پابهپایِ سیر تاریخیِ دغدغه تربیت انسان، ارتباط او با خدا، خود، دیگران و طبیعت نیز به عنوان زمینه رشد عقلانی و منش اخلاقی مطرح بوده است. متون منظوم ادب فارسی سرشار از مفاهیم اخلاقی و ارزش های والای تربیتی است که دو اثر گران سنگ ادبیات عرفانی یعنی حدیقۀ سنایی و منطق ال أکثر
پابهپایِ سیر تاریخیِ دغدغه تربیت انسان، ارتباط او با خدا، خود، دیگران و طبیعت نیز به عنوان زمینه رشد عقلانی و منش اخلاقی مطرح بوده است. متون منظوم ادب فارسی سرشار از مفاهیم اخلاقی و ارزش های والای تربیتی است که دو اثر گران سنگ ادبیات عرفانی یعنی حدیقۀ سنایی و منطق الطیر عطار از امهات آن محسوب می شود. در مقاله حاضر به بررسی اخلاق و ارتباط چهارگانه بشری در این دو اثر پرداخته ایم. روش پژوهش کتابخانه ای و نوع تحقیق، توصیفی- تحلیلی است. نتیجه به دست آمده از پژوهش این است که ارتباط انسان برپایۀ وحدت وجود در منطق الطیر نسبت به حدیقه بارزتر و بیشتر است؛ این مسئله به نوع ماهیت این دو اثر بازمی گردد.
در حدیقه سنایی رابطة انسان با خدا بیشتر بر مبنای رابطة وجودشناختی و خدا- بنده استوار است که نتیجه آن می شود که فضای خوف (از عقوبت الهی در انجام تکلیف) و ترک مالکیّت، بیشتر بر رابطة انسان با خدا استوار باشد تا رابطة عاشق و معشوق که در منطق الطیر عطار نمایان است. در منطق الطیر پیوندی که از راه عشق با معشوق حاصل می کند چنان است که او را با تمام کائنات، با تمام آنچه ماورای کائنات و با تمام آنچه برتر از کائنات تصور می شود، پیوندمی دهد
تفاصيل المقالة
زبان و ادب فارسی واحد سنندج
,
العدد4,السنة
15
,
پاییز
1402
فرهنگ عامّه میراثی کهن با قلمروی به گستردگی تاریخ بشریّت است که بهصورت شفاهی، سینهبهسینه و نسلبهنسل به شکل تجاربی ارزشمند، به ارث رسیده است. ادبیات عامیانة هر قوم و ملیتّی، برخاسته از فرهنگ و تمدن آن است و اندیشهها، دیدگاهها و همچنین سبک زندگی و ا أکثر
فرهنگ عامّه میراثی کهن با قلمروی به گستردگی تاریخ بشریّت است که بهصورت شفاهی، سینهبهسینه و نسلبهنسل به شکل تجاربی ارزشمند، به ارث رسیده است. ادبیات عامیانة هر قوم و ملیتّی، برخاسته از فرهنگ و تمدن آن است و اندیشهها، دیدگاهها و همچنین سبک زندگی و اقوام و ملل را در گذشتههای دور، انعکاس میدهد. هدف از این پژوهش، شناساندن باورها و آداب و سنن رایج در رساله جلالیه اثر محتشم کاشانی است. بنابراین پژوهش حاضر با روش تحلیل محتوا و بر اساس مطالعات کتابخانهای به بررسی فرهنگ عامّه در رسالة جلالیه اثر محتشم کاشانی پرداخته است. نتایج حاصل از بررسیها، نشان می دهد که محتشم کاشانی از بیشتر عناصر فرهنگ عامّه در اثر خود استفاده کرده است و از آنها در راه جذابتر و پرمخاطب کردن اثر خود بهره گرفته است و علاوهبر آن از این راه به حفظ سنّتهای نیک و کهن نیز کمک شایانی کرده است که در این میان بیشترین بسامد مختص به باورها و عقاید عامّه و ادبیات و اصطلاحات عامّه و همچنین کمترین آنها به مواردی همچون مشاغل و حرفهها و آداب و رسوم عامّه اختصاص یافته است.
تفاصيل المقالة
زبان و ادب فارسی واحد سنندج
,
العدد5,السنة
14
,
زمستان
1401
پژوهش حاضر به بررسی بینامتنیت در داستانهای عزاداران بیل و تاتار خندان اثر غلامحسین ساعدی بر اساس نظریه میخاییل باختین میپردازد. آنچه امروز از آن به عنوان بینامتنیت یاد می شود اصطلاحی است که میتوان آن را گفتمان میان متون نامید. بینامتنیت مطالعهی گفتمان متنها در آثار أکثر
پژوهش حاضر به بررسی بینامتنیت در داستانهای عزاداران بیل و تاتار خندان اثر غلامحسین ساعدی بر اساس نظریه میخاییل باختین میپردازد. آنچه امروز از آن به عنوان بینامتنیت یاد می شود اصطلاحی است که میتوان آن را گفتمان میان متون نامید. بینامتنیت مطالعهی گفتمان متنها در آثار ادبی و فرهنگی جهان است. تا قبل از نظریات فردینان دوسوسور همه به مستقل بودن متنها معتقد بودند، ولی نظریات سوسور از اعتبار این نظریهها کاست. بر اساس این نظریه باختین معتقد است که متون و گویندگان آنها آگاهانه و یا ناخودآگاه از سرچشمههای فکری و ادبی یکدیگر بهره میبرند. نویسندگان این مقاله برآنند که با شیوه تحلیل محتوا و با هدف شناخت بیشتر آثار این نویسنده بر اساس نظریه باختین و با روش کتابخانهای این دو اثر را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند؛ یافتههای پژوهش نشان می دهد که نویسنده تحت تأثیر قرآن و عقاید اسلامی قرار گرفته است و همچنین در خلال داستانها به بعضی از باورهای عامیانه اشاره کرده است. نمود ضربالمثل و اسطوره، کنایه و آوردن بخشی از دعا و مناجات از شاخصهای دیگر این آثار است. ساعدی گاه به داستانهای دیگر در لابهلای آثارش اشاره کرده است و در عزاداران بیل ازلحاظ محتوا و درونمایه تحت تأثیر بوف کور صادق هدایت و مسخ کافکا قرار گرفته است.
تفاصيل المقالة
زبان و ادب فارسی واحد سنندج
,
العدد4,السنة
15
,
پاییز
1402
پژوهش حاضر به بررسی عنصر روایت در منظومه ی عاشقانه ناظر ومنظور اثر وحشی بافقی بر اساس نظریة تزوتان تودوروف می پردازد. ساختار روایت به شیوه سازمان دهی و مجموعه روابط و عناصر و اجزای سازنده اثر اطلاق می گردد و تحلیل ساختاری چگونگی ارتباط مابین این عناصر را بررسی می کند. أکثر
پژوهش حاضر به بررسی عنصر روایت در منظومه ی عاشقانه ناظر ومنظور اثر وحشی بافقی بر اساس نظریة تزوتان تودوروف می پردازد. ساختار روایت به شیوه سازمان دهی و مجموعه روابط و عناصر و اجزای سازنده اثر اطلاق می گردد و تحلیل ساختاری چگونگی ارتباط مابین این عناصر را بررسی می کند. از جمله دریافتن گزاره و پی رفت و هم چنین بررسی پیرنگ، راوی و زوایای سیر خطی داستان. البته غیر از موارد ذکر شده فکر و اندیشه محتوای اثر نیز بررسی می شود. بنابراین با توجه به پیدایش مکاتب نقد ادبی که باب تازه ای در پژوهشهای زبان فارسی گشوده است و هم چنین جایگاه منظومه های عاشقانه فارسی به عنوان آثار برجسته از آغاز پیدایش تاکنون، حامل بسیاری از ویژگیهای این زبان و ادبیات بوده اند و بررسی آنها از جنبه روایی قابل تأمّل است. این پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به استخراج جنبه های روایی در این اثر پرداخته است. وجود هشت پی رفت وگزاره که گاه در بین آنها تعادل و عدم تعادل دیده می شود و اینکه پی رفت ها به تعادل نهایی نمی رسند، جنبه های علیت و علیت سازی برای ادامه روایت، شیوه پردازش شخصیت ها با توجه به دو عنصر عاشق و معشوق و موانع موجود برای رسیدن آنها به هم و موادگزاره ساز در روایت و... از یافته های این پژوهش است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications