زبان و ادب فارسی واحد سنندج
,
العدد4,السنة
13
,
پاییز
1400
بابافغانی شیرازی از شاعران نیمة دوم سدة نهم و اوایل سدة دهم هجری است که بهسبب آوازه در غزلسرایی، او را حافظ کوچک نامیدهاند. دیوان این شاعر، نخستین بار در 1935م در لاهور و سپس در سال 1316ش به کوشش احمد سهیلی خوانساری در تهران به چاپ رسید. سهیلی، بار دیگر این دیوان را أکثر
بابافغانی شیرازی از شاعران نیمة دوم سدة نهم و اوایل سدة دهم هجری است که بهسبب آوازه در غزلسرایی، او را حافظ کوچک نامیدهاند. دیوان این شاعر، نخستین بار در 1935م در لاهور و سپس در سال 1316ش به کوشش احمد سهیلی خوانساری در تهران به چاپ رسید. سهیلی، بار دیگر این دیوان را در 1340 با 5 دستنویسِ نویافته، مقابله و دوباره تصحیح و منتشر کرد. وی در مقدمة این چاپ یادآور شده که در تصحیح این دیوان نهایت اهتمام را به عمل آورده است. ولی مقابلة این تصحیح با دستنویسهای معتبر، بیانگر آن است که مصحّح در تصحیح این متن، دچار خطاهای بسیاری شده است و در مقابلة بسیاری از غزلها با دستنویسهای نویافتة خویش کوتاهی کرده است. در این تصحیح، غزلهایی نیز به چشم میخورد که در دیوان هلالی جغتایی، چاپ سعید نفیسی هم با اندک اختلافی درج شده است. شعر بابافغانی تا دو سده پس از درگذشتِ او، سرمشق و الگوی شاعران ایرانی و پارسیگویان شبهقارّه بوده است و تقریباً همگی این شاعران، شماری از غزلهای خویش را در زمین غزلهای بابافغانی سرودهاند. ولی تا به امروز، تصحیحی معتبری از دیوان بابافغانی در دست نیست. نگارنده در مقالة حاضر نشان داده است که ناکارآمدی شیوة ضبط نسخهبدلها، به متن بردن نویسشهای نادرست و مقابله نکردن بسیاری از غزلها با دستنویسهای نویافته، چاپ حاضر دیوان بابافغانی را بیاعتبار ساخته است.
تفاصيل المقالة
ایرانیان و ارمنیان در درازنای تاریخ، حدود شانزده قرن در همسایگی یکدیگر زیستهاند و در این مدت زمان طولانی با یکدیگر تبادل سیاسی و فرهنگی بسیار داشتهاند. تأثیر فرهنگ ایرانی که از زمان تسخیر ارمنستان به دست هوخشتره، پادشاه ماد در سال 600 پیش از میلاد آغاز شد أکثر
ایرانیان و ارمنیان در درازنای تاریخ، حدود شانزده قرن در همسایگی یکدیگر زیستهاند و در این مدت زمان طولانی با یکدیگر تبادل سیاسی و فرهنگی بسیار داشتهاند. تأثیر فرهنگ ایرانی که از زمان تسخیر ارمنستان به دست هوخشتره، پادشاه ماد در سال 600 پیش از میلاد آغاز شد، سدهها بعد در دورة هخامنشیان و سلوکیان نیز ادامه یافت تا اینکه در دورة اشکانیان با تأسیس سلسلة آرشاکونی که شاخهای از اشکانیان ارمنستان بودند به اوج خود رسید. این تأثیر فرهنگی با پذیرش مسیحیت در قرن سوم و به دنبال آن استقرار آیین مسیح به عنوان دین رسمیِ سرزمین ارمنستان قدری کمرنگ شد، ولی فرهنگ ایرانی آن چنان در آن سرزمین پایدار و ریشهدار بود که تأثیر آن را تا به امروز نیز میتوان در زندگی ارمنیان به روشنی مشاهده کرد. این مقاله بر پایه روش تحقیق کتابخانهای تدوین شده و هدف از تألیف آن پاسخ به این سؤال بوده که آیا تأثیر فرهنگ ایرانی بر فرهنگ ارمنی تأثیری ایستا و موقتی بوده است و یا پویا و ماندگار؟ نگارنده در این مقاله کوشیده است با نگاهی به طبقات اجتماعی ارمنستان، ایزدان ایرانی و ارمنی، و بررسی وامواژههای ایرانی در زبان ارمنی حدود و ثغوری برای این تأثیرات فرهنگی ترسیم کند.
دربارة خاندانهای ایرانی پیش از اسلام، پژوهشهای بسیاری انجام پذیرفته، اما به چگونگی روند تأثیرهای فرهنگی این خاندانها تا سدههای اخیر کمتر پرداخته شده است. در این جستار، کوشش بر آن است که از راه نسبشناسی و با شناخت خاندان اسپهبدان، در جایگاه یکی از خاندانهای اشرافی أکثر
دربارة خاندانهای ایرانی پیش از اسلام، پژوهشهای بسیاری انجام پذیرفته، اما به چگونگی روند تأثیرهای فرهنگی این خاندانها تا سدههای اخیر کمتر پرداخته شده است. در این جستار، کوشش بر آن است که از راه نسبشناسی و با شناخت خاندان اسپهبدان، در جایگاه یکی از خاندانهای اشرافی مؤثر در سرنوشت سیاسی – اجتماعی این سرزمین، نشان داده شود که بخشی از دستاوردهای ملی و تداوم فرهنگی ما ایرانیان، ریشه در ماندگاری تاریخی این خاندانهای کهن دارد. اسفندیاریها از خاندان اسپهبدان طبرستان از نمونههای ماندگاری فرهنگی و شکوفایی این دودمانهای کهناند. نگاهی به تبارنامة خانوادگی این خاندان بیانگر حضور گستردة آنها در زمینههای گوناگون از سپاهیگری که منصب مورثی آنان بوده تا وزارت، ادب و هنر است. نگارندة مقاله بر پایة روش کتابخانهای و با پیگرفتن تبار خاندان اسفندیاری – به عنوان یک نمونة موردی- از پیش اسلام تا روزگار کنونی کوشیده است نشان دهد که یکی از عوامل بالندگی فرهنگ ایرانی و نظام دیوانسالاری این سرزمین وامدار پیوستگی و تدوام فرهنگی خاندانهای کهن است. این مقاله به دنبال اثبات این فرضیه است که تأثیر دستاوردهای فرهنگی ساسانیان و ساختار اداری آنان نه تنها در سدههای آغازین هجری که تا امروز نیز بهروشنی قابل پیگیری است.
تفاصيل المقالة
اصطلاح هلنیسم (یونانیمآبی) نخستین بار از سوی یوهان گوستاو درویزن، مورّخ و سیاستمدار آلمانی قرن نوزدهم مطرح شد. از آن زمان تاکنون، این اصطلاح و دیدگاههای گوناگون برخاسته از آن محلّ بحث و مناقشۀ بسیار بوده است. به عقیدۀ درویزن، هلنیسم پدیدهای بود که در اثر فتوحات و لش أکثر
اصطلاح هلنیسم (یونانیمآبی) نخستین بار از سوی یوهان گوستاو درویزن، مورّخ و سیاستمدار آلمانی قرن نوزدهم مطرح شد. از آن زمان تاکنون، این اصطلاح و دیدگاههای گوناگون برخاسته از آن محلّ بحث و مناقشۀ بسیار بوده است. به عقیدۀ درویزن، هلنیسم پدیدهای بود که در اثر فتوحات و لشکرکشیهای اسکندر به کشورهای مشرقزمین، و از تأثیر و تأثر فرهنگ یونانی و فرهنگ ملتهای مغلوب پدید آمده بود. اعتقاد به تأثیر گسترده و همهجانبۀ فرهنگ هلنیستی در دورۀ اشکانی در ایران و ارمنستان از مسائل بحثانگیزی است که همواره از سوی پژوهشگران غربی بهگونهای بسیار اغراقآمیز مطرح شده است. با این حال، بهتازگی نشانههای تغییر در تاریخنگاری دورۀ اشکانی پدیدار شده است. این امر به دلیل نقد منابع و متون مؤلفان کلاسیک است و بهتدریج به سوی اصلاح نگرشهای سدۀ نوزدهم پیش میرود. نگارندگان این مقاله کوشیدهاند با بررسی اجمالی پیشنیۀ اصطلاح هلنیسم و سپس جستجوی ردپای این فرهنگ در دورۀ اشکانیان به ارزیابی و نقد این تفکّر بپردازند.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications