بررسی آثار تربیتی و جسمی- روانی مرگ در مثنوی مولوی
الموضوعات :
1 - دانشجوی دورۀ دکتری رشتۀ زبان و ادبیات فارسی،گرایش ادبیات عرفانی دانشگاه فردوسی مشهد
الکلمات المفتاحية: انسان, مرگ, فنا, جسم, خواب, اجل, روان,
ملخص المقالة :
یکی از مسائلی که همواره، بشر را رنج داده، مسئلۀ مرگ و پایان یافتن زندگی است. خداوند در قرآن کریم، مرگ را همچون زندگی، خلقت و آفرینش میخواند. و پیامبر اسلام(ص) مرگ را انتقال از عالمی به عالم دیگر میداند. و مولا علی(ع) انس و اشتیاقش را به مرگ، بیش از علاقۀ کودک به پستان مادر دانسته اسـت و به همین سبب وقتی پس از شصت و سه سال مجاهدت و عبودیت و تلاش بی وقفه و تحمّل رنجها در راه حق در مسجد کوفه، شمشیر خوارج، فرقش را میشکافد ؛ فریاد بر میآورد که فزت وربّ الکعبه. امام حسین(ع) در واپسین لحظات عمر در روز عاشورا، مرگ را پلی دانست که مؤمنان را از کنارۀ سختیها و دشواریها به ساحل سعادتها و نعمتهای جاوید منتقل میکند وعبور دهندۀ کافران به سوی جهنّم و عذاب است. اصحاب این بزرگواران نیز مرگ را واقعیّت با عظمتی میپندارند که آنان را از زندان طبیعت و محدودیتهای جهان حس و رنگ، رها ساخته در عالم ملکوت به جوار رحمت حق میرساند. لغت شناسان، مرگ [در پهلوی marg و اوستا mahrka، … از ریشه mar] را باطل شدن قوّت حیوانی وحرارت غریزی، فنای حیات ونیست شدن زندگانی، موت، وفات، اجل و از گیتی رفتن معنی کرده و برای آن مترادفهای فراوانی بیان کردهاند. جلال الدین محمد معروف به مولوی، شاعر و عارف بزرگ قرن هفتم هجری، مرگ و مترادفّات آن را صدها بار در مثنوی بیست و شش هزار بیتیاش به کار برده است. در این پژوهش از روش توصیفی با جستجوی کتابخانه ای در مثنوی بخصوص شرحهای شارحانی همچون فروزانفر، شهیدی، استعلامی، محمد تقی جعفری و ...، استفاده کردهام تا واژههایی همچون مرگ، موت، فنا، اجل، جسم، روان، انسان، خواب، مشتقّات و هم خانوادههای آنها را بیابم و با توجّه به ویژگیهای مشترک به پنج گروه: الف: چگونگی و حقیقت مرگ ب: شباهت خواب ومرگ ج: شیوههای بی نهایت مرگ د: اجتناب ناپذیری مرگ ه)وضعیت انسان بعد از مرگ؛ دسته بندی نمایم و در بارۀ هر یک توضیح دهم.