فهرس المقالات Beheshteh Niusha


  • المقاله

    1 - تبیین رابطه ساختاری بین صفات شخصیت و خلاقیت براساس نقش میانجیگر هوش و دانش
    ابتکار و خلاقیت در علوم انسانی , العدد 2 , السنة 11 , تابستان 1400
    زمینه: تغییراتی که در جهان کنونی روی داده است، آن را به سویی برده است که خلاقیت و نوآوری بخش جدا نشدنی از آموزش است. اما جهت افزایش خلاقیت داشتن ویژگی‌های شخصیتی خاص و دانش و هوش ضروری است.هدف: هدف از انجام پژوهش تبیین رابطه ساختاری بین صفات شخصیت و خلاقیت براساس نقش می أکثر
    زمینه: تغییراتی که در جهان کنونی روی داده است، آن را به سویی برده است که خلاقیت و نوآوری بخش جدا نشدنی از آموزش است. اما جهت افزایش خلاقیت داشتن ویژگی‌های شخصیتی خاص و دانش و هوش ضروری است.هدف: هدف از انجام پژوهش تبیین رابطه ساختاری بین صفات شخصیت و خلاقیت براساس نقش میانجی‌گر هوش و دانش است. روش: پژوهش حاضر یک طرح توصیفی از نوع همبستگی است. نمونه شامل 300 نفر از دانش‌آموزان مقطع متوسطه دوم شهرستان کرج است که به روش تصادفی – طبقه‌ای انتخاب شدند. چگونگی برازش مدل با داده‌های گردآوری شده، به کمک روش تحلیل مدل‌یابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم‌افزار AMOS 24.0 و برآورد بیشینه احتمال (ML) مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌ها: یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که ضریب مسیر بین عامل گشودگی شخصیت و خلاقیت با میانجی‌گری هوش مثبت و در سطح0/01 معنادار است. اگرچه ضریب مسیر بین عامل وظیفه‌شناسی شخصیت و خلاقیت با میانجی‌گری هوش در سطح 0/05 معنادار نبود . با وجود این ضریب مسیر غیر مستقیم مزبور در سطح 07/0 معنادار است. بر این اساس مشخص شد که هوش به صورت مثبت و معنادار رابطه بین صفات شخصیت گشودگی و با کمی اغماض، وظیفه‌شناسی با خلاقیت را میانجی‌گری می‌کند. که ضریب مسیر غیر مستقیم بین عامل گشودگی شخصیت و خلاقیت از یک سو و ضریب مسیر غیرمستقیم بین عامل وظیفه‌شناسی شخصیت و خلاقیت از سوی دیگر مثبت و در سطح0/01 معنادار است. این موضوع بیانگر آن است که دو متغیر هوش و دانش رابطه بین دو عامل گشودگی و وظیفه‌شناسی با خلاقیت را میانجی‌گری می‌کند. نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش نشان می‌دهد که صفات شخصیت هم به صورت مستقیم و هم با میانجی‌گری متغیرهای دانش و هوش، خلاقیت را پیش بینی می‌کند. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - اثربخشی آموزش تلفیقی تفکر انتقادی و تفکر خلاق بر یادگیری خودراهبر دانش‌آموزان دورة دوم متوسطة شهر قم
    ابتکار و خلاقیت در علوم انسانی , العدد 5 , السنة 4 , زمستان 1393
    زمینه: رفع چالش‌های قرن بیست‌ویک با فشارهای محیطی، اجتماعی و اقتصادی پیچیده‌ای که دارد، نیازمند این است که جوانان خلاق، مبتکر، با انرژی، سازگار، با انگیزه و با اعتماد به نفس باشند و مهارت‌های استفاده از تفکر انتقادی و خلاق را به طور هدفمند توسعه دهند. هدف: این مقاله درص أکثر
    زمینه: رفع چالش‌های قرن بیست‌ویک با فشارهای محیطی، اجتماعی و اقتصادی پیچیده‌ای که دارد، نیازمند این است که جوانان خلاق، مبتکر، با انرژی، سازگار، با انگیزه و با اعتماد به نفس باشند و مهارت‌های استفاده از تفکر انتقادی و خلاق را به طور هدفمند توسعه دهند. هدف: این مقاله درصدد است تا اثربخشی آموزش تلفیقی تفکر انتقادی و تفکر خلاق بر یادگیری خود راهبر دانش‌آموزان دخترِ دوم تجربی در شهر قم را بررسی کند. روش: پژوهش حاضر طرح آزمایشیِ پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود که گروه نمونه‌ای 105 نفری به صورت خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب شدند، سپس گروه نمونه بر حسب سن، جنسیت، پایه، رشته تحصیلی، نمرة استعداد تحصیلی همتاسازی شدند. پس از اجرای پیش‌آزمون با استفاده از پرسشنامة یادگیری خود راهبر فیشر و همکاران (2001)، گروه نمونه به طور تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش 25 نفری، تقسیم شدند. داده‌های به دست آمده از نمره‌گذاری پرسشنامه‌ها با روش آماری تحلیل واریانس و تحلیل کوواریانس چند متغیره تحلیل شد. یافته‌ها: نتایج تحلیل‌ها نشان داد که آموزش تلفیقی تفکر انتقادی و خلاق بر یادگیری خود راهبر و تمام مؤلفه‌های آن (رغبت به یادگیری، خودمدیریتی و خودکنترلی) تأثیر معناداری دارد. نتیجه‌گیری: با آموزش تلفیقی تفکر انتقادی و تفکر خلاق رغبت به یادگیری، خودکنترلی و خودمدیریتی دانش‌آموزان افزایش می‌یابد. در نتیجه انگیزش استفاده از راهبردهای یادگیری، روحیة خوداتکایی و موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان بیش‌تر می‌شود. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - نقش الگوی تدریس بدیعه‌پردازی در خلاقیت هنری و تفاوت آن در دختران و پسران
    ابتکار و خلاقیت در علوم انسانی , العدد 1 , السنة 2 , بهار 1392
    زمینه: الگوی تدریس بدیعه پردازی، روشی است که یادگیرندگان را برمی‌انگیزد تا ایده‌ها یا افکاری نو و خلاق را بپرورانند و ارائه کنند. این روشبه فرد فرصت ابتکار می دهد تا امکانات مورد نیاز برای ابراز خویشتن را بررسی کند و در رویارویی با مسائل از راه‌حل‌های نوین بهره گیرد. ه أکثر
    زمینه: الگوی تدریس بدیعه پردازی، روشی است که یادگیرندگان را برمی‌انگیزد تا ایده‌ها یا افکاری نو و خلاق را بپرورانند و ارائه کنند. این روشبه فرد فرصت ابتکار می دهد تا امکانات مورد نیاز برای ابراز خویشتن را بررسی کند و در رویارویی با مسائل از راه‌حل‌های نوین بهره گیرد. هدف: بررسی تأثیر الگوی تدریس بدیعه‌پردازی بر خلاقیت و عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان پایه چهارم ابتدایی در درس هنر. روش: تعداد 60 دانش‌آموز (30 دختر و 30 پسر) پایه چهارم ابتدایی شهر تهران انتخاب شدند. این پژوهش از نوع شبه‌ آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل در دو جنس پسر و دختر است که به صورت نمونه‌گیری در دسترس برای گروه آزمایشی و نمونه گیری تصادفی برای گروه کنترل صورت گرفت. برای گردآوری اطلاعات از فرم ب آزمون خلاقیت تورنس استفاده شد. داده‌های این پژوهش با تحلیل کوواریانس و آزمون تیمستقل تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که الگوی تدریس بدیعه‌پردازی بر خلاقیت و عملکرد تحصیلی در درس هنر دانش‌آموزان دختر و پسر تأثیر دارد. همچنین الگوی تدریس بدیعه‌پردازی بر مؤلفه‌های خلاقیت تورنس شامل سیالی، انعطاف، ابتکار و بسط دانش‌‌آموزان پسر و دختر نسبت به هم تفاوت معنی‌داری ایجاد نمی‌کند. به بیانی دیگر، اگر چه میزان خلاقیت دانش‌آموزان دختر در درس هنر بیشتر از دانش‌آموزان پسر است، اما این افزایش در هر دو جنس تقریباً به یک اندازه است. بحث و نتیجه گیری: روش بدیعه پردازی در پرورش خلاقیت هنری مناسب است ولی در دو جنس تأثیر یکسانی دارد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    4 - مقایسه اثربخشی بازی های رایانه ای با بازی های سنتی ایرانی بر انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه از نوع ریاضی
    مهارت های روانشناسی تربیتی , العدد 1 , السنة 10 , بهار 1398
    هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی بازی‌های رایانه‌ای با بازی‌های سنتی ایرانی بر انعطاف‌پذیری شناختی و بازداری پاسخ دانش‌آموزان دارای ناتوانی ریاضی است. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش‌آموزان پایه چهارم أکثر
    هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی بازی‌های رایانه‌ای با بازی‌های سنتی ایرانی بر انعطاف‌پذیری شناختی و بازداری پاسخ دانش‌آموزان دارای ناتوانی ریاضی است. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش‌آموزان پایه چهارم تا ششم دبستان شهر تهران با ناتوانی ریاضی در سال تحصیلی 97-96 بودند. تعداد 30 نفر آزمودنی به‌شیوه نمونه‌گیری دردسترس و هدفمند انتخاب شدند و سپس به 3 گروه تقسیم شدند (یک گروه کنترل، یک گروه آزمایشی که تحت آموزش بازی‌های سنتی و یک گروه آزمایشی که تحت آموزش بازی‌ رایانه‌ای شناختی کاپیتان لاگ نسخه 2014 قرار گرفتند). ابزارهای پژوهش آزمون هوش کودکان وکسلر تجدیدنظر شده WISC-R (1974)، آزمون ریاضی کی-مت (1976) جهت غربالگری اولیه و آزمون رایانه‌ای دسته‌بندی کارت‌های ویسکانسین (1948) جهت بررسی اصلی بودند. داده‌های براساس آمار توصیفی و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس چند‌متغیری مانووا) مورد تجزیه و تحلیلی قرار گرفت. بر اساس نتایج به‌دست‌آمده هر دو روش آموزش بازی‌های سنتی ایرانی و بازی‌های رایانه‌ای در افزایش انعطاف‌پذیری شناختی و بازداری پاسخ، دانش‌آموزان مؤثر بوده‌اند که دراین‌بین میزان اثربخشی بازی‌های رایانه‌ای، بیشتر از بازی‌های سنتی ایرانی است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    5 - مقایسه اثربخشی بازی‌های رایانه‌ای با بازی‌های سنتی ایرانی بر تفکر انتقادی دانش‌آموزان دارای ناتوانی ریاضی
    فن آوری اطلاعات و ارتباطات در علوم تربیتی , العدد 4 , السنة 10 , پاییز 1398
    هدف: باتوجه به اینکه ناتوانی‌‌های یادگیری مهم‌ترین عملکرد ضعیف تحصیلی محسوب می‌شوند و روش‌های سنتی تدریس، دیگر جوابگوی نیازهای تربیتی نسل حاضر و آینده نیست، هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بازی‌های رایانه‌ای با بازی‌های سنتی ایرانی بر تفکر انتقادی دانش‌آموزان دارای ناتوان أکثر
    هدف: باتوجه به اینکه ناتوانی‌‌های یادگیری مهم‌ترین عملکرد ضعیف تحصیلی محسوب می‌شوند و روش‌های سنتی تدریس، دیگر جوابگوی نیازهای تربیتی نسل حاضر و آینده نیست، هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بازی‌های رایانه‌ای با بازی‌های سنتی ایرانی بر تفکر انتقادی دانش‌آموزان دارای ناتوانی ریاضی بود. روش بررسی: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش‌آموزان پایه چهارم تا ششم دبستان شهر تهران با سنین 12-10 سال بودند که در سال تحصیلی 97-96 با ناتوانی ریاضی مواجه بودند. بدین منظور تعداد 30 نفر آزمودنی به شیوه نمونه‌گیری در دسترس و هدفمند انتخاب شدند و سپس به 3 گروه تقسیم شدند (گروه کنترل، گروه آزمایشی بازی‌های سنتی و گروه آزمایشی بازی‌های رایانه‌ای). ابزارهای پژوهش آزمون هوش کودکان وکسلر تجدیدنظر شده WISC-R (1949) و آزمون ریاضی کی-مت (1976) جهت غربالگری اولیه و پرسشنامه تفکر انتقادی کرنل X (1985) جهت بررسی اصلی بودند. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند‌متغیری مانووا و نرم‌افزار spss-24 انجام گرفت. یافته‌ها: بر اساس نتایج به‌دست‌آمده هر دو روش آموزش بازی‌های سنتی ایرانی و بازی‌های رایانه‌ای در بهبود تفکر انتقادی دانش‌آموزان مؤثر بوده‌اند که دراین‌بین میزان اثربخشی بازی‌های رایانه‌ای، در بهبود تفکر انتقادی دانش‌آموزان دارای ناتوانی ریاضی، بیشتر از بازی‌های سنتی ایرانی است (01/0>p). نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های پژوهش مشاهده شد که بازی رایانه‌ای استراتژیک جذابیت بسیار زیادی برای شرکت‌کنندگان داشت و همین امر می‌تواند از علت‌های موفقیت بیشتر این نوع برنامه باشد. تفاصيل المقالة