، 1392 هجری شمسی)
محورهای موضوعی : جامعه شناسیزهرا کامرانی 1 , سیفاله سیفاللهی 2
1 - دانشآموخته مقطع کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگااه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران- ایران.
2 - دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران، گروه جامعهشناسی؛ تهران- ایران (نویسنده مسئول).
کلید واژه: مهاجرت, حاشیهنشینی نوین, دافعه روستایی, جاذبهی شهری,
چکیده مقاله :
مطالعه حاضر به نقد و بررسی شکل گیری و گسترش پدیده حاشیه نشینی نوین در کلانشهر تهران از انقلاب اسلامی تاکنون و هم چنین به علل و عواملی که از بطن روابط و مناسبت های اجتماعی جامعه ی ایران برخاسته و با گذشت زمان، شکل ساختاری به خود گرفته است، می پردازد. بررسی اسناد و مدارک معتبر و انجام مشاهده هایی در قالب روش های اسنادی، میدانی و پیمایشی و تکنیک های جمع آوری داده ها، فیش برداری، پرسشنامه و مصاحبه، موارد آمده را به عنوان علل و عوامل حاشیه نشینی نوین در محله حصارک، واقع در منطقه 5 تهران، قلمداد می کنند: 1. بیکاری؛ 2. نداشتن درآمد کافی؛ 3. فقدان امکانات رفاهی، آموزشی و فرهنگی؛ 4. ارزانی زمین؛ 5. ارزانی اجاره منزل. یافته های تحقیق حاکی از آن است که درمحله حصارک، دافعه های اقتصادی، فرهنگی و نیز جاذبه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در شکل گیری و گسترش این پدیده نقش چشمگیری دارند؛ اما دافعه اجتماعی، نقش کمرنگ تری در به وجود آمدن پدیده مذکور دارد؛ پس باتوجه به راهکارهای ارائه شده می توان تاحدودی مشکل های حاشیه نشینان حصارک را مرتفع سازیم: 1. افزایش سطح سواد ساکنان؛ 2. افزایش توان مالی ساکنان به همراه اشتغال زایی، 3. توجه بیشتر به طرح های محله ای و ناحیه ای؛ 4. افزایش میزان مشارکت در نهادهای اجتماعی محله؛ 5. ایجاد فضاهای فرهنگی، ورزشی، تفریحی و بهداشتی.
This research investigates the formation and development of new suburbanization in Tehran metropolis from the Islamic revolution up to present time and deals with the factors stemming from the social fabrics of the Iranian society which have taken a structural form over time. Studying valid documents and observation in the form of methods such as reviewing documents, field studies, survey method, and data collection techniques including: note taking, questionnaire and interviews listed the following as the reasons for the new suburbanization in Hesarak, where is located in District 6 of Tehran: 1. Unemployment, 2. Lack of sufficient income, 3. Lack of welfare, educational and cultural facilities, 4. Low cost of land, 5. Low rent of house. In fact, in Hesarak neighborhood, economic and cultural repulsions and yet economic, social and cultural attractions have had a key role in the formation and development of this phenomenon; however, the social repulsion has had a minor role in this regard. So, considering the following guidelines, some problems of people living in Hesarak can be solved to some extent.1. Improving the literacy level of the residents, 2. Increasing the financial ability of the people and creating jobs, 3. Paying more attention to local and district plans, 4. Increasing people participation in social institutions in the neighborhood, 5. Constructing cultural, sports, entertainment, and health spaces.
«مطالعات جامعهشناسی» سال پنجم، شماره بیستم، پائیز 1392 ص ص 21-7 |
شکلگیری و گسترش پدیده حاشیهنشینی نوین در کلانشهر تهران از انقلاب اسلامی تاکنون (مطالعه موردی: محله حصارک تهران، 1392 هجری شمسی)
زهرا کامرانی[1]
دکتر سیفاله سیفاللهی[2]
تاریخ دریافت مقاله:22/9/1393
تاریخ پذیرش نهایی مقاله:13/2/1394
چکیده
مطالعه حاضر به نقد و بررسی شکلگیری و گسترش پدیده حاشیهنشینی نوین در کلانشهر تهران از انقلاب اسلامی تاکنون و همچنین به علل و عواملی که از بطن روابط و مناسبتهای اجتماعی جامعهی ایران برخاسته و با گذشت زمان، شکل ساختاری به خود گرفته است، میپردازد. بررسی اسناد و مدارک معتبر و انجام مشاهدههایی در قالب روشهای اسنادی، میدانی و پیمایشی و تکنیکهای جمعآوری دادهها، فیشبرداری، پرسشنامه و مصاحبه، موارد آمده را به عنوان علل و عوامل حاشیهنشینی نوین در محله حصارک، واقع در منطقه 5 تهران، قلمداد میکنند: 1. بیکاری؛ 2. نداشتن درآمد کافی؛ 3. فقدان امکانات رفاهی، آموزشی و فرهنگی؛ 4. ارزانی زمین؛ 5. ارزانی اجاره منزل. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که درمحله حصارک، دافعههای اقتصادی، فرهنگی و نیز جاذبههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در شکلگیری و گسترش این پدیده نقش چشمگیری دارند؛ اما دافعه اجتماعی، نقش کمرنگتری در به وجود آمدن پدیده مذکور دارد؛ پس باتوجه به راهکارهای ارائه شده میتوان تاحدودی مشکلهای حاشیهنشینان حصارک را مرتفع سازیم: 1. افزایش سطح سواد ساکنان؛ 2. افزایش توان مالی ساکنان به همراه اشتغالزایی، 3. توجه بیشتر به طرحهای محلهای و ناحیهای؛ 4. افزایش میزان مشارکت در نهادهای اجتماعی محله؛ 5. ایجاد فضاهای فرهنگی، ورزشی، تفریحی و بهداشتی.
