مسئلهی بینهایت در ریاضیات از مهمترین مسائل فلسفه ریاضیات به شمار میرود و بررسی تاریخی این موضوع حاوی جذابیتهای فراوانی است. در ابتدای قرن بیستم، چهار مکتب اصلی فلسفه ریاضی شامل افلاطونگرایی، صورتگرایی، منطقگرایی و شهودگرایی از منظر هستیشناسانه تلاش فراوانی کردن أکثر
مسئلهی بینهایت در ریاضیات از مهمترین مسائل فلسفه ریاضیات به شمار میرود و بررسی تاریخی این موضوع حاوی جذابیتهای فراوانی است. در ابتدای قرن بیستم، چهار مکتب اصلی فلسفه ریاضی شامل افلاطونگرایی، صورتگرایی، منطقگرایی و شهودگرایی از منظر هستیشناسانه تلاش فراوانی کردند تا دلایلی را برای قبول یا رد وجود بینهایتهای بالقوه و بالفعل ارائه دهند و البته به نظر نمیرسد، هیچکدام در این امر توفیقی یافته باشد. در میانه عرضه اندام مکاتب مختلف، ویتگنشتاین فیلسوف نابغه اتریشی طریق مخصوص به خود را در فلسفه ریاضی پیگرفت و با روشی سقراطی، همه آنها را با چوب انتقاد خود راند. اکثریت صاحبنظران اعتقاد دارند ویتگنشتاین در دو سوی دعوای متناهیگرایی و مخالفان شان، جانب متناهیگرایی را گرفته است و وجود بینهایتهای بالفعل را رد کرده است اما در این مقاله تلاش میشود با رجوع به درسگفتارهای او در 1939 دربارهی مبانی ریاضیات، این دیدگاه عمومی به چالش کشیده شود، انتقادهای او به دیدگاه متناهیگرایانه استخراج و ارائه گردد و در نهایت رویکرد سومی در مقابله با دو دیدگاه فوق به او نسبت داده شود.
تفاصيل المقالة
فضا، اگر چه معمولاً از آغاز قرن بیستم در کانون مباحثات معماری بوده است، اما هرگز مبنای نظریه های زبانشناختی و شعرشناختی قرار نگرفته و در نتیجه، شاعرانگی معماری نیز همچون زبانی فضامند به فهم و تجربه درنیامده است. از آنجا که ترکیب دانش ها در دوره معاصر، از اهمیت بالایی بر أکثر
فضا، اگر چه معمولاً از آغاز قرن بیستم در کانون مباحثات معماری بوده است، اما هرگز مبنای نظریه های زبانشناختی و شعرشناختی قرار نگرفته و در نتیجه، شاعرانگی معماری نیز همچون زبانی فضامند به فهم و تجربه درنیامده است. از آنجا که ترکیب دانش ها در دوره معاصر، از اهمیت بالایی برخوردار است، می توان بین معماری و ادبیات، وجوه اشتراک فراوانی یافت.این مقاله برمبنای روش توصیفی – تحلیلی، بدنبال این است تا مقوله فضا را در دو هنر معماری و ادبیات و برداشت های خاص آن مقایسه نماید و با تکیه بر نقدهای فلسفی شعر و گرایش های نوین زبان شناختی، وجوه تشابه و تفاوت بین معماری و ادبیات در مفهوم فضا را نقد و بررسی و تطبیق کند. از مهمترین یافته های این تحقیق می توان به این اشاره کرد که زبان هندسیِ معماری و بافت شهرهای سنتی با عناصر وجودی همچون دالان و هشتی و حیاط و ساباط و سایر فضاهای متباین مصداقی روشن از زبان اقامت و شعر فضاست. معماری و زبان، هردو واسطه ی مواجهه ی ما با جهان اند زیرا ما همواره درون معماری حضور داریم، همچنانکه همواره درون زبان حضور داریم. این شباهت، فضامندی هر دو را آشکار می کند. شعرِ فضا، تجربه پذیرکردن زبان است، پس ساخت فضایی آشکارکننده از یک سو و تجربه پذیر و تنبنیاد از سوی دیگر، چیزی است که شعر باید از معماری بیاموزد. اما آنچه معماری باید از شعر بیاموزد، در کار آوردنِ زبان معماری به گونه ای است که بیشتر از معماری باشد.
تفاصيل المقالة
مسئله ذهن- بدن یکی از موضوعات پیچیده فلسفی است که به نظر متفکران، در صورت ارائه پاسخ کافی به این پرسش، بسیاری از موضوعات پیچیده و دشوار فلسفی حل خواهد شد و بشر به علم جامعی در باب ماهیت انسان دست خواهد یافت. علاوه بر مسائل وجودشناختی و علّی که در ذیل مسئله ذهن- بدن مطرح أکثر
مسئله ذهن- بدن یکی از موضوعات پیچیده فلسفی است که به نظر متفکران، در صورت ارائه پاسخ کافی به این پرسش، بسیاری از موضوعات پیچیده و دشوار فلسفی حل خواهد شد و بشر به علم جامعی در باب ماهیت انسان دست خواهد یافت. علاوه بر مسائل وجودشناختی و علّی که در ذیل مسئله ذهن- بدن مطرح است، این مسئله از جنبه ذهنی با پرسشهای مهمی نظیر چیستی هویت شخصی و ارتباط آن با بدن و مغز روبرو است. ناتوانی نظریات موجود در تبیین رابطه ویژگیهای ذهنی و ویژگیهای فیزیکی باعث شد برخی موضوع بازگشت به تفسیر ارسطویی از ذهن یا نفس به عنوان صورت بدن را مطرح کنند. علیرغم انتقادات فراوانی که به نظریه ارسطو شده، نحوه مواجهه وی با مسئله ذهن- بدن به گونهای است که در پاسخگویی به مسائل چیستی پدیدههای ذهنی و حالات فیزیکی وتبیین نحوه تعامل بدن و ذهن موفقتر از دیگر نظریات است. همچنین نظریات وی حاوی نقاط قوت فراوانی در حل مسئله هویت فردی است.
تفاصيل المقالة
چکیده یکی از مهمترین پویههای روشنگری در جنبش ایدهآلیسم متبلور گردید و آنچه بعدها به ایدهآلیسم آلمانی شهرت یافت، خود ریشه در اندیشهی روشنگری داشت. در آلمان، بر خلاف انگلیس و فرانسه، اندیشه بر احساس و تجربه تقدم یافت و ایدهآلیسم به عنوان رهیافت فلسفی بر اذعان متفکر أکثر
چکیده یکی از مهمترین پویههای روشنگری در جنبش ایدهآلیسم متبلور گردید و آنچه بعدها به ایدهآلیسم آلمانی شهرت یافت، خود ریشه در اندیشهی روشنگری داشت. در آلمان، بر خلاف انگلیس و فرانسه، اندیشه بر احساس و تجربه تقدم یافت و ایدهآلیسم به عنوان رهیافت فلسفی بر اذعان متفکران این سرزمین، چیره شد. در نظر متفکران، ایدهآلیسم آلمانی عبارت است از فلسفهی کانت و پیروان بلاواسطهی او، در حالیکه در نظر مورخین، ادبیات ایدهآلیسم در نوشتههای کسانی چون گوته و شیلر تبلور مییافت. کانت، بنیانگذار فلسفهی کلاسیک آلمان و اندیشمند دورانسازی است که تأثیری عمیق بعد از خود به جای گذارد. در حقیقت، چارچوب و بنیاد فلسفی ایدهآلیسم، به زعم اندیشههای او پیریزی شد. اندیشمندی که خواست تا تجربهگرایی و عقلگرایی را در نظام فلسفی خویش تلفیق کند. با اینهمه، الویتی که وی به ذهنیت در برابر طبیعت میدهد، اهمیت درک ذهنیت هنرمند و آفریننده را در پی دارد. لوک فری، فلسفهی کانت را نخستین و کاملترین بیان فلسفهی مدرنیته میداند؛ چرا که معلوم شد که نیروی متعالی آفریدهی خردورزی و کار ذهنی آدمی است. ما در این تحقیق تلاش خواهیم کرد تا ضمن بازشناسی جریانهای تاریخی عصر کانت به ویژه جریان رمانتیسم و ایدئالیسم، اندیشههای زیباشناسانهی کانت را از خلال کتاب نقد قوه حکم او استخراج کنیم.
تفاصيل المقالة
این پژوهش، با هدف بررسی و تحلیل باورهای اجتماعی- فرهنگی بازدارنده مشارکت زنان روستایی در فرآیند برنامهریزی و توسعه پایدار روستایی، سکونتگاههای روستایی شهرستان رستم انجام گرفته است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی مبتنی بر بررسی منابع کتابخانهای، بررسیهای میدانی و تکمیل پرس أکثر
این پژوهش، با هدف بررسی و تحلیل باورهای اجتماعی- فرهنگی بازدارنده مشارکت زنان روستایی در فرآیند برنامهریزی و توسعه پایدار روستایی، سکونتگاههای روستایی شهرستان رستم انجام گرفته است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی مبتنی بر بررسی منابع کتابخانهای، بررسیهای میدانی و تکمیل پرسشنامه بوده، اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شده است. جامعه آماری مورد مطالعه، محدوده روستایی (شامل؛ روستاهای شوسنی، ضامنی و میرخیرالله) از بخش مرکزی شهرستان رستم میباشد که دارای 2813 نفر جمعیت و 773 خانوار است که 966 نفر از جمعیت را زنان بین 18 تا 59 سال تشکیل میدهند که 275 نفر از زنان بین 59-18سال به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدهاند. یافتهها حاکی از آن است که پاسخدهندهگان باورهای بازدارنده اجتماعی مشارکت زنان را با میانگین 54.37 نسبت به باورهای بازدارنده فرهنگی مشارکت زنان با میانگین 49.67 در فرایند برنامهریزی و توسعه روستایی مناطق روستایی شهرستان رستم مشهودتر دانستهاند و با قاطعیت بیشتری پاسخ دادند. همچنین، نتایج آزمون نیز تفاوت معناداری را به خوبی نشان میدهد. از آنجائی که مقدار p.value کوچکتر از(05/0=α) است فرض H0 را در تمامی موارد ذکر شده نمیتوانیم بپذیریم.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications