-
المقاله
1 - جایگاه منابع انرژی خاورمیانه در راهبرد سیاست خارجی چین در دوران پسا جنگ سرد (مطالعه موردی ایران و عربستان سعودی)سیاست پژوهی ایرانی (سپهر سیاست سابق) , العدد 2 , السنة 5 , تابستان 1397منطقه خاورمیانه از مناطق پُراهمیت جهان است که از زمان های بسیار دور مورد توجه قدرتهای جهان بوده است. ویژگی بارز این منطقه برخورداری از ذخائر بزرگ نفت و گاز است. اما موضوعی که در سده بیستویکم پُررنگ شده است، خیزش چین و تلاش این کشور آسیایی پس از گذراندن دوره اصلاحات برای أکثرمنطقه خاورمیانه از مناطق پُراهمیت جهان است که از زمان های بسیار دور مورد توجه قدرتهای جهان بوده است. ویژگی بارز این منطقه برخورداری از ذخائر بزرگ نفت و گاز است. اما موضوعی که در سده بیستویکم پُررنگ شده است، خیزش چین و تلاش این کشور آسیایی پس از گذراندن دوره اصلاحات برای حضور پویا و مؤثر در مناطق استراتژیک جهان از جمله خاورمیانه است و چون این کشور برای رشد اقتصادی خود به منابع انرژی این منطقه نیازمند است، میکوشد از راههای گوناگون از جمله برقراری روابط گسترده با کشورهای این منطقه نفوذ خود را در آن افزایش دهد. برایناساس، پژوهش حاضر در صدد پاسخ به این پرسش میباشد که چرا در چند دهه گذشته روند حضور چین در خاورمیانه بیشتر شده است؟ مقاله پیش روی که بر روش توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر چارچوب نظری وابستگی متقابل پیچیده استوار است، این فرضیه را در پاسخ به سؤال اصلی خود مورد آزمون قرار داده است که: افزایش اتکا اقتصاد چین به واردات سوختهای فسیلی بدلیل نیاز روزافزون این کشور به انرژی خاورمیانه در جهت توسعه اقتصادی و صنعتی؛ متغیر اصلی تحول تدریجی سیاست چین در قبال خاورمیانه بالاخص با دو کشور غنی و سرشار از انرژی ایران و عربستان سعودی، از اصل عدم مداخله به سیاست گسترش تعاملات اقتصادی- سیاسی میباشد. تفاصيل المقالة -
المقاله
2 - نگرشی هویتمحور بر سیاست متوازن روسیه در قبال کشورهای اسلامی خاورمیانه: مطالعه موردی ایران و عربستان (2020-2011)سیاست پژوهی ایرانی (سپهر سیاست سابق) , العدد 4 , السنة 10 , پاییز 1402هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی مؤلفههای مؤثر بر سیاست روسیه نسبت به کشورهای اسلامی خاورمیانه، پس از انقلابهای عربی است. در این راستا، سوال اصلی پژوهش حاضر این است که چه عواملی روسیه را به سمت اتخاذ سیاست متوازن نسسبت به کشورهای اسلامی خاورمیانه از سال 2011-2020 سوق داده اس أکثرهدف اصلی پژوهش حاضر بررسی مؤلفههای مؤثر بر سیاست روسیه نسبت به کشورهای اسلامی خاورمیانه، پس از انقلابهای عربی است. در این راستا، سوال اصلی پژوهش حاضر این است که چه عواملی روسیه را به سمت اتخاذ سیاست متوازن نسسبت به کشورهای اسلامی خاورمیانه از سال 2011-2020 سوق داده است؟ همچنین پژوهش بر این فرضیه استوار است که در فاصله سالهای 2011-2020 میلادی، روسیه از یکسو در مبارزه علیه تروریسم تکفیری، به همکاری با گروههای شیعی به رهبری ایران روی آورد و از سوی دیگر، با هدف جلوگیری از تحریک بنیادگرایی دینی در جمهوریهای مسلماننشین خود، به گسترش روابط با کشورهای اسلامی سنّی مذهب پرداخت. در پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و در قالب چارچوب نظری سازهانگاری، تحلیلی نسبتاً متمایز از ماهیت روابط روسیه با کشورهای اسلامی خاورمیانه در مقطع پس از انقلابهای عربی ارائه گردید. نتایج حاکی از آن است که با وقوع انقلابهای عربی در سال 2011 میلادی و شکلگیری دستهبندیهای جدیدی در سطح منطقهای و بینالمللی در خاورمیانه، به ویژه پیرامون بحران سوریه که آغازگر مقطع تازهای در روابط روسیه با جهان اسلام بود، مسکو با هدف دفع خطر جریان افراطگرایی اسلامی، تلاش کرد با اتخاذ سیاست متوازن نسبت به کشورهای اسلامی خاورمیانه، ضمن پرهیز از ایجاد تنش با آنها، به تقویت روابط با آنان بپردازد. لذا انتظار میرود، نقش اسلام در سیاست خارجی روسیه افزایش یابد و دولتمردان روسی، تمایل بیشتری به تعامل سازنده با کشورهای اسلامی خاورمیانه پیدا نمایند. تفاصيل المقالة -
المقاله
3 - نگرشی سازهانگارانه به سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه (مطالعه موردی: سوریه و عراق 2018-2011)سیاست پژوهی ایرانی (سپهر سیاست سابق) , العدد 5 , السنة 6 , زمستان 1398هدف پژوهش حاضر، مطالعه تأثیر بحران ژئوپلیتیک خاورمیانه بر سیاست روسیه در این منطقه، به ویژه در قبال کشورهایی چون عراق و سوریه بود.پژوهش بر اینفرض استوار است که تغییر در دکترین سیاست خارجی روسیه، ظهور افراطگرایی، تهدید منافع روسیه و همچنین نگرانی از تسری خیزشها به اورا أکثرهدف پژوهش حاضر، مطالعه تأثیر بحران ژئوپلیتیک خاورمیانه بر سیاست روسیه در این منطقه، به ویژه در قبال کشورهایی چون عراق و سوریه بود.پژوهش بر اینفرض استوار است که تغییر در دکترین سیاست خارجی روسیه، ظهور افراطگرایی، تهدید منافع روسیه و همچنین نگرانی از تسری خیزشها به اوراسیا از سال 2011 به این سو و همزمان با وقوع ناآرامی های سیاسی – اجتماعی در خاورمیانه عربی، منجر به تغییر ادراک روسها شده و در نتیجه اتخاذ سیاست گسترش نفوذ در منطقه خاورمیانه از سوی مسکو را به دنبال داشته است.نتایج حاصل از این پژوهش که به شیوه توصیفی - تحلیلی انجام شد، نشان داد، روسیه با تغییر در نگرش منطقه ای خود توانست ضمن افزایش نقش آفرینی در منطقه و پیشبرد سیاست برقراری امنیت و ثبات، نقش مهمی در مدیریت بحران به نفع خود ایفا کرده، و تهدیدات منطقه ای را به فرصت تبدیل کند. تفاصيل المقالة -
المقاله
4 - شناسایی سناریوهای موثر بر آینده دیپلماسی عمومی تحت تاثیر فراروندهای فضای سایبر با رویکرد تحلیل ساختاری.تحقیقات سیاسی و بین المللی , العدد 4 , السنة 12 , پاییز 1399با توجه به جایگاه و اثرگذاری فراروندهای فضای سایبری در تمامی حوزههای حیات جمعی و حتی فردی، و نقش تأثیرگذار آن در برتری کشورها در دفاع از منافع ملیشان، این تحقیق در پی آن است که به بررسی و تحلیل نقش این عامل مهم و حساس در آینده حوزه دیپلماسی عمومی بپردازد. فهرستی از فر أکثربا توجه به جایگاه و اثرگذاری فراروندهای فضای سایبری در تمامی حوزههای حیات جمعی و حتی فردی، و نقش تأثیرگذار آن در برتری کشورها در دفاع از منافع ملیشان، این تحقیق در پی آن است که به بررسی و تحلیل نقش این عامل مهم و حساس در آینده حوزه دیپلماسی عمومی بپردازد. فهرستی از فراروندهای فضای سایبر، موثر بر آینده دیپلماسی عمومی با بهره گیری از روشهای آینده نگاری شناسایی ، ماتریس تاثیر متقابل طراحی گردید . با تحلیل دادههای بدست آمده با نرمافزار میکمک روندهای راهبردی و بازیگران موثر شناخته شدند که شامل ترویج هوش مصنوعی، افزایش اتصالات، مدلهای نوین در کسب وکار، تهدیدات خارجی، جهانی شدن، حمایت از سرمایه فکری، تجارت جهانی، ثبات سیاسی، تغییرات گفتمانی، موزانه قوا، ارتباطات استراتژیک، افزایش شبکههای مجازی، ارتباطات اقتصادی، ارتباطات فرهنگی و اجتماعی .با تکنیک سناریو نویسی و با بهره گیری از نرم افزار سناریو ویزارد تاثیرات وقوع هر یک از وضعیتها وقوع یا عدم وقوع آنها مشخص گردید ، . نتیجه این پژوهش حاکی از آن است که هفت عامل به عنوان بازیگران اصلی و موثر بر آینده دیپلماسی عمومی هستند که در دو دسته سناریو های مطلوب شامل سه سناریو و نامطلوب شامل یک سناریو پیاده سازی گردیدند . تفاصيل المقالة -
المقاله
5 - A Comparative Study of Iran's Neighborhood Policy Discourse with the Ottomans and RussiaInternational Journal of Political Science , العدد 2 , السنة 12 , تابستان 2022The importance of the historical study of the Russian and Ottoman neighborhood policy lies in the fact that, in addition to the importance of these two countries in geographical, social, cultural, political and economic dimensions, a large number of Iran's neighboring c أکثرThe importance of the historical study of the Russian and Ottoman neighborhood policy lies in the fact that, in addition to the importance of these two countries in geographical, social, cultural, political and economic dimensions, a large number of Iran's neighboring countries were somehow under the control of these two empires before independence. In this research, the historical process of Iran's relations with these two important neighboring countries has been studied using the descriptive method and discourse analysis of Lacla and Moufe with the approach of historical institutionalism. The results show that during the lifetime of the Ottoman Empire until the disintegration of this empire, coinciding with the Safavid to Qajar governments, we witness two neighboring discourses. The discourse of the first period, the discourse of structural divergence, later with the change of political, economic and social geography and the requirements of the world system, this discourse turns into the discourse of minimal convergence. The discourse of "structural divergence" was formed on the centrality of the neighborhood policy based on the tyranny of the kingdom. The discourse signs of structural divergence included geographical dominance, expansion of religious ideology, political divergence, economic divergence, and world trade. The minimal convergence discourse is based on the centrality of the political signifier based on the court's understanding of global realities. The semantic system of this discourse is based on the main signs of acknowledging the existence of the neighboring country, the unbalanced weight of different aspects of the relations between the two countries, and the continuation of divergence alongside convergence. However, in comparison, the central sign of the discourse of the neighborhood with Russia is tsarist imprudence and court tyranny, and the main signs are passivity against Russia's expansionism, "military weakness in exercising territorial sovereignty, weakness in attracting the Iranian peoples of Central Asia and the Caucasus, and giving in to disgraceful agreements." they give. With the formation of the Soviet Union and the beginning of a new discourse, Russian expansionism in Iran in its territorial form ended and the chapter of ideological confrontations between communism and capitalism began. The discourse of Iran's neighborhood policy with the Ottomans and Russia is like two pieces of a puzzle that are both complementary and effective on each other's growth. If Iran's neighborhood policy regarding Russia and Ottomans had the same importance for Iran's ruling body, it is possible that a different historical path would have been established for the region and Iran. تفاصيل المقالة -
المقاله
6 - ایران و سیاست موازنه گرای آلمانمطالعات روابط بین الملل , العدد 4 , السنة 13 , پاییز 1399در میان قدرت های اصلی غربی، آلمان تنها دولتی است که کارنامه ای استعماری یا سلطه جویانه در حافظه تاریخی ایرانیان بر جای نگذاشته است. در ربع آخر قرن حیات سیاسی قاجار، در سراسر دوران پهلوی و نیز در طول چهار دهه گذشته از حیات جمهوری اسلامی ایران، گسترش رابطه با آلمان همواره أکثردر میان قدرت های اصلی غربی، آلمان تنها دولتی است که کارنامه ای استعماری یا سلطه جویانه در حافظه تاریخی ایرانیان بر جای نگذاشته است. در ربع آخر قرن حیات سیاسی قاجار، در سراسر دوران پهلوی و نیز در طول چهار دهه گذشته از حیات جمهوری اسلامی ایران، گسترش رابطه با آلمان همواره از اولویت های سیاست خارجی ایران بوده است. رمزگشایی از علت تداوم روابط تاریخی میان این دو کشور، همواره یکی از دغدغههای اصلی پژوهشگران روابط بین الملل بوده است. هدف مقاله حاضر بررسی ریشهای روابط سیاسی ایران و آلمان پس از انقلاب اسلامی به رغم رویارویی ایدئولوژیک ایران و غرب می باشد. بر این اساس پرسش اصلی این مقاله آن است که چگونه آلمان توانسته است تا به رغم لابی فشردة آمریکا و اسرائیل ، سیاست خارجی اتحادیة اروپا را به سمت برقراری تعامل با ایران هدایت نماید. با توجه به الهام گرفتن این پژوهش از نظریه موازنة قوا در تحلیل روابط آلمان و ایران، روش تحقیق به کار گرفته شده نیز روش توصیفی- تحلیلی می باشد. آلمان با به کار گیری نوعی سیاست توازن میان تعقیب منافع ژئوپولیتیکی خود در رابطة گسترش مناسبات با ایران و پایبندی به تعهدات فرا آتلانتیکی به آمریکا و مسئولیت تاریخی خود نسبت به اسرائیل، توانسته است تا رهبری سیاست خارجی اتحادیه اروپا را در برقراری تعامل با ایران بدست اورد. تفاصيل المقالة -
المقاله
7 - رویکرد روسیه در قبال جهان اسلام پس از انقلاب های عربی: تداوم یا تغییر سیاست هامطالعات روابط بین الملل , العدد 5 , السنة 14 , زمستان 1400در پی انقلاب های عربی سال 2011 و شکل گیری ترتیبات جدید در معادلات سیاسی و امنیتی منطقه خاورمیانه، روسیه تلاش کرد سیاست متوازنی نسبت به کشورهای اسلامی در پیش گرفته و در عین تقویت روابط با آنها، از ایجاد تنش با آنان پرهیز نماید. هدف اصلی این پژوهش، بررسی عوامل مؤثر بر سیا أکثردر پی انقلاب های عربی سال 2011 و شکل گیری ترتیبات جدید در معادلات سیاسی و امنیتی منطقه خاورمیانه، روسیه تلاش کرد سیاست متوازنی نسبت به کشورهای اسلامی در پیش گرفته و در عین تقویت روابط با آنها، از ایجاد تنش با آنان پرهیز نماید. هدف اصلی این پژوهش، بررسی عوامل مؤثر بر سیاست خارجی روسیه در قبال جهان اسلام، پس از انقلاب های عربی سال 2011 و پاسخ به این پرسش است که مؤلفه های اصلی سیاست خارجی روسیه در قبال جهان اسلام به ویژه نسبت به کشورهای منطقه خاورمیانه کدامند؟ فرضیه اصلی که مورد آزمون قرار گرفته، این است سیاست خارجی روسیه در قبال جهان اسلام به ویژه پس از وقوع انقلاب های عربی در خاورمیانه، بر مبارزه با بنیادگرایی دینی، پرهیز از ورود به شکاف های مذهبی شیعه - سنی و تلاش برای بهبود تصویر روسیه در میان جوامع اسلامی سنی مذهب ابتنا داشته است. در نوشتار حاضر، تلاش شد به روش توصیفی - تحلیلی و در قالب چارچوب نظری سازه انگاری، تحلیلی نسبتا متمایز از ماهیت روابط روسیه با جهان اسلام در مقطع پس از انقلاب های عربی در سال 2011 تا 2020 ارائه گردد. تفاصيل المقالة -
المقاله
8 - سیاست حقوق بشری اتحادیه اروپا در قبال جمهوی اسلامی ایران و عربستان (از 2008 تاکنون)مطالعات روابط بین الملل , العدد 5 , السنة 7 , زمستان 1393چکیده در چند دهه اخیر، بخش مهمی از روح حاکم بر روابط میان اتحادیه اروپا با سایر کشورها را مسائل و مباحث حقوق بشری تشکیل می دهد. اتحادیه اروپا، با انعقاد پیمان ماستریخت (سال 1992) شرط احترام به حقوق بشر را در روابط خود با کشورهای جهان سوم، به عنوانعنصر ضروری،وارد نموده و أکثرچکیده در چند دهه اخیر، بخش مهمی از روح حاکم بر روابط میان اتحادیه اروپا با سایر کشورها را مسائل و مباحث حقوق بشری تشکیل می دهد. اتحادیه اروپا، با انعقاد پیمان ماستریخت (سال 1992) شرط احترام به حقوق بشر را در روابط خود با کشورهای جهان سوم، به عنوانعنصر ضروری،وارد نموده و نسبت به مسائل حقوق بشری حساسیت فراوانی نشان میدهد. این امر در خصوص روابط اتحادیه اروپا با جمهوری اسلامی ایران و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز صادق بوده است. مقاله حاضر، در پی بررسی تطبیقی سیاست حقوق بشری اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی می باشد. این مقاله در تلاش است به شیوه ای تطبیقی نقض استانداردهای حقوق بشری مورد نظر و تعریف شده، از سوی اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی را تحلیل و تاثیر رفتار آن بر سیاست خارجی این اتحادیه در قبال این دو کشور را بررسی نماید. تفاصيل المقالة -
المقاله
9 - بررسی تطبیقی سیاست آمریکا و روسیه در قبال امنیت انرژی در قفقاز جنوبیمطالعات روابط بین الملل , العدد 4 , السنة 11 , پاییز 1397چکیده رقابتهای جدید ژئوپلیتیک میان ایالات متحده آمریکا و روسیه برای کنترل و دستیابی به منابع انرژی و مسیرهای انتقال آن از مباحث قابل توجه در منطقه قفقاز جنوبی است. در سالهای اخیر، رقابتهای آمریکا و روسیه آنها را وارد یک بازی جدید به نام بازی ژئوپلیتیک، انرژی و انت أکثرچکیده رقابتهای جدید ژئوپلیتیک میان ایالات متحده آمریکا و روسیه برای کنترل و دستیابی به منابع انرژی و مسیرهای انتقال آن از مباحث قابل توجه در منطقه قفقاز جنوبی است. در سالهای اخیر، رقابتهای آمریکا و روسیه آنها را وارد یک بازی جدید به نام بازی ژئوپلیتیک، انرژی و انتقال آن و به عبارتی دیگر بازی بزرگ نموده است. روسیه بهعنوان قدیمیترین و در دسترسترین مسیر انتقال انرژی منطقه به بازارهای جهانی بر نقش و اهمیت خود تأکید نموده و انحصار سنتی فروش و انتقال انرژی به اروپا را در محوریت برنامههای خود قرار داده است. از سوی دیگر، ایالات متحده آمریکا نیز به دنبال تسلط بر ذخایر انرژی و ﺗﺄمین امنیت خطوط انتقال آن بوده، و از استراتژی خطوط لوله چندگانه با محوریت حذف روسیه در منطقه قفقاز جنوبی پیروی میکند. در این مقاله بر آنیم که رقابتهای ایالات متحده آمریکا و روسیه که منجر به اتخاذ سیاستهای متمایز از یکدیگر در منطقه قفقاز جنوبی شده را مورد بررسی قرار دهیم. تفاصيل المقالة