واژگان کلیدی:مهاجرت، حاشیهنشینی نوین، دافعه روستایی، جاذبهی شهری.
مقدمه
پدیده حاشیهنشینی ریشه در تاریخ زندگی اجتماعی انسانها دارد. این پدیده در معنای امروزیش، با پیدایش شهرنشینی، ابتدا در دل جهان سرمایهداری صنعتی و سپس در کشورهای در حال توسعه، رشد یافته است. روستاییان مهاجر به دلایل مختلف؛ از قبیل: جاذبههای شهر بزرگ مانند؛ درآمد بهتر، یافتن شغل مناسبتر و ... دافعههای زادگاه خود مانند؛ بیکاری، عدم امکانات رفاهی وبهداشتی، به سوی شهرها هجوم آوردند و به دلیل نداشتن پول کافی و شغل مناسب مجبور به سکونت در مناطق حاشیهای شدهاند. حاشیهنشین به مفهوم کلی، به کسی گفته میشودکه در شهر سکونت دارد ولی به علل گوناگون نتوانسته است جذب نظام اقتصادی و اجتماعی شهر شود و از خدمات شهری استفاده کند(داودپور، 1384: 13).
افزایش سرعت رشد جمعیت جهان دردو قرن اخیر و افزایشجمعیت شهرنشینی موجب تمرکز جمعیت در قطبهای توسعه و رشد شده است؛ این تمرکز در قرن بیستم به خصوص در شهرهای بزرگ، جایی که محل انباشت ثروت و سرمایه بود، اتفاق افتاده است؛ به طوری که در سال 1999 سه میلیارد نفر از مردم دنیا در شهرها و بیش از یک میلیارد نفر در 352 کلانشهر سراسر جهان زندگی میکردند. هر چند امروزه سرعت رشد شهرنشینی در کشورهای توسعه یافته در وضعیت مناسب و کنترل شدهای قرار دارد، اما رشد شتابان آن درکشورهای درحال توسعه کاملاً مشهود است واین امرموجب رشد مناطق کلانشهری این کشورها شده است(همان).
از آنجا که اصلاحات ارضی و پیامدهای ناشی از آن در ایران، خیل عظیم مهاجران روستایی را روانه شهرها نمودکه پیامد آن رشد سریع شهرنشینی در کشور بوده است و این رشد فزاینده به تدریج خود را به صورت پیدایش محلات حاشیهنشین درشهرها نشان داد و دامنهآن به واسطه مسائل مختلف داخلیکشور، روز به روز بیشتر گردید به گونهای که نه تنها کلانشهرها، بلکه شهرهای میانی نیز در گیر چنین پدیدهای شده اند(لطفی، 1390: پیشگفتار).
انباشت سرمایه و ایجاد فرصتهای شغلی در منطقه کلانشهری تهران و کمبود یا نبود این امکانات در سایر مناطق کشور نیز در دهههای اخیر موجب تمرکز جمعیت و فعالیت در این منطقه گردیده و سبب شکلگیری و رشد افزاینده سکونتگاههای خودرو در حاشیه شهر تهران شده است. این سکونتگاهها، با وجودپیوستگی زیادیکه به لحاظ اقتصادی(اشتغال) با شهراصلی دارند، دارای تفاوتهای اساسیاجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و به خصوص کالبدی با شهر مادر هستند. بر اساس بررسیهای انجام شده حدود 42 درصد جمعیت شهرنشین کشورهای درحال توسعه دراین سکونتگاههای غیر رسمی ساکن هستند(داودپور، 1384: 13).
یکی ازقدیمیترین مطالعهها، حاشیهنشینی را اینگونه تعریف میکند؛ "مفهوم حاشیهنشینی به معنای اعم شامل: تمام کسانی استکه در محدوده اقتصادی شهرساکن هستند، ولی جذب اقتصاد شهری نشدهاند. جاذبه شهرنشینی و رفاه شهری، این افراد را از زادگاه خویش کنده و به سوی قطبهای صنعتی و بازارهای کار میکشد و بیشتر مهاجرین روستایی هستند که به منظور گذران بهتر زندگی، راهی شهرها میشوند"(زاهدانی، 1369: 5).
به عبارتی "حاشیهنشینان، بیشتر افراد مهاجر روستایی و عشایر و کمتر شهری (از شهرهای دیگر و یا خود شهر) هستند که اغلب فاقد مهارت لازم شهری و بعضی غیر ماهر هستند؛ این افراد بیشتر به علت عوامل رانش زادگاه خود و کمتر به دلیل عوامل جاذب شهری، زادگاه خود را ترک کرده و به شهرها روی میآورند؛ آنها به دلیل عدم تطبیق با محیط شهری از یک سو و بر اثر عوامل پسران شهری از سوی دیگر، از محیط شهری پسزده میشوند و به تدریج در کانونهای به هم پیوسته و یا جدا از یکدیگر، در قسمتهایی از شهر سکنی میگزینند؛ به صورتیکه درمحل سکونت و نوع مسکن آنها با محل سکونت متعارف شهری، مغایر بوده و مالکیت آنها اغلب غصبی است. همچنین حاشیهنشینان از نظر وضعیت فرهنگی و اقتصادی نیز با جمعیت شهری تمایز دارند"(همان: 10).
مطالعههای انجام شده درمحله حصارک(واقع در منطقه 5 تهران) نشان میدهند که جمعیت حصارک حدود 14000 نفر (نیمی زن و نیمی مرد) هستند که حدود 1000 نفر اتباع افغانی (که البته تعداد زنهای افغانی نسبت به مردها بیشتر است) و حدود 1000 نفر مهاجر از شهرهای: اردبیل، تبریز، لرستان، اراک و کردستان و ... در حصارک ساکن هستند. افرادیکه به عنوان حاشیهنشین در آنجا ساکن شدهاند درجامعه حصارک مورد پذیرش قرار نگرفتهاند و در محیط جذب نشدهاند. حاشیهنشینان دارای روحیه درون گروهی و همبستگی هستند و چون این افراد به سرنوشت و شانس به دلیل عدم توانایی در مقابله با سختیها و ناملایمات زندگی، رایج بودن بیکاری (بیکاری پنهان) و کمکاری، نگرانی از آینده به جهت عدم اطمینان ازتداوم درآمدهای روزانه، مواجه هستنند و چون جامعه آنها را نپذیرفته درحقیقت اینگونه خودشان را در مقابل حوادث بیمه میکنند. حاشیهنشینی نوین باعث متحول شدن جامعه میشوند و لایههای اجتماعی محله را به هم میزنند و این نشانی از توسعه نیافتگی، توسعه ناموزون و تحمیلی است.
مردم درمحله حصارک با مسائل و مشکلاتی ازقبیل: کوچههای تنگ و نامنظم، مساکن با مصالح بیدوام و متراژ پایین، تراکم بسیار شدید جمعیت، نبود امکانات رفاهی، معضلات زیست محیطی و سطح پایین آگاهی، سواد، توسعهنیافتگی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و رفاه اجتماعی و ... مواجه هستند. پیامدهای این مشکلات میتواند برای سلامت شهر و ساکنان آن آثار مخربی در پی داشته باشد. اهالی حصارک با فروش زمینها و خانهها نسبت به حاشیهنشینان از نظر مالی وضعیت بهتری پیدا کردهاند و با کسب درآمد زیاد آپارتمانهای زیبا ساختهاند و نمای محله از حالت روستایی گذشته خود در آمده است و رنگ و بوی شهری به خود گرفته است، ولی با این حال حاشیهنشینان حصارک همچنان خلق و خو و رفتارجوامع روستایی را بروز میدهند.
اهداف تحقیق
- مطالعه و بررسی وضع موجود حاشیهنشینی و حاشیهنشینی نوین در تهران؛
- مطالعه و بررسی وضع موجود حاشیهنشینی نوین در منطقه 5 تهران، محله حصارک؛
- مطالعه و بررسی علل و عوامل به وجود آمدن حاشیهنشینی و حاشیهنشینی نوین در تهران؛
- ارائه راهکارهای راهبردی و کاربردی در جهت ساماندهی و کاهش حاشیهنشینی نوین.
ابزار و روش
با توجه به اصول و مبانی روششناسی، روشهای مورد استفاده در این پژوهش، روشهای اسنادی، پیمایشی و مطالعات میدانی هستند. در روش پیمایشی برای جمعآوری دادهها از فن پرسشنامه استفاده شده است.
در این پژوهش با توجه به سازه اصلی، تعاریف، اهداف و سوالهای پژوهش، لازم بود از روشهای اسنادی و میدانی به صورت همزمان برای جمعآوری دادهها استفاده کرد و به همین دلیل، روش پیمایشی برای جمعآوری دادههای کمی و از روش اسنادی برای جمعآوری دادههای نظری و از روشهای مطالعه میدانی برای جمعآوری دادههایکیفی استفاده شده است. هریک از ابزارهای مصاحبه، مشاهده و پرسشنامه برای شکلگیری و گسترش پدیده حاشیه نشینی نوین در کلانشهر تهران از انقلاب اسلامی تاکنون، از جمله حصارک، به کار رفته است.
مبانی و چارچوب نظری
در جهت تهیه و تدوین چهار چوب نظری تحقیق، ضرورت دارد عمده نظریههای موجود در این حوزه نقد و بررسی شود تا از رهگذر چنین نقد و بررسی، دستیابی به چهار چوب نظری ویژه، موضوع تحقیق فراهم آید.
نظریه بوگ[3]
بوگ با طرح مؤلفههای مؤثر در ایجاد انگیزه برای مهاجرتهای روستا- شهری معتقد است دو گروه ازعوامل: کشش[4] و فشار[5] در مهاجرتهای روستا– شهری مؤثر هستند. وی معتقد استکشش یا جاذبهها اغلب فرصتهای شغلی بهتر، فرصت مناسب جهت کسب درآمد بیشتر، وجود مراکز تفریحی جذاب فعالیتهای فرهنگی، شرایط خوب و قابل قبول محیط کار و زندگی چون؛ مسکن و خدمات آموزشی و سرانجام فرصتهای مطلوب جهت دستیابی به آموزشهای تخصصی وحرفهای چون؛ تحصیل درمراکز آموزشی را در بر میگیرد که بیشتر در شهرها متمرکز هستند و پارهای از عوامل فشار یا دفع نیز سبب جدایی جمعیت از روستاها و جذب آنها به شهرها میگردد؛ عواملی چون: 1. کاهش منابع مالی و عدم توجه به بخش کشاورزی؛ 2. مکانیزه شدن فعالیتهای کشاورزی و ایجاد محدودیتهای شغلی در بخش کشاورزی؛ 3. نبود بستر مناسب جهت رشد خلاقیتهای فردی، رشد شخصیت، ازدواج و اشتغال؛ 4. بروز حوادث طبیعی مستمر چون؛ سیل و خشکسالیها؛ 5. وجود روابط ناعادلانه و تبعیضآمیز؛ از مهمترین دلائل مانع از ماندگاری جمعیت در مناطق روستایی محسوب میشود(قاسمیسیانی، 1388: 156-155).
نظریهی لی و بو گ[6]
لی و بوگ (1960-1981) بر نقش عوامل جاذبه و دافعه در ایجاد مهاجرت از مناطق روستایی به مناطق شهرنشین و ایجاد حاشیهنشینی تأکید میکنند؛ وجی هولزر(1981) و همکاران معتقدند که مهاجرتهای داخلی به میزان قابل توجهی از فرآیند برنامهریزیهای توسعهی اقتصادی و اجتماعی تأثیر میپذیرد و در بعضی موارد الگوهای برنامهریزی توسعهی اقتصادی و اجتماعی، باعث تشدید مهاجرتها به مناطق شهری میشود(قرخلو و دیگری، 1390: 2).
نظریه اورت. س. لی[7]
اورت س. لی در 1966 در مقالهای با عنوان "نظریهای درباره مها جرت" که در مجله جمعیتشناسی آمریکا منتشر کرد، مهاجرت را تحت تأثیر چهار عامل عمده زیر تبیین کرد:
الف) عوامل موجود در مبدأ[8] (برانگیزنده و یا بازدارنده)؛ ب) عوامل موجود در مقصد[9] (برانگیزنده و یا بازدارنده)؛ ج) موانع در جریان مهاجرت از مبدأ به مقصد[10] (موانع بازدارنده)؛ د) عوامل شخصی[11].
نظریه وی به تئوری عوامل دافعه و جاذبه معروف است و بر آن اساس، در صورتی که برآیند عوامل برانگیزنده و یا بازدارنده مثبت باشد، میل به مهاجرت در فرد ایجاد میشود و اگر چنانچه عوامل شخصی نتواند این تمایل را ازبین ببرد و موانع موجود درجریان مهاجرت نیزتأثیر بازدارندهای اعمال نکند، مهاجرت عینیت مییابد و فرد حرکت خود را از مبدأ به مقصد آغاز میکند. وی وجود امکانات بیشتر آموزشی، اشتغال و درآمد را در مبدأ از جمله عوامل جاذبه به حساب میآورد و در مقابل هزینههای بالای زندگی در محل جدید، دوری ازخانه و کاشانه و آلودگی محیط زیست را از عوامل دافعه محسوب میدارد. نکته قوت نظریه لی تأکید درست و به جای او درباره عوامل شخصی است؛ تحت تأثیر این عوامل است که برخی از افراد مهاجرت را ترجیح میدهند و به آن مبادرت میورزند و برخی دیگر در محل سکونت خود باقی میمانند(زنجانی، 1380 : 133-132).
رویکرد سیفاللهی
سیفاللهی علل و عوامل تحرکات مکانی و اجتماعی را در دو طیف وسیع تحت عنوان؛ عوامل دفع کننده روستایی و عوامل جذبکننده شهری طبقهبندی میکند.
- عواملی که موجبات دفع روستاییان از روستا را فراهم میآورد؛ عبارتند از:
1. بیکاری پنهان؛
2. شرایط نامساعد اجتماعی- اقتصادی؛
3. محدودیت زمین؛
4. عدم دسترسی به مشاغل معتبر؛
5. متکی بودن بر کشاورزی؛
6. سیاستهای توزیع ناعادلانه و سرمایهگذاریهای منطقهایی،
7. تمرکز زمین در دست عدهای محدود؛
8. تمرکز مردم در فعالیتهای غیرکشاورزی و پایین بودن کیفیت فعالیتهای روستاییان؛
9. ناهماهنگی ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و روانی،
10. حضور اختلافهای قومی، قبیلهایی و خانوادگی و عدم امنیت اجتماعی در مناطق روستایی؛
- عواملی که موجب جذب روستاییان به شهرها میشوند را نیز میتوان چنین طبقهبندی کرد:
1. دسترسی بهتر به امکانات بهداشتی و درمانی؛
2. تمرکز فعالیتهای فرهنگی؛
3. حضور عوامل مناسب اقتصادی و اداری؛
4. تمرکز صنایع و تکنولوژی؛
5. حضور دانش فنی و فنآوریهای کارا (سهولت کارها با استفاده از ماشین و ابزار)؛
6. حضور سرمایههای خارجی و تأثیر آن روی عوامل جذبکننده؛
7. حاکمیت ارزشهای نوین (آزادیهای نسبی)(سیفاللهی، 1386: 241-240).
چهارچوب نظری
همانگونهکه درمباحث نظری ملاحظه میشود، مهاجرت و حاشیهنشینی نوین از جمله مفاهیمی است که در ادبیات جامعهشناسی به اشکال گوناگون، تحقیق و بررسی می شود. مهاجرت یا کوچ کردن همواره یکی از راههایی بوده استکه به انسان در تلاش خود برای سازگاری با محیط و فایق آمدن بر دشواریها کمک کرده است؛ اما اگر این جریان در طول تاریخ به عنوان یک وسیله تنظیم خود به خودی منابع و موجودات تلقی شده است، در این دوره، جنبههای منفی آن نیز آشکار شده و اثرات اقتصادی، اجتماعی حاصل از این جریان در چارچوب اقتصاد توسعه مورد توجه قرار گرفته است به عبارت دیگر؛ شاید بتوان گفت که مهاجرت همزاد زندگی اجتماعی بشر بوده است؛ بدینسانکه از زمانی که انسان نخستین مرحله معیشتی خود یعنی؛ مرحلهگردآوری خوراک را آغاز نمود، برای تامین معیشت خود ازیک سو و جهت ایمن ماندن از گزند حوادث طبیعی ازسوی دیگر، ناگزیر از حرکت از مکانی به مکان دیگر بود؛ انسان در مرحله بعد یعنی؛ مرحله تولید خوراک است که توانست یکجانشینی را انتخاب نماید و مکانی ثابت جهت اسکان بیابد. ولی به رغم اسکان عمومی بشر، جمعی از انسانها به دلیل زندگی شبانی همچنان کوچروی را تاکنون ادامه دادهاند.
به هرحال اگر از سرگذشت تاریخی انسان بگذریم، موضوع مهاجرت به دنبال انقلاب صنعتی دراروپا به دلیل تحولات شگرف اقتصادی، اجتماعی، درجوامع آن دیار به عنوان یک مشکلاجتماعی، سر برآورد؛ اما به دلیل رشد پایین جمعیت در اروپا از یک سو و جذب مهاجران در صنایع نوپا و رو به رشد شهری از سوی دیگر، جابجایی جمعیت، مشکل اساسی برای جوامع آن سامان ایجاد نکرد؛ اما درکشورهای در حال توسعه به دلیل رشد سریع جمعیت از یک سو و توزیع نابرابر امکانات و رشد اقتصادی کند و نامتوازن از سوی دیگر، امواج مهاجرت انسانها چه از روستاها به شهرها و چه ازشهرهای کوچک به شهرهای بزرگ به عنوان یک مشکل اساسی بروز نمود.
هجوم سیلآسای روستاییان به شهرها به ویژه شهرهای بزرگ درکشورهای درحال توسعه مانند تهران را باید در از هم پاشیده شدن نظامهای سنتی تولید روستایی از یک سو و وجود فرصتهای شغلی مناسب از سوی دیگر جستجو کرد. در حقیقت چهار عامل اساسی و عمده باعث بروز مسئله مهاجرت روستاییان به شهرها میباشدکه به ترتیب اهمیت عبارتنداز: 1. عوامل اقتصادی و درآمد؛ 2.عوامل رفاهی و خدماتی؛ 3. عوامل اجتماعی؛ 4. عواملروانی. مهاجران به محلههای مهاجرنشین هجوم میبرندکه درحاشیه شهرها مانند قارچ رشد میکنند. بسیاری از آنها در شرایطی زندگی میکنندکه از کمترین امکانات اولیه نیز بیبهرهاند. همزمان با افزایش مکانهای حاشیهنشین، شاهد گسترش بیرویهی نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی مانند: فقر، بیکاری و بزهکاری، تفاوتهای فرهنگی و بیسوادی هستیم.
بنابراین باتوجه به توضیحات ذکرشده ونظریات جامعهشناسی مرتبط با حاشیهنشینی نظریههای اصلی این پژوهش تلفیقی ازنظریه نظریهپردازان داخلی وخارجی مانند: اورت. س. لی، لی و بوگ، بوگ و سیفاللهی، دافعه و جاذبه روستا و شهر را عامل مهاجرت میدانند که باعث حاشیهنشینی شهرها میباشند و در این تحقیق از نظریه این نظریهپردازان استفاده شده است.
اِوِرت سی. لی دافعه روستا، جاذبه شهری (امکانات آموزشی، اشتغال، درآمد بالا در شهر، هزینه بالای زندگی) و عوامل شخصی را بیان میکند و میتواند چارچوبخوبی برای بررسی پدیده مهاجرت و حاشیهنشینی در کشورهای در حال توسعه باشد و فرضیههایی که در این نظریه به کار رفته خیلی ساده و قابل بررسی هستند و نکته قوت او در این نظریه تأکید او بر عوامل شخصی استکه برخی از افراد مهاجرت را ترجیح میدهند و برخی دیگر در محل سکونت خود باقی میمانند، از این رو برخی از فرضیههای این دیدگاه را میتوان برای تبیین مهاجرتهای روستا- شهری بهکار برد.
بوگ با طرح مؤلفههای مؤثر در ایجاد انگیزه برای مهاجرتهای روستا- شهری معتقد است دو گروه از عوامل کشش و عوامل فشار در مهاجرتهای روستا– شهری مؤثر هستند. وی معتقد است کشش یا جاذبهها و بیشترفرصتهای شغلی بهتر، فرصت مناسب جهت کسب درآمد بیشتر، وجود مراکز تفریحی جاذب، فعالیتهای فرهنگی و ... و پارهای ازعوامل فشار یا دفعی چون: 1. کاهش منابع مالی و عدم توجه به بخش کشاورزی؛ 2. مکانیزه شدن فعالیتهای کشاورزی و ایجاد محدودیتهای شغلی در بخش کشاورزی و ... نیز سبب جدایی جمعیت از روستاها و جذب آنها به شهرها میگردد.
لی و بوگ بر نقش عوامل جاذبه و دافعه (تمرکز صنایع و تکنولوژی، دوری از خانواده، اشتغال و درآمد در مبدأ) در ایجاد مهاجرت از مناطق روستایی به مناطق شهرنشین و ایجاد حاشیهنشینی تأکید میکنند.
سیفاللهی علل وعوامل تحرکات مکانی و اجتماعی را در دوطیف وسیع تحت عنوان عواملدفعکننده روستایی و عوامل جذبکننده شهری طبقهبندی میکند؛ عواملی که اسباب دفع روستاییان از روستا را فراهم میآورند؛ عبارتند از: بیکاری، بیکاری پنهان، عدم دسترسی به مشاغل معتبر، تمرکز زمین در دست عدهای محدود و ... .
عواملی را که موجب جذب روستاییان به شهرها میشوند را نیزمیتوان چنین مقولهبندیکرد: دسترسی بهتر به امکانات بهداشتی و درمانی، تمرکز فعالیتهای فرهنگی، حضور عوامل مناسب اقتصادی و اداری، تمرکز صنایع و تکنولوژی، حضور دانش فنی و فنآوریهای کارا (سهولت کارها با استفاده از ماشین و ابزار).
با توجه به دریافتهای نگارنده، جاذبههای شهری (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی)، عوامل فردی (درآمد، بعدخانوار، شغل پدر و تحصیلات) و دافعههای روستایی (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) که سبب مهاجرت بیرویه روستاییان به شهرها میشود نقش تعیینکنندهای در گسترش پدیده حاشیهنشینی نوین دارند.
شکل (1): الگوی نظری و تحلیلی موضوع تحقیق
دستاوردها و یافتههای پژوهش
از آنجا که پاسخ دهندگان اغلب افرادی بیسواد و کم سواد بودهاند، نوع تدوین سوالها و سبک و مضامین آنها بسیار ساده و در چندین نوبت، آزمایش و بررسی مقدماتی صورت گرفته است که دادههای زیر از طریق تکمیل پرسشنامه به دست آمده است و عمده دستاوردهای این پژوهش عبارتند از:
بیشترین میزان فراوانی جمعیت نمونه به کسانی اختصاص داشته است که جنسیت آنها مرد بوده و در طبقه سنی بین 79-18 سال قرارداشته و دارای شغلآزاد بودهاند و میانگین درآمد آنها بین 600-800 هزار تومان میباشد.
میزان تحصیلات راهنمایی، بیشترین میزان فراوانی را دارد، با ذکراین مطلبکه بیشتر متأهل و دارای دو تا چهار فرزند بوده، عمده مشاغل افراد مهاجر، مشاغل کاذب، ناپایدار و یا مشاغل نیمه تخصصی و یا غیر تخصصی است؛ مانند: کارگری ساختمان، بنایی، گچکاری، خیاطی، رفتگری و نانوایی؛ مشاغل آزاد؛ مانند: رانندگی، مغازهداری، دورهگردی، دستفروشی در معابر و خیابانها و مشاغل مشابه از مهمترین راههای کسب درآمد ساکنین است و از نظر طبقه اجتماعی، همگی از اقشار فرودست موسوم به طبقه پایین جامعه میباشند.
بیشتر مهاجران از شهرستانهای استان اردبیل (مشکینشهر، گٍرمی) و از روستای (اربابکندی) و شهرهای: میانه، زنجان، قوچان، بجنورد، اسفراین، روستای آق راش اراک و استان گلستان هستند و مدت اقامت آنها از یک سال تا سی سال است.
دستاوردها و یافتههای برگرفته از مطالعات اسنادی
حصارک و تاریخچه آن
مکان اصلی شکلگیری حصارک: حول یک چشمه قرار داشته است. علت نامگذاری منطقه به حصارک: مردم ازکوه و دشت اینمحله به عنوان چراگاه دامهای خود استفاده مینمودهاند وچشمه مذکور، آبشخور این حیوانات بوده است؛ اندک اندک اطراف این چشمه توسط افراد حصارهایی زده شد و دامهای خود را در حصارهایی که بنا نمودند، نگهداری میکردند. هر مالدار (دامدار) یک آغل یا حصار جدا داشت و آنجا حصار حصار شد و به آن منطقه حصارک گفتند.
قدمت روستا: عمر روستا به بیش از 500 سال میرسد و با توجه به سن درختان قدیمی احتمال دارد که قدمت روستا به 700 سال نیز برسد.
شغل: گذران زندگی افراد ساکن در این محله که به روستای حصارک معروف بوده از کوه تأمین میشده است؛ از اموری مانند: جاروسازی، تهیه بته برای سوخت شهریها، ذخیره یخ برای تابستان و گوسفندداری و فروش شیر خشت، گردو، زرشک و والک (نوعی سبزی کوهی) و ... را میتوان نام برد.
حصارک محلهای است که قبلاً به صورت روستا بوده است؛ اما امروزه جزء تهران محسوب میشود. حصارک را میتوان براساس دستاوردها و یافتههای بر گرفته از مشاهدها به سه قسمت: حصارک شمالی، حصارک مرکزی و حصارک جنوبی تقسیم کرد.
حصارک شمالی
حصارک شمالی شامل خیابانهای امام خمینی، سلمان فارسی، آبرسانی و ... که خانههای این قسمت رویکوهها است؛ درحقیقت کوهها تسطیح شدهاند و درآنجا خانهها بنا شده است. دراین قسمت حصارک، به جز مغازه سوپر و نانوایی و چند مغازهی دیگر هیچ امکاناتی مشاهده نمیشود. در این قسمت مهاجران، زمینها را ازحصارکیها خریداریکردهاند و یا حصارکیها زمینهای بدون صاحب را به مهاجران فروختهاند. چون حصارکیها این زمینها و کوهها را متعلق به خود میدانند. از آن جا که این خانهها در کوهها بنا شده است، کوچهها و خیابانها ناهموار و دارای شیب بسیار تند و ارتباط بین کوچهها و خیابانها توسط پلههای بسیار زیاد که ساخته شده مهاجران است، برقرار میشود.
امکانات اساسی زندگیمانند: آب آشامیدنی شهری، لولهکشیگاز و سیستم دفع فاضلاب دراین منطقه وجود ندارد و از کپسول گاز و نفت استفاده میکنند.
کیفیت ساخت و ساز: درساخت و ساز مسکن، از بناهای غیر اصولی و غیر مقاوم و مصالح نامرغوب و بدون پروانه ساخت، استفاده میشود. امروزه مهاجرانیکه ازنظراقتصادی وضع بهتری دارند، خانههای خود را چند طبقه ساختهاند و به مهاجران دیگر میفروشند و یا اجاره میدهند و از این طریق امرار معاش میکنند. مسکن این مهاجران طوری ساخته میشود که یک خانه، سه یا چهار در مجزا دارد. خانهها با متراژ کم ساخته میشوند و اغلب این خانهها حیاط ندارند.
شغل و تحصیلات: مردم این محله از نظر تحصیلات در سطح پایینی هستند و اغلب آنها در شغلهای خدماتی مانند: نانوایی، ساختمان، رفتهگری و دستفروشی مشغول به کار هستند.
حصارک مرکزی
حصارک مرکزی شامل خیابانهای توحید، شاهد 1 و 2 و 3 و ... میباشد.
همان حصارک قدیمی است که در حقیقت قدیمیترین مکان حصارک در اطراف چشمه بوده است. این چشمه که اکنون خشک گردیده، در حیاط مسجد جامع حصارک واقع است. اهالی بعد از استقرار در اطراف این چشمه، اقدام به حفر قنات کرده و روستا اندک اندک توسعه یافت. مسجد جامع نیز در حال حاضر در میدان توحید، خیابان توحید قرار دارد و تمام امکانات آموزشی و فرهنگی مانند: حسینیه، زینبیه، دارالقرآن، خانه سلامت، مرکز بهداشت و سرای محله، مغازهها، بنگاههای معاملات، نانواییها، بانکها، مطب پزشکان و حتی باغها و ... در حصارک مرکزی میباشد. در این قسمت نیز به خاطر سبک روستایی بودنش خانهها قدیمی هستند و کوچهها و معابر بسیار تنگ و باریک و پرشیب هستند و سیستم دفع فاضلاب ندارند؛ اما این قسمت گاز شهری و آب شهری دارند.
مردم حصارک چون به صورت قومی و قبیلهای زندگی میکنند از همدیگر (حصارکیها) حمایت میکنند و مشکلات همدیگر را حل میکنند، اما مهاجران را بین خود راه نمیدهند و در این بخش حصارک، بیشتر مهاجران افغانی هستند و حصارکیها خانههایشان را به مهاجران افغانی اجاره میدهند چون آنها اجاره بهای خوبی به صاحب خانهها میپردازند.
ازنظر اقتصادی حصارکیها بافروش زمینها، ساختنخانه و اجاره دادن آنها وضعیتخوبی پیدا کردند و از این طریق امرار معاش میکنند.
حصارک جنوبی
حصارک جنوبی شامل: خیابانهای جراح تهرانی، عباس حصارکی، خسروی، صدیق و ... میباشد. در این بخش ازحصارک نیزمهاجران زندگی میکنند ولی چون اینقسمت حصارک به جنتآباد شمالی وصل می شود، کاملاً با قسمتهای شمالی و مرکزی ازنظر ساخت مسکن، کوچهها و معابر و حتی از نظر شغل و تحصیلات متفاوت است.
کیفیت معماری و ساخت و ساز: برای ساخت خانه ازمصالح ساختمانی مرغوب استفاده میکنند و بیشتر خانهها به صورت آپارتمانهای امروزی ساخته شده است. سیستم دفع فاضلاب، گاز شهری و آب شهری وجود دارد؛ کوچهها مسطح هستند وعرض کوچهها زیاد است؛ اما امکانات آموزشی و فرهنگی وجود ندارد و همان طور که گفته شد همه امکانات در قسمت مرکزی وجود دارد.
تحصیلات مردم این منطقه از سطح راهنمایی تا سطح دکتری میباشد و از نظر شغلی نیز شغل آزاد و دولتی دارند و البته ازنظر درآمد نسبت به حصارک شمالی درآمد خوبی دارند و اصلاً خود را حاشیهنشین نمیدانند. بلکه خود را جزئی از شهر میدانند، پس خواستار برخورداری از خدمات شهری مانند سایر نقاط شهر هستند و از آن جا که میزان خدمات رسانی به این مناطق محدود و کمتر بوده، از این رو از خدمات رسانی به این محلات، احساس نارضایتی داشته و خواستار خدمات رسانی بیشتر به این مناطق میباشند.
دستاوردها و یافتههای برگرفته از مطالعات پیمایشی و میدانی
باتوجه به سوالهای داده شده به مصاحبه شوندگان که بر اساس فرضیههای تحقیق میباشند، یافتههای زیر به دست آمده است:
بیشتر افرادی که به حصارک مهاجرت کردهاند، علل اصلی مهاجرت خود را به ترتیب اولویت:
1. بیکاری؛ 2. نداشتن درآمد خوب؛ 3. نداشتن امکانات آموزشی؛ 4. امکانات رفاهی در شهرها و روستاها؛
5. ارزانی زمین و ارزانی اجاره خانه بر میشمردند؛ اما الان در حصارک هم زمین و هم اجاره بها (به خاطر آب و هوای خوب) مانند جاهای دیگر بالا رفته است.
مهاجرانی که 20 تا 30 سال پیش مهاجرت کردهاند، معتقدند که در روستاهایشان به جز مسجد، مدرسه ابتدایی، راهنمایی و حمام امکانات دیگری وجود نداشته است؛ اما افرادی که تا 10 سال اخیر مهاجرت کردهاند، امکانات آموزشی و تا حدودی رفاهی در روستا و شهرستانهایشان وجود داشته است ولی مهمترین عامل، بیکاری یا در حقیقت نداشتن شغل و درآمد مناسب است که باعث مهاجرت آنها به تهران و حصارک شده است.
امکانات آموزشی حصارک عبارتند از: مدرسه ابتدایی، راهنمایی دولتی و دو مدرسه غیرانتفاعی ابتدایی و راهنمایی و کلاسهای آموزشی مختلفی از قبیل: خانه سلامت، خانه بهداشت، کلاسهای زبان، ژیمناستیک، کاراته، روانشناسی و قرآن که همه این کلاسها در سرای محله دایر است. حصارک دارای حسینیه، مسجد جامع، زینبیه، دارالقرآن، پایگاه بسیج و سالن ورزشی است.
اما از نظر امکانات اساسی زندگی، مشکلهای زیر را دارد:
1. نداشتن گاز شهری و استفاده از کپسول گاز و نفت؛ 2. نداشتن آب شهری؛ 3. فقدان سیستم دفع فاضلاب؛ 4. نداشتن فضای سبز؛ 5. نداشتن کتابخانه تخصصی.
بحث و نتایج
سترگترین نیروی مهاجرتزا، نیروی کششی مهاجرت است و تاکنون نیروی رانشی نقش ناچیزی در ایجاد مهاجرت داشتهاند. یافتن کار و بهرهمندی از رفاه بیشتر شهری، اصلیترین نیروی کششی به مرکز یا شهر را به وجود آورده است و نیروی رانشی؛ مثل: خشکسالی و بلایای طبیعی، بسیار کم اثر بودهاند.
حاشیهنشینی یکی از معضلات و آسیبهای مهم شهرنشینی در کشورهای جهان، به خصوص در کشورهای در حال توسعه میباشد؛ اگرچه این پدیده در کشورهای جهان به گونههای متفاوتی رخ مینماید اما با این وجود این پدیده در همه جا تقریباً ویژگیها و مشخصههای مشترکی دارد؛ از جمله: واحدهای مسکونی اغلب غیر قانونی و به نسبت فرسوده، حاکم بودن فرهنگ فقر، وجود بسیاری از انحرافات و آسیبهای اجتماعی و ... بوده است؛ اما آن چه در این بین حائز اهمیت است، این نکته است که بدون شناخت و بررسی عوامل دخیل در ایجاد و گسترش این پدیده نمیتوان به اصلاح آن دست زد و یا حتی راهکارهایی برای آن ارائه نمود. با توجه به دستاوردها و یافتههای موجود، نتایج نهایی این پژوهش در خصوص وجود چنین مسألهای و هم چنین عوامل بروز دهنده آن به شرح زیر اعلام میگردد:
درحقیقت میتوان گفتکه درمحله حصارک دافعههای اقتصادی، دافعههای فرهنگی، جاذبه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در شکلگیری و گسترش این پدیده، نقش چشمگیری داشتند؛ اما دافعه اجتماعی نقش کمرنگتری در به وجود آمدن پدیده مذکور داشته است.
جمعبندی
باتوجه به وضعیت کنونی جامعهشهری ایران، پدیده حاشیهنشینی، یکی ازمهمترین معضلات اجتماعی و شهری است. درکشور ما به دلیل تحولات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی که در قرن گذشته روی داده، موجب شده با توجه به رشد بالای جمعیت و محرومیتهای جامعه روستایی، بخش عظیمی از آنها و نیرویکار روستایی به شهرها کوچ کنند و در پیرامون شهرها و یا اراضیبایر و غصبی درون آنها، به طور غیر رسمی اسکان یابند.
باتوجه به تحقیقات انجام شده (مطالعات میدانی، مشاهدات و مصاحبه) درمحله حصارک به این نتیجه رسیدیمکه مهمترین عواملیکه باعث مهاجرت حاشیهنشینان شد: 1.بیکاری؛ 2. نداشتن درآمد؛ 3. نداشتن امکانات رفاهی، آموزشی، فرهنگی و ... درشهرها و روستاهاییکه زندگی میکردند و به خاطر ارزانی زمین و ارزانی اجاره منزل، این مکان را برای اسکان انتخاب کردهاند.
راهکارها
راهکارهای کاربردی
1. افزایش سطح سواد ساکنان حصارک؛
2. افزایش میزان مشارکت اهالی از طریق ایجاد نهادهای مردمی و محلهای، برای نهادینه شدن مشارکت اجتماعی و هدفمند شدن مطالبه نیازهای جمعی؛
3. ایجاد فضاهای تفریحی و فراغتی سالم جهت پر کردن اوقات فراغت ساکنان حصارک؛
4. ایجاد فضای سبز در محله؛
5. کاهش آلودگیهای زیست محیطی ازطریق برگزاریکلاسها و کارگاههای آموزشی برای ساکنان؛
6. احداث سیستم جمعآوری دفع آبهای سطحی با کانالهای سر پوشیده در معابر اصلی حصارک.
راهکارهای راهبردی
1. تلاش در اصلاح و تغییر بینشهای سنتی مهاجران حصارک جهت بازگشت مهاجران؛
2. ایجاد واحدهای آموزش حرفهای و هدایت شغلی در منطقه حصارک برای آموزش حرفهای جوانان و هدایت آنان در انتخاب شغل؛
3. فراهم کردن شرایط آموزش رایگان مهارتهای شغلی و فنی به مهاجران حصارک برای ورود به بازار کار؛
4. ایجاد مراکز مشاوره خانواده برای مهاجران حصارک؛
5. بالا بردن سطح درآمد اهالی و رفاه خانوارهای حصارک.
منابع
داودپور، ز. (1384). کلانشهر تهران و سکونتگاههای خودروی. تهران: انتشارات مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری.
روزنامه جهان امروز، حاشیه نشینی. تهران، 17/5/1388.
زاهد زاهدانی، س. (1369). حاشیهنشینی. شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز.
زنجانی، ح. (1380). مهاجرت. تهران: انتشارات سمت. چاپ اول.
سیفاللهی، س، ا. (1386). جامعهشناسی مسائل اجتماعی ایران: (مجموعه مقالهها ونظرها). تهران: انتشارات جامعه پژوهان سینا. چاپ دوم.
شکوئی، ح. (1354). حاشیهنشینان شهر تبریز. تبریز: انتشارات تبریز.
قاسمیسیانی، م. (1388). پیامدهای مهاجرت روستا، شهری نسل جوان روستایی. تهران: انتشارات پژوهش جوانان، فرهنگ و جامعه، شماره دوم بهار و تابستان.
قرخلو، م؛ و دیگری. (1390). پیدایش، تکامل فیزیکی و وضعیت اجتماعی- اقتصادی حاشیهنشینی، (مطالعهی موردی: محلهی عین 2 اهواز ). فصلنامه علمی پژوهشی پژوهشهای جغرافیایی. سال چهارم، شماره 50.
لطفی، ک. (1390). اسکان غیر رسمی در کلانشهر اهواز. اهواز: نشر دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اهواز.
نقدی، ا. (1389). مهاجرت و حاشیهنشینی در ایران. فصلنامه جمعیت. شمارههای 74/73.
هاشمزهی، ن. (1390). آسیبهای اجتماعی در کلانشهر تهران: (فرا تحلیل پژوهشهای طلاق و حاشیه نشینی). تهران: انتشارات جامعه و فرهنگ.
|