صنعت فولاد یکی از مهمترین صنایع کشور و رشد آن بیانگر توسعه بخشی از اقتصاد است و با توجه به حجم تولید محصولات و هزینههای بالای فعالیتهای آن، طراحی استراتژی های مناسب برای افزایش عملکرد و کاهش هزینهها ضروری است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی ارزیابی عملکرد أکثر
صنعت فولاد یکی از مهمترین صنایع کشور و رشد آن بیانگر توسعه بخشی از اقتصاد است و با توجه به حجم تولید محصولات و هزینههای بالای فعالیتهای آن، طراحی استراتژی های مناسب برای افزایش عملکرد و کاهش هزینهها ضروری است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی ارزیابی عملکرد در صنایع فولاد با ترکیب مدلهای هزینه یابی بر مبنای فعالیت و تحلیل پوشش دادههای شبکهای انجام شده است. بدین منظور اطلاعات مالی و غیر مالی تعدادی از واحدهای زیرمجموعه شرکت فولاد هرمزگان مورد بررسی قرار گرفت و پس از شناخت مراکز فعالیت عمده و تلفیق منطقی فعالیتها، ابتدا هزینه یابی به روش ABC انجام و سپس با مشخص شدن منابع مصرفی و موضوعات هزینه ها، از آنها به عنوان شاخصهای ورودی مدل NDEA به منظور ارزیابی عملکرد استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که هزینه یابی بر مبنای فعالیت (ABC) دقت بیشتری را نسبت به هزینه یابی سنتی دارد و خروجی های این مدل را می توان بعنوان ورودیهای مدل تحلیل پوششی داده های شبکه ای و به منظور ارزیابی عملکرد واحدها مورد استفاده قرار داد. همچنین بکارگیری دو مدل مذکور، اطلاعات مناسبی را به منظور برنامه ریزی در کاهش هزینه ها و افزایش کارایی فراهم می نماید
تفاصيل المقالة
از مهمترین عوامل کسب موفقیت یک سازمان، وجود استراتژیهای مناسب است، چرا که نقش قابلتوجهی در ایجاد مزیتهای رقابتی دارد. اگر یک نظام کنترل اثربخشی نیاز باشد که روند اجرای استراتژیهای یک سازمان را بهبود بخشد، باید مختصات و مشخصاتی این نظام کنترلی شناسایی شود. بر این اسا أکثر
از مهمترین عوامل کسب موفقیت یک سازمان، وجود استراتژیهای مناسب است، چرا که نقش قابلتوجهی در ایجاد مزیتهای رقابتی دارد. اگر یک نظام کنترل اثربخشی نیاز باشد که روند اجرای استراتژیهای یک سازمان را بهبود بخشد، باید مختصات و مشخصاتی این نظام کنترلی شناسایی شود. بر این اساس شناسایی عوامل نظارتی در اجرای استراتژی ضرورت دارد. یک سیستم اطلاعاتی باکیفیت میتواند نیازهای نظارتی کاربران خود را به خوبی برآورده کند و عملکرد کاربران و به تبع آن سازمان را فراهم کند، بنابراین جهت حمایت از استراتژیهای موردنظر میتوان از سیستمهای اطلاعات حسابداری مدیریت استفاده نمود. هدف اصلی پژوهش شناسایی عوامل نظارتی در اجرای استراتژی از طریق اطلاعات حسابداری مدیریت با استفاده رویکرد اکتشافی و آزمون همبستگی است. نمونه آماری این پژوهش شامل 384 نفر از مدیران شرکتهای استان فارس است که در سال 1400 تحت بررسی قرار گرفتند. جهت آزمون فرضیهها، اطلاعات به روش مدلسازی معادلات ساختاری و تحلیل اکتشافی تجزیهوتحلیل شده است. در این پژوهش ابتدا از طریق ترکیب شاخصهای مالی و غیرمالی مبتنی بر اطلاعات حسابداری مدیریت عوامل نظارتی در اجرای استراتژی شناسایی گردید. سپس از طریق آزمون تحلیل عاملی اطلاعات ارائهشده توسط بودجه، شاخصهای عملکرد مالی و غیرمالی به منظور نظارت در اجرای استراتژی مورد بررسی قرار میگیرد. نتایج نشان داد اطلاعات ارائهشده توسط بودجه، شاخصهای عملکرد مالی و غیرمالی به منظور نظارت در اجرای استراتژی مورد استفاده قرار میگیرد. ارزش نظری این پژوهش ایجاد ارتباط شاخصهای مختلف درون سازمانی با برنامه استراتژیک و تبیین کیفیت این ارتباط است. ارزش کاربردی این پژوهش نیز پیشنهاد اقدامات اصلاحی در نظام کنترلی و نظام راهبردی یک سازمان است که در صورت اجرایی کرد آنها، سیستم نظارتی اجرای استراتژی یک سازمان ارتقاء خواهد یافت.
تفاصيل المقالة
در این پژوهش به بررسی تطبیقی رابطه ی بین مولفه های راهبری شرکتی، عوامل حسابرسی و عدم تقارن اطلاعاتی با محافظه کاری مشروط و نامشروط حسابداری طبق مدل های خان و واتس (2009)، و گیولی و هاین (2000)پرداخته ایم. دوره ی زمانی پژوهش شامل دوره ی یازده ساله از ابتدای سال 1387 تا أکثر
در این پژوهش به بررسی تطبیقی رابطه ی بین مولفه های راهبری شرکتی، عوامل حسابرسی و عدم تقارن اطلاعاتی با محافظه کاری مشروط و نامشروط حسابداری طبق مدل های خان و واتس (2009)، و گیولی و هاین (2000)پرداخته ایم. دوره ی زمانی پژوهش شامل دوره ی یازده ساله از ابتدای سال 1387 تا انتهای سال 1397 می باشد. روش نمونه گیری بصورت حذفی است که در نهایت 156 شرکت به عنوان نمونه انتخاب گردیده و برای تجزیه و تحلیل روابط بین متغیرهای پژوهش از داده های تابلویی و مدل اثرات ثابت استفاده شده است.
نتایج آزمون مدل های پژوهش نشان می دهد که متغیرهای استقلال هیئت مدیره، دوره تصدی حسابرس و نسبت هزینه های اختیاری (به عنوان شاخص هزینه های نمایندگی) دارای رابطه ی مثبت و معنی دار با هر دو محافظه کاری مشروط و نامشروط می باشند. متغیرهای دوگانگی مدیرعامل و تمرکز مالکیت دارای رابطه ی منفی و معنی دار با محافظه کاری مشروط و فاقد رابطه ی معنی دار با محافظه کاری نامشروط هستند. همچنین متغیرهای اندازه ی هیئت مدیره، درصد مالکیت سرمایه گذاران نهادی، تغییر حسابرس، استقلال کمیته حسابرسی، عدم تقارن اطلاعاتی و رشد فروش رابطه ی معنی داری با هر دو نوع محافظه کاری حسابداری ندارند. از جمله تفاوت عمده این دو مدل در متغیرهای سن شرکت و بازده دارایی هاست که نتیجه ی عکس در هر دو مدل محافظه کاری دارد؛ بدین گونه که شرکت های مسن تر و پربازده از لحاظ دارایی، دارای سطح محافظه کاری مشروط بیشتری هستند و بالعکس شرکت های جوان تر و کم بازده از لحاظ دارایی، سطح محافظه کاری نامشروط بیشتری دارند.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications