فهرس المقالات سید موسی دیباج


  • المقاله

    1 - درک معماری در تطبیق روش شناسی تفسیر و مراتب وجود
    معمار شهر , ستأتي المقالات قريبًا
    این پژوهش به شناخت معماری در تطبیق روش شناسی تفسیر و مراتب وجود برگرفته از حکمت صدرایی پرداخته است. با اندیشیدن در قالب پارادایم انسانی که در آن بشر به پهنای بشریت و روش به پهنای روشمندی و ارزش‌ها به گستردگی ذات انسان در قلمروی سراسری او بدون نیاز به مرزهای قراردادی معر أکثر
    این پژوهش به شناخت معماری در تطبیق روش شناسی تفسیر و مراتب وجود برگرفته از حکمت صدرایی پرداخته است. با اندیشیدن در قالب پارادایم انسانی که در آن بشر به پهنای بشریت و روش به پهنای روشمندی و ارزش‌ها به گستردگی ذات انسان در قلمروی سراسری او بدون نیاز به مرزهای قراردادی معرفت تعریف می‌شود. روش تحقیق، استدلال منطقی در پارادایم تفسیرگرا با رویکرد کیفی و شیوه گردآوری داده‌ها، اسنادی-کتابخانه‌ای است. با فرض این که درک معماری متکی بر تجربه‌های موجود و نظام معانی برساخت‌های اجتماعی، از تفسیر دستوری تا بازسازی فرآیندهای ذهنی و روان‌شناسی درون‌‌نگرانه، و از تأمل‌های جامعه‌شناسانه به سوی تفسیر محصول‌های فرهنگی متناظر با سطح معرفت مخاطب قابل شناسایی است؛ نشان می‌دهد معرفت تشکیکی در انسان که بنا به آموزه‌های حکمت صدرا ناشی از مرتبه وجودی اوست روش‌های متفاوتی را در شناخت معماری ایجاب می‌کند. همه راهبردها به طور غیرمستقیم ناگزیر در مراحل و سطوحی از بررسی پدیده مشاهده پذیر یا مشاهده ناپذیر دارای ارتباطی نسبی با هم هستند که سبب تداخل مرزهای پارادایمی می‌شوند. بنابراین بسته به آن‌چه که در فهم معماری جستجو می‌کنیم به روش‌های متناسب با هدف تعیین شده تمسک جسته و معماری را معنا می‌کنیم. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - شناخت معماری در تطبیق روش شناسی تفسیر و مراتب وجود
    معمار شهر , ستأتي المقالات قريبًا
    این پژوهش به درک معماری در تطبیق روش شناسی تفسیر و مراتب وجود برگرفته از حکمت صدرایی پرداخته است. با اندیشیدن در قالبپارادایم انسانی که در آن بشر به پهنای بشریت و روش به پهنای روشمندی و ارزشها به گستردگی ذات انسان در قلمروی سراسری او بدوننیاز به مرزهای قراردادی معرفت تع أکثر
    این پژوهش به درک معماری در تطبیق روش شناسی تفسیر و مراتب وجود برگرفته از حکمت صدرایی پرداخته است. با اندیشیدن در قالبپارادایم انسانی که در آن بشر به پهنای بشریت و روش به پهنای روشمندی و ارزشها به گستردگی ذات انسان در قلمروی سراسری او بدوننیاز به مرزهای قراردادی معرفت تعریف میشود. روش تحقیق، استدلال منطقی در پارادایم تفسیرگرا با رویکرد کیفی و شیوه گردآوری دادهها،اسنادی کتابخانهای است. -با فرض این که درک معماری متکی بر تجربههای موجود و نظام معانی برساختهای اجتماعی، از تفسیر دستوری تا بازسازی فرآیندهایذهنی و روانشناسی دروننگرانه، و از تأملهای جامعهشناسانه به سوی تفسیر محصولهای فرهنگی متناظر با سطح معرفت مخاطب قابلشناسایی است؛ نشان میدهد معرفت تشکیکی در انسان که بنا به آموزههای حکمت صدرا ناشی از مرتبه وجودی اوست روشهای متفاوتی را درشناخت معماری ایجاب میکند. همه راهبردها به طور غیرمستقیم ناگزیر در مراحل و سطوحی از بررسی پدیده مشاهده پذیر یا مشاهده ناپذیردارای ارتباطی نسبی با هم هستند که سبب تداخل مرزهای پارادایمی میشوند. بنابراین بسته به آنچه که در فهم معماری جستجو میکنیم بهروشهای متناسب با هدف تعیین شده تمسک جسته و معماری را معنا میکنیم. تفاصيل المقالة