The Historian’s Activism in the Narration of Historical EventsThe Critical Insight of Nazim Al-Islam Kermani and Mehdi Malekzadeh in the Historiography of the Constitutional Event
Subject Areas : Epistemological and methodological researcher of historical researchgolamreza vafaee mehr 1 , محبوبه sh 2 , aliakbar khedrizadeh 3
1 - *PhD Student of History, Islamic Azad University,Yadger –e-Imam Khomeini (RAH) Shahre Rey Branch, Tehran Iran , reza.vafaee@pnu.ac.ir
2 - دانشیار، گروه تاریخ، واحد شهر ری، دانشگاه آزاد اسلامی، شهر ری، ایران(نویسنده مسئول) sharafi48@yahoo.com
3 - استادیار گروه تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام خمینی (ره) شهرری
Keywords: critical insight, historiography, constitutionalism, Mehdi Malekzadeh, Nazim-ul-Islam Kermani.,
Abstract :
The dated critical insight is one of the main elements of historiography and historian which is very clear in modern Iranian historiographyAlthough there has been more or less in the historiography of ancient historians, but. The present article seeks to assess the historiography of Nazem-Al-Islam Kermani and Mehdi Malekzadeh in the constitutional event with the aforementioned insight that is using the historical method. to understand the aim of study, we should answer the following question : What effect did the critical insight of the aforementioned historians have on their historical method in reflecting the constitutional event and the later developments ? The results of this research show that the above-mentioned historians are trying to move themselves far from one-sided historiography in two extends, first: criticism of the Qajar governors and rulers due to their inefficiency in the administration of the country and second: the mass of the people as the driving engine of the changes in the society. Analyze and explain the factors of the emergence of the constitution and the developments after it.
کنشگری مورخ در روایت رویدادهای تاریخی؛
بینش انتقادی ناظم الاسلام کرمانی و مهدی ملکزاده در تاریخنگاری رویداد مشروطه
چکیده
بینش انتقادی مورخ،یکی از مؤلفههای تاریخنگاری و تاریخنگری است ، اگر چه در تاریخ نگاری مورخان قدیم کم وبیش وجود داشته است، اما در تاریخنگاری نوین ایران بیشتر نمایان شده است. مقاله حاضر با روش تاریخی، در تلاش است تا نسبت تاریخنگاری ناظم الاسلام کرمانی و مهدی ملک زاده در رویداد مشروطه را با بینش یادشده مورد واکاوی قرار دهد. برای تحقق این هدف، پرسشی چنین مطرح است: بینش انتقادی مورخان یاد شده چه تاثیری در روش تاریخی آنان در بازتاب واقعه مشروطه و تحولات پس ازآن داشته است؟ نتایج این پژوهش حاکی از آن است که مورخان فوق تلاش دارند تا با فاصلهگیری از تاریخنگاری یک سویه در دوحوزه، نخست: انتقاد از شاهان و حاکمان قاجار به دلیل ناکارآمدی آنها در اداره کشور و دیگر: توده عوام مردم به عنوان موتور محرکه تحولات جامعه و عامل اصلی در شکل گیری حوادث تاریخی، به تحلیل و تبیین عوامل برآمدن مشروطه و تحولات بعد از آن بپردازند.
واژه های کلیدی: بینش انتقادی، تاریخنگاری، مشروطیت، مهدی ملکزاده، ناظمالاسلام کرمانی.
The Historian’s Activism in the Narration of Historical Events
The Critical Insight of Nazim Al-Islam Kermani and Mehdi Malekzadeh in the Historiography of
the Constitutional Event
The dated critical insight is one of the main elements of historiography and historian which is very clear in modern Iranian historiography. The present article seeks to assess the historiography of Nazem-Al-Islam Kermani and Mehdi Malekzadeh in the constitutional event with the aforementioned insight that is using the historical method. to understand the aim of study, we should answer the following question : What effect did the critical insight of the aforementioned historians have on their historical method in reflecting the constitutional event and the later developments ? The results of this research show that the above-mentioned historians are trying to move themselves far from one-sided historiography in two extends, first: criticism of the Qajar governors and rulers due to their inefficiency in the administration of the country and second: the mass of the people as the driving engine of the changes in the society. Analyze and explain the factors of the emergence of the constitution and the developments after it.
Keywords: critical insight, historiography, constitutionalism, Mehdi Malekzadeh, Nazim-ul-Islam Kermani.
مقدمه
گفتمان انتقادی یکی از ویژگیهایهای قابل تأمل در تاریخنگاری است که در آن مورخ تلاش دارد تا با تکیه بر این بینش، تاریخ خود را نگارش نماید. از نکات قابل توجه در این گفتمان، مورخ بر آنست تا از دریچه انصاف به انتقاد از کسانی بپردازد که آنها را عامل بحرانهای واقع در جامعه میداند ودیگر این که مورخ تنها روایت گر صرف رویدادها نیست بلکه با استفاده از ابزارهایی چون عقل و خرد به تحلیل وقایع تاریخی میپردازد(ملایی توانا،1386 :89)، زیرا در اندیشه مورخ عقلگرا عوامل مهم و گوناگونی در بر آمدن رویداد تاریخی نقش دارند که یکی از مهمترین آنان اراده و احساس انسانی است(زریاب خویی، 1368:34) واین برخلاف تاریخنگاری مورخان درباری و روایت گر است که در پارهایی مواقع در نگارش تاریخ خود گرفتار مصلحت اندیشی و یا محافظهکاری در جانبداری و یا مبالغه در تحسین و تقبیح حاکمان بودند(ساجدی،1395: 124) و معمولاً انتقاد از دولت مردان را نیز در قالب لفافه و یا بعضاً در پیوند با اندیشه مشیتگرایی بیان می کردند اما در این میان در باب اهمیت این بینش، مورخ منتقدی مانند ابن خلدون بر این امر تاکید دارد که فکر انتقادی منشأ همهی روشهای تاریخنگاری است و تنها با توسل به آن می توان کم و بیش به درک واقعیت زمان گذشته نائل آمد(نصار،1364: 98) و سپس به دنبال چیستی و چرایی وقوع حوادث باشد. پس در مجموع باید گفت که تاریخ بدون نقد و قضاوت و دخالت در تاریخ، فقط مینگرد و میشناسد؛ اما مداخله نمی کند. پس باید تأکید داشت که "نقد" نوعی شناخت است،شناختی که در قالبی نظام مند صورت میگیرد(فرای،1377: 15).
لازم به ذکر است که رانکه(1886-1795 م) را از نخستین مورخان معاصر میدانند که به دنبال دریافت معنا در وقایع گذشته و از پایه گذاران نقد منابع است که معتقد بود در تاریخ نقد منابع به خودی خود امکان آشکار کردن معنای تاریخ را ندارند. این مهم فقط زمانی امکان پذیر است که مورخ ماورای فکت هایی که در مورد گذشته جمع آوری کرده است برود(رانکه، 1387: 10-9) که بعدها با گسترش تاریخنگاری نوین توجه به این بینش و روش تاریخنگاری مورخان نمود بیشتری پیدا کرد و بخشی جدا نشدنی از تاریخنگاری جدید گردید.
این بینش همواره مورد توجه مورخان ایرانی قرار داشته است به ویژه،ً با توجه وقوع پیوسته تحولات مهم سیاسی و اجتماعی مانند کشتارها و جنایاتهای جهانگشایان بزرگ و پیامدهای گسترده برامده از آنان، باعث گردیده تا همواره تاریخ این تحولات مورد بررسی و مدائقه مورخان قرار گیرد. در تاریخنگاری معاصر نیز توجه به بینش انتقادی در تاریخ نویسی مورخان نمود بیشتری یافته است زیرا سیر شتابان تحولات سیاسی و اجتماعی در تاریخ معاصر ایران از یک سو و آشنایی مورخان ایرانی با تاریخنگاری نوین اروپای معاصر دو عامل مهم در توجه بیشتر به بینش انتقادی در تاریخنگاری و تاریخنگری مورخان ایرانی گردید.
با توجه بر این امر، در مقاله حاضر تلاش گردیده تا با واکاوی و تحلیل بینش انتقادی در تاریخنگاری دو تن از مورخان نخستین مشروطیت ایران یعنی ناظم الاسلام کرمانی در کتاب "تاریخ بیداری ایرانیان" و مهدی ملک زاده در کتاب"تاریخ انقلاب مشروطیت ایران"،نسبت روش شناسی مورخان یاد شده را با بینش انتقادی مورد شناخت و ارزیابی قرار گیرد.بدیهی است پایبندی مورخان به اصل یاد شده، انان را به فهم و روایت واقعی تر از رویداد تاریخی و تاریخنگاری علمی یاری رساند. برای تحقق این هدف ، پرسشی چنین مطرح است که مهمترین مؤلفههای بینش انتقادی در روایت رویداد تاریخی چیست؟ ناظم الاسلام و ملکزاده تاچه میزان توانسته اند در روایت رویداد مشروطیت و تحولات بعد از آن، از آن بهره ۀمند شوند؟
در باب پیشینه پژوهش فوق، بیشتر آثارموجود به معرفی منابع و یا بررسی تاریخنگاری آنان پرداخته اندازجمله مقاله ی "واکاوی کتاب تاریخ بیداری ایرانیان"نوشته هادی بیانی و علی اصغررجبی؛ که بیشتر به زیست ناظم الاسلام کرمانی و شیوه نگارش کتاب پرداخته است. همچنین مقاله "تاریخ بیداری ایرانیان و اهمیت آن در سیر تاریخنگاری ایران"نوشته سهیلا نعیمی؛ که نویسنده به برخی از ویژگی های کتاب پرداخته است و درنهایت پایان نامه "بررسی مقایسه تاریخنگاری عصر مشروطه مورد پژوهی کتاب تاریخ بیداری ایرانیان(ناظم الاسلام کرمانی ) و کتاب تاریخ مشروطیت ایران(دکتر مهدی ملک زاده)"نوشته علی رضا شهبازی- دانشگاه شهید بهشتی و[.....]اشاره کرد.
1.بر آمدن بینش انتقادی در تاریخنگاری نوین ایران
در مطالعه بینش و نگرش انتقادی در تاریخنگاری سنتی ایران تأکید بر این است که دلایلی چون وابستگی مورخ به دربار و یا شیوه روایی نویسی در نگارش تاریخ و عدم توجه به اصل تحلیل وتبیین در روایت تاریخ ،از جمله مهمترین عواملی بود که باعث گردید تا مورخان توجه کمتری به اصل انتقاد در تاریخنگاری داشته باشند. اما در تحلیل و پالایش پاره ایی از منابع برجسته مورخان گذشته توجه به این اصل را به وضوح می توان دید. به عنوان نمونه بیهقی به انتقاد از سلاطین غزنوی مخصوصاً سلطان مسعود می پردازد،مثلاً در جریان گرفتن هزینه جشن های شاه از مردم می نویسد« سده از عمال حکومتی می خواهد که به زور هزینه ها از عامه مردم طله کنند»(بیهقی: 1392: 559) و یا در تحلیل کتاب تاریخ وصاف تأکید بر این است که مورخ پایه های اصلی تاریخنگاری خود را بر پایه تحلیل و انتقاد استوار ساخته است(شرفی، 1392: 74)، همچنین جوینی و ابن مسکویه و یا رشیدین فضل االله از جمله مورخان قابل اعتنا در توجه به اصل انتقاد درتاریخ نوشته خود می باشند.
برآمدن قاجارها در ایران و هم زمانی تاریخ این مقطع با تحولات جهانی باعث گردید تا برآیند تحولات یاد شده در حوزه های فکری و فرهنگی، باعث آشنایی ایرانیان با تحولات نوین علمی در اروپای بعد از رنسانس و انقلاب صنعتی گردید که بی شک تاریخنگاری نوین ایرانی نیز متأثر از این تحولات شکل گرفت،از مهمترین عوامل در شکلگیری این نوع تاریخنگاری،یکی: چاپ و ترجمه آثار متفکران و مورخان اروپایی مانند کتاب گفتار در روش دکارت با نام حکمت ناصریه (دیاکرت) و هم چنین تأسیس مدرسه دارالفنون و تدریس تاریخ نویسی جدید در آن (ر.ک: قدیمی قیداری، 1393: 174-242)، در نهایت عامل مهم رواج تفکر و ادبیات انتقادی در بینش و نگرش روشنفکران عصر ناصری که به قول بهار: حمله به اشخاص از این دوره به بعد در جرایدی چون حبل المتین و پرورش و ثریا آغاز گردید (بهار، 1373: ج3، 1400).
آخوندزاده به عنوان یکی از اندیشمندان عصر ناصری نقد و انتقاد را عامل اصلی در پویایی و ترقی فکری می داند و تلاش دارد تا با آشنا کردن ایرانیان با مقوله نقد، در ترقی و پویایی قدرت فکری و ذهنی جامعه ایران که سخت به آن معترض بود سهمی داشته باشد (قدیمی قیداری، 1388: 182). طالبوف نیز معتقد است که «انسان آن روز، انسان شد ]....[ که لفظ چون و چرا گفتن و ماهیت هر چیزی را جستن، گرفت» (طالبوف، 1357: 45).
میرزامحمدحسین خان مقدم مراغه ای ملقب به اعتماد السلطنه، در کتاب "فلسفه" تلاش دارد تا با فاصلهگیری از تاریخنویسی تمجیدی و در قالب ادبی و تخیلی به انتقاد از حاکمان قاجار بپردازد. (ر.ک اعتماد السلطنه، 1347: صص 37-47 و 63-80). میرزا آقاخان کرمانی نیز به عنوان یکی از مورخان تأثیرگذار بر تاریخنگاری عصر خود، باعث گردید تا به تدریج نوع نگارش وقایع نگاری متروک ماند و تاریخ نویسی به شیوه نوین تقویت گردد. در این نوع نگارش مورخ با زبانی ساده و همه فهم به تحلیل تاریخ و ذکر علت و معلول ها می پردازد که بر این اساس، کتاب آیینه اسکندری وی اولین اثر از این نوع است. (جهانگرد، 1390: 74).
این بینش در میان مورخان عصر مظفرالدین شاه نیز نمودیافت،بطور مثال ملک المورخین در "مرآت الوقایع مظفری" در توصیف اوضاع اواخر دوران پادشاهی مظفر الدین شاه، از وی به عنوان شاهی بدبخت که ایران را ویران کرد، یاد میکند (ر.ک: ملک المورخین، 1386: 190)و یا افضل الملک نیزدر کتاب "افضل تواریخ" ضمن توجه به اوضاع اجتماعی و اداری و سیاسی ایران آن دوران، به تحلیل و انتقاد از اقدامات و برنامههای دولت مردان قاجار میپردازد و آنان را عامل اصلی مشکلات آن روز ایران میداند (ر.ک: افضل الملک، 1361: 395- 398 و 283).
در نهایت باید تاکید داشت که تحولات عصر مشروطیت، شرایط حاکم بر جامعه ایران را به گونه ایی تغییر داد که انتقاد از همه کس و همه چیز؛ از سلطان قاجار و رجال حکومت گرفته تا شاعران و نویسندان مداح «رسمی» و مردم عادی، ویژگی بارز در ادبیات سیاسی عصر قاجار گردید (رحیمیان، 1384: 11)که در این میان مورخان مورد پژوهش ما بی تأثیر از این بینش و تفکر نبوده اند.
2.بینش انتقادی در تاریخنگاری ناظم الاسلام کرمانی و مهدی ملک زاده
1-2 بینش انتقادی در تاریخنگاری ناظم الاسلام کرمانی
میرزا محمد فرزند علی،ملقب به ناظمالاسلام کرمانی، متولد کرمان به سال 1280 قمری و شاگرد کسانی چون میرزا ابوالحسن طباطبایی (جلوه) و میرزا آشتیانی (از رهبران نهضت توتون و تنباکو) و همچنین حاج هادی نجف آبادی(از مجتهدان نزدیک به سید جمال الدین اسدآبادی )بود. ناظم الاسلام بعد از تحصیل در تهران برای ادامه به عتبات رفت و در بازگشت به ایران، در تهران به عنوان معلم و سپس مدیر مدرسه "اسلام" که "سیدمحمد طباطبایی" پایه گذار آن بود مشغول گردید. وی هم زمان با آغاز جنبش مشروطه خواهی، با رها کردن شغل معلمی به عنوان روزنامهنگار به فعالیت پرداخت که کتاب "تاریخ بیداری ایرانیان" برآمده از نوشتهها و خاطرات وی در مجله کوکب دری است.
باید تاکید داشت که یکی از مولفهها در برآمدن و شکل گیری بینش و نگرش انتقادی مورخ این است که انسان ها تحت تأثیر محیط فیزیکی و شرایط اطراف خود و همچنین تحت تأثیر فرهنگ، سنت و آداب و رسوم شان هستند(مجموعه نویسندگان، 1393: 333)، از این روی در باب بینش تاریخ نگری ناظم الاسلام، یکی؛ شغل روزنامه نگاری مورخ و مشاهدات و تحلیل مسائل مختلف جامعه وتفکر عدالت خواهانه ناظم الاسلام دوم؛ اندیشه غالب در تفکر و ادبیات روشنفکران آن روز ایران ، در باب مقوله های چون قانون گرایی و مبارزه با استبداد حاکمان قاجار وسوم؛ چیستی تاریخ در بینش و نگرش ناظم الاسلام و تلاش وی در نگارش کتاب تاریخی به سبک تاریخنگاری جدید اروپا و توجه به اصل انتقاد و تحلیل حوادث از جانب مورخ (ناظم الاسلام، 1387: ج1: 2) را می توان از دلایل مهم در شکل گیری بینش انتقادی در تاریخنگاری و تاریخ نگری مورخ برشمرد.
1.1.2-انتقاد از حاکمان عصر قاجاریه در تاریخنگاری ناظم الاسلام کرمانی
رواج نگرش انتقادی در ادبیات سیاسی حاکم بر جامعه ایران در زمانه ی ناظم الاسلام یکی از عللی بود که بی شک هم بر بینش و هم نگارش او تأثیر فراوانی داشته است به گونه ای که توجه به اصل انتقاد از حاکمان قاجار یکی از نکات قابل توجه در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان می باشد. مثلاً ناظم الاسلام که تاریخ خود را از دوران ناصرالدین شاه آغاز کرده است در تحلیل دوران پادشاهی وی همواره به انتقاد از شیوه حکمرانی وی میپردازد. ناظم الاسلام مهمترین انتقادات پادشاهی وی را در کشتن امیر کبیر، فروش مناصب حکومتی و استبداد حاکم در پادشاهی وی می داند. در مجموع مورخ معتقد است ناصر الدین شاه در «در پنجاه سال سلطنت یک قدم بجانب اصلاحات برنداشته، و برای اسکات ملت در سالی بصدور یک فرمان دروغین مردم را بخواب غفلت انداخت و پنجاه سال بهترین اوقات مغتنم ایران را برایگان از دست داد (همان، 99).
همو، همان دیدگاه را نیز نسبت به مظفرالدین شاه دارد؛ ودر سراسر کتاب خود،ویژگی هایی چون ساده لوح، سهل القبول و متلون المزاج و ]...[ را برای او بر می شمارد. نکته قابل توجه دیدگاهی است که مورخ نسبت به نظر شاه در باب مشروطه دارد و بر آنست که شاه«بترقی مملکت هم مایل تر بود و اندکی هم از اقتدارات او کاسته می شد حرفی نداشت مشروطه بر اینکه بدلخواه هرگونه تصرف در خزینه بنماید (همان، 103) و در آخر، ناظم الاسلام تنها نکته مثبت مظفرالدین شاه را علی رغم مجموعه ایرادات شخصیتی و حکومتی،در اعطای مشروطیت او به ایرانیان می داند (همان، ج4: 57).
ناظم الاسلام همین بینش را نیز نسبت به محمدعلی شاه قاجار دارد و وی را پادشاهی بی کفایت می داند که از «تحصیل علوم و کمالات منحرف، با اشخاص رذل جلیس، با ناکسان انیس، مردمان پست و شریر و اوباشی و الواط را طرف وثوق و اعتماد خویش قرار داد ...» (همان، ج1: 195).
در مجموع ملاحظه می گردد که دیدگاه انتقادی مورخ در تلاش برای فاصله گیری از تاریخ نویسی تمجیدی و یک جانبه گرایی و توجه به اصل انتقاد می باشد، به گونه ای که حتی شخص اول مملکت را نیز از انتقاد خود مصون نمی دارد و بی هیچ ابایی و به شکل مستقیم شاهان قاجار را از علل اصلی مشکلات کشور می داند.
ناظم الاسلام کرمانی علاوه بر شاهان قاجار همین بینش انتقادی را نیز نسبت به دولت مردان و درباریان قاجار دارد و عملکرد آنان را به عنوان یکی از عوامل نارضایتی مردم بیان می داند.مثلاً حرکت شعاع السلطنه فرزند مظفرالدین شاه از تهران به فارس را با نگاهی انتقادی با حرکت نادرشاه افشار به هندوستان مقایسه می کند اما اذعان می دارد که حرکت شعاع السلطنه برعکس نادرشاه مشکل و هزینه ایی برای مردم بوجود آورده بود (همان، ج1: 236) و یا درانتقاد به صدرات امین السلطان می نویسد:«چنانچه برای امین السلطان هرکسی یک زن و یا جوان امردی بردی، حاکم شهری و یا وزیر بر مسندی شدی» (همان جا).و یا در جایی دیگر به علت دلیل درگیری شیخ فضل الله نوری و عین الدوله صدر اعظم پرداخته و در آخر بیان می دارد« حال آنکه اگر مملکت آذربایجان را برده بودند حضرت والا در مقام تلافی و تکدر خاطر بر نمی آید»(همان،ج2: 344)مورخ علاوه بر انتقاد از حاکمان قاجار، به بیان و تحلیل اوضاع اقتصادی و اجتماعی مانند گرسنگی و قحطی های پی در پی ایران آن زمان و یا حتی بکار بردن شیوه های خشن ماموران دولتی در گرفتن مالیات از مردم را می توان نمونه هایی توجه مورخ به اصل انتقاد دانست( برای نمونه: ر.ک: همان ،ج1: 34).
ناظم الاسلام حتی بعد از پیروزی مشروطیت ودر زمانی که احساس می کند سیر تحولات بر خلاف آرمان و اندیشه وی می باشد به انتقاد حاکمان مشروطه و رهبران آن می پردازد مثلاً در جایی در انتقاد از مسئولین دولت می گوید «نمی دانم خداوند چه طور به این اشخاص غیرقابل، حکومت و ریاست می دهد که لااقل مردم داری را نمی دانند؟» (همان، ج4: 388).وی حتی به انتقاد از نزدیکترین همفکران خود مانند عبدالله بهبهانی و یا ملک المتکلمین و[....] می پردازد (ر.ک: همان: ج2: 256)که نشان از تلاش مورخ در درست نویسی و رعایت انصاف در نگارش تاریخ خود می باشد .
الف-2- بینش انتقادی در تاریخنگاری مهدی ملک زاده
"مهدی ملک زاده" فرزند "ملک المتکلمین" از فعالان مشروطه خواه و کشته شده بدست محمدعلی شاه می باشد.وی پزشک و سیاست مدار عصر پهلوی که در نهایت در دوران بازنشستگی به نگارش تاریخ انقلاب مشروطیت ایران پرداخت.
در این میان عوامل چندی در توجه مورخ به بینش انتقادی قابل ذکر است:
یکی: زیست مورخ در عصر مشروطیت و حضور مستقیم اودر تحولات آن دوران به دلیل جایگاه سیاسی پدر
دوم: شرایط و زمانه ی مورخ در زمان نگارش کتاب، فارغ از نگرانی و ترس از موافقان و مخالفان مشروطیت و همچنین آشکار شدن بسیاری از زوایای پنهان تحولات، باعث تحلیل بهتر و دقیق تر او گردیده است.
ملک زاده در تاریخنگاری خود همواره بینشی انتقادی نسبت به حاکمان قاجار دارد و در تحلیل مشکلات ایران آن زمان آنان را علت العلل مشکلات ایران می داند. او به مانند ناظم الاسلام کرمانی در تحلیل دوران حکومت ناصرالدین شاه قاجار، وی را عامل عقب ماندگی ایران از کاروان پیشرفت جهان می داند و مرگ او را برای آزادی مردم ایران و شکل گیری مشروطیت مهم می داند (ملک زاده، ج 1: 100).وی همچنین در تاریخ خود به عصر مظفرالدین شاه نیز توجه داشته و علت اصلی مشکلات ایران را در بذل و بخشش وهمچنین دست اندازی درباریان به خزانه مملکت که در نهایت عامل ورشکستگی کشور در آن مقطع گردید،می داند (همان، ص 112). او در انتقاد از نفوذ روسیه در دوران پادشاهی وی معتقد است که نفوذ روسیه در دوران پادشاهی وی به حدی بود که حتی در انتخاب مأموران دولت نیز مداخله می کرد(همان جا: 114). ملک زاده در ادامه به دوران پادشاهی محمدعلی شاه پرداخته که البته بیشتر انتقادات از وی به دلیل مخالفت او با مشروطه و کشتار مشروطه خواهان است (همان، ج2: صص: 412).
در ادامه ملک زاده در تاریخ خود همان دیدگاه را نیز نسبت به احمدشاه دارد و از وی با القابی مانند راحت طلب، بدون عاطفه، بدون علاقه به مملکت و فردی عاشق جمع آوری پول که یک ساعت منت کارلو و سواحل دریای سفید را که بر سلطنت و سعادت ایران ترجیح می دهد(همان،ج 7: 1623).همچنین در جایی دیگردر باب صفت طمع ورزی شاه می نویسید که شاه حتی برای دادن مناصب دولتی شخصاً از متقاضیان پول دریافت(همان،1622).
وی در تاریخ خود علاوه بر شاهان قاجار به انتقاد از حاکمان و کارگزاران آنان نیز می پردازد و آنان را در مشکلات عصر قاجار شریک می داند البته نکته قابل توجه در نگرش ملک زاده و تنها با همان دیدگاه روشنفکرانه خود به تمجید از کسانی مانند امیرکبیر و امین الدوله می پردازد اگر چه در جایی در انتقاد از امیرکبیر معتقد است که «طرفدار حکومت ملی و حقوق ملت نبوده، بلکه مردی در تمام معنی کلمه مستبد و جابر بوده است» (همان، ج1: 145). اما در مجموع نویسنده دیدگاه مثبتی به کارگزاران تحول خواه قاجار دارد و دیدگاه انتقادی او نسبت به کسانی چون عین الدوله و یا درباریان محمدعلی شاه است.
همچنین مورخ در تحلیل چرایی وقوع مشروطیت در زمان مظفرالدین شاه همانند ناظم الاسلام معقتد است که ظلم فراوان فرزندان مظفرالدین شاه از علل عمده در نارضایتی مردم و زمینه ساز انقلاب مشروطیت بود(ر.ک: همان جا)
ب-1: انتقاد از مردم عصر قاجار در تاریخنگاری ناظم الاسلام کرمانی
توجه به تاریخ مردم در بین مورخان و نواندیشان عصر مورخ و شغل روزنامه نگاری او ،از عوامل مهمی بود که باعث گردید تا توده جامعه در بینش اجتماعی ناظم الاسلام جایگاه ویژه ای داشته باشند، به گونه ای که باعث گردیده تا مورخ در نگارش تاریخ خود به نقش مردم در تحولات سیاسی و اجتماعی بیشتر بپرازد،وحتی می توان گفت که بینش و نگرش اجتماعی مورخ بیش از سایر بینش های تاریخی در تاریخنگاری او نمایان می باشد.حتی می توان تأکید داشت که استفاده از واژه "ایرانیان " در عنوان کتاب مورخ توده مردم جامعه است .ناظم الاسلام در تحلیل و چرایی موفقیت مشروطیت نقش و جانفشایی توده عوام را علت العلل آن می داند، و علت شکست مشروطیت را ناشی از روی گرداندن مردم از آن می داند مثلاً بعد از واقعه به توپ بستن مجلس می نویسد: «بازارها در این روز باز است، مردم از مشروطه بد می گویند که نهایت ندارد ...» (ناظم الاسلام، همان: ج4: 163) ویا همو مردم ایران و خاصه مردم تهران را همچو مردم کوفه و شام در عدم ثبات در راه مشروطیت می داند(همان،ج4 :168). همچنین در باب عدم ثبات فکری مردم جامعه در جریان آزادی افرادی که در کلات زندانی شده بودند،می نویسد: «خاک بر سر این ملت جاهل غیرقابل، اگر این بیچاره ها بی تقصیر بودند، پس چرا آن ها را حبس کردند؟ اگر تقصیر داشتند پس این استقبال چه بود؟» (همان، 171).
انتقاد از فرهنگ و رواج برخی تفکرات غلط در جامعه نیز یکی از ویژگی های بینش انتقادی مورخ در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان می باشد.مانند اعتقاد به نحسی عدد سیزده و یا اعتقاد به این که« چهارشنبۀ آخر صفر و آخر سال است،که زنها و مردان ساده که بخت بسته می باشند،برای گشادگی بخت و روی آوری اقبال و بر طرف شدن کسالت و نکبت،باید در سه شنبۀ مزبور از زیر نقاره و زیر توپ مروارید بگذرند و......»(همان،5: 327) نشان از بینش انتقادی مورخ می باشد.
تحلیل چرایی وقوع حوادث یکی دیگر از ویژگی ها ی تاریخنگاری ناظم الاسلام می باشد. نکته مهم این است که پژوهشگر در شناخت وقایع تاریخی باید بتواند مایه ی اصلی وقایع را شناسایی کند و درون و برون آن را از هم تمیز دهد (کالینگود، 1385: 74). با توجه بر این امر ناظم الاسلام در تلاش برای تحلیل عینی حوادث می باشد. وی در چرایی انحراف و در نهایت سقوط مشروطه مهمترین علت آن را یکی خیانت وکلا و ناطقین و رشوه گرفتن روساء و دیگر جراید نگارانی که از وظیفه اصلی خود عدول کرده و باعث رنجش مردم شده اند،می داند (ناظم الاسلام، همان،ج5: 1363) ویا در تحلیلی دیگر رشوه و پول را علت العلل خرابی کشور می داند (همان، ج3: 535). اما آن چه بیشتر مورد توجه مورخ است و در تاریخ خود بر آن تأکید دارد جهل و ناآگاهی توده مردم و تغییر عقیده و نگرش آن و عدم پایبندی آنان در حوادث است. اگر چه آبراهامیان معتقد است که در جریان مشروطیت، تظاهرکنندگان بیشتر پیرو گروه ای بودند که منافع گروهی و طبقاتی آنان را تامین کند (آبراهامیان، 1376: 143). در حالی که به نظر می رسد نگاه روشنفکرانه و سیاسی ناظم الاسلام باعث گردیده است تا وی کمتر به مشکلات اقتصادی و اجتماعی که بحران های مشروطه بر طبقات پایین جامعه داشت، توجه نمایدو بیشتر از زاویه و بینش روشنفکرانه و سیاسی به تحولات بپردازد
ب-2- انتقاد از مردم در تاریخنگاری مهدی ملک زاده
ملک زاده در تاریخ نوشت خود به مانند ناظم الاسلام به توده عوام جامعه و نقش آنان در موفقیت ها و ناکامی های مشروطیت توجه ویژه ای دارد. زیرا اندیشه انقلابی گری مورخ و ارتباط مستقیم وی با مردم در جریان انقلاب باعث توجه بیشتر به جامعه ایران عصرقاجاردر تاریخنگاری مورخ می باشد. بطور مثال مورخ در کتاب خود در چندین مورد انتقاد از مردم تهران و یا اصفهان، به عدم حمایت جدی آنان از مشروطیت می پردازد (ر.ک: ملک زاده، همان، ج5: 108) ویا در جایی دیگر در باب چرایی یپشگامی مردم تیریز در مبارزه بر ضد حکومت استبدادی محمدعلی شاه را در شناخت مردم تبریز از آشنایی با اخلاق وی می داند(همان،ج4: 84)البته مورخ در تحلیل مهمترین دلایل تزلزل عقیده توده عوام در حمایت از مشروطیت را عواملی مانند بحران های اقتصادی ناشی از مشروطیت و یا اختلاف و چند دستگی رهبران مشروطیت را از مهمترین دلایل آن بر می شمارد. در تائید گفته،ملک زاده،"جان فوران" معتقد است که علاوه بر توده مردم،زمینداران بزرگ کشور،روحانیون و بازرگانان بسیار بزرگ نیز قلباً از عوام فریبی های حکومت پارلمانی دلخور و خسته بودند (فوران، 1389: 83). خود ملک زاده چرایی نارضایتی مردم از رهبران مشروطه و مخصوصاً نمایندگان مجلس در عدم مقاومت آنان در برابر محمدعلی شاه و روابط پنهانی برخی از آنان با محمدعلی شاه را از علل عمده این نارضایتی بر می شمرد (ملک زاده، همان، ج4: 835).
در مجموع باید گفت که تأکید بر تاریخ نویسی علمی و تحلیلی در تاریخ و حضور مستقیم وی در حوادث و گذر زمان در آشکاری بسیاری پیامدهای مشروطیت از جمله عواملی است که به تحلیل و تبیین مورخ کمک شایانی داشت
جدول مقایسه تطبیقی بینش انتقادی ناظم الاسلام کرمانی و مهدی ملک زاده
ناظم الاسلام کرمانی | مهدی ملک زاده |
گفتمان انتقادی نسبت به حاکمان قاجار توجه به نقش توده عوام در تحولات گستردگی نگرش انتقادی فرهنگی، اجتماعی نسبت به توده عوام انتقاد از انحراف در بزرگان دراواخر مشروطه | گفتمان انتقادی نسبت به حاکمان قاجار توجه به نقش توده عوام در تحولات جامعه نگرش انتقادی سیاسی نسبت به توده عوام
انتقاد از انحراف در بزرگان در اواخر مشروطه |
نتیجه گیری
مهمترین ویژگی تاریخنگاری انتقادی فاصله گرفتن ورخ از تاریخ نویسی یک سویه و تمجیدی و انتقاد از کسانی است آنان را علت العلل برآمدن بحران های موجود در جامعه می داند. توجه به این بینش در از گذشته در تاریخنگاری و تاریخ نگری مورخان ایرانی وجود داشته است،اماتوجه بیشتر به این بینش و نگرش از تحولات فکری بعد از رنسانس و تحولات اروپای معاصر در حوزه تاریخ نویسی ودر عبور از تاریخنگاری درباری و تمجیدی و یک سویه می باشد. لازم به ذکز است توجه به این نگرش در تاریخنگاری ایران و بیشتراواسط عصر ناصری و هم زمان با ورود با اندیشه های نوگرایی و مخصوصاً شکل گیری اندیشه و ادبیات انتقادی در ایران می باشد.
از این روی در این مقاله تلاش گردیده تا مهم ترین ویژگی ها و مؤلفه های بینش انتقادی را در تاریخنگاری و تاریخ نگری دو تن از مورخان عصر مشروطیت یعنی ناظم الاسلام کرمانی و مهدی ملک زاده در دوحوزه انتقاد از حاکمان عصر قاجار و توده عوام جامعه تحلیل گردد.
در این چند عامل مشترک را می توان در برجستگی بینش انتقادی در تاریخنگاری و تاریخ نگری مورخان فوق مورد توجه قرار داد مورد توجه قرار داد:
یکی: حضور مستقیم هر دو مورخ در تحولات مشروطیت و دوم :دیدگاه روشنفکرانه و مشروطه طلبانه آنان، باعث نزدیکی بینش و نگرش تاریخی آنان به یکدیگرگردیده است. دوم: نارضایتی هردو مورخ از حاکمان قاجارهر دو مورخ با قاجارها باعث شکل گیری بینش انتقادی ناظم الاسلام و ملک زاده، نسبت به شاهان و سایر دولت مردان این سلسله شده بود. نکته قابل توجه این که تنها حاکمانی از قلم انتقاد آنان در امان بودند که دیدگاهی اصلاح طلبانه و روشنفکرانه در راستای اندیشه های آنان داشتند. سوم: تأکید و توجه هردو مورخ به نقش مردم عوام جامعه در تحولات سیاسی و اجتماعی عصر قاجار به گونه ای که آنان را علت العلل موفقیت ها و شکست های مشروطیت می دانند. لازم به ذکر است که بعد از جریان به توپ بستن مجلس و روی گردانی بسیاری از توده عوام از مشروطه و مشروطه خواهان قلم انتقادی هردو مورخ نسبت به مردم بیشتر گردید به گونه ای که آنها روی گردانی توده عوام جامعه از مشروطه را علت العلل سقوط آن می دانند.در حالی که هم ناظم الاسلام کرمانی و هم مهدی ملک زاده بر این امر اذعان دارند که آشفتگی و انحراف در آرمان های مشروطیت از جانب نمایندگان مجلس و بسیاری از رهبران مشروطه و همچنین برخی تندروی های اهل قلم و در نهایت بحران های اقتصادی و اجتماعی شکل گرفته در حکومت مشروطه از علل نارضایتی مردم و روی گردانی آنها از مشروطیت بود. در مجموع باید گفت که به نظر می رسد که مورخان با الگوی ذهنی و آرمانی خود به نقد جامعه ی زمان خود پرداخته اند.
-آبراهامیان، یرواند (1375). مقالاتی در جامعه شناسی سیاسی ایران. ترجمه سهیلا ترابی فارسانی. تهران. انتشارات شیرازه
- اعتماد السلطنه، (1347). خلسه (خوابنامه). به کوشش محمود کتیرایی. تهران، انتشارات طهوری.
- افضل -مجموعه ای نویسندگان، گفتارهایی در باب تاریخنگاری و روش شناسی تاریخی. تهران، پژوهشکده تاریخ اسلام.الملک، غلامحسین. (1341). افضل التواریخ. به کوشش منصور اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان. تهران. انتشارات نشر تاریخ.
- بهار، محمدتقی (1373). سبک شناسی. جلد سوم. تهران. انتشارات امیرکبیر
-بیهقی، ابوالفضل. (1350). تاریخ بیهقی. تصحیح علی اکبر فیاض. مشهد، دانشگاه مشهد.
-جهانگرد، فرانک. (1390). (رویکرد انتقادی، مبنای دگرریسی انواع نشر ادبی). فصلنامه نقد ادبی، سال 4. شماره 15 (صص 61-86).
-رحیمیان، هرمز. (1368). ادبیات نشر معاصر فارسی؛ از مشروطیت تا انقلاب اسلامی، تهران، سمت.
-زریاب خویی، عباس. (1368). بزم آورد؛ شصت مقاله درباره ی فرهنگ و فلسفه. تهران. انتشارات علمی.
-شرفی، محبوبه. (1392). زندگی، زمانه و تاریخنگاری وصاف شیرازی. تهران. پژوهشکده ی تاریخ اسلام
-فوران، جان. (1389). مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال های پس از انقلاب اسلامی). احمد تدین، تهران. رسا
-قدیمی قیداری، عباس. (1388). تداوم انتقاد در تاریخ نویسی سنتی ایران در عصر قاجار. پژوهشنامه انجمن ایرانی تاریخ. سال اول. شماره 2. (صص 173- 206)
-قدیمی قیداری، عباس. (1393). تداوم و تحول در تاریخ نویسی در ایران عصر قاجار. تهران. انتشارات پژوهشکده تاریخ اسلام.
-کالینگ وود. آرجی. (1385). مفهوم کلی تاریخ. ترجمه علی اکبر مهدویان. تهران، انتشارات اختران.
-ملایی توانا، علی رضا. (1386). درآمدی بر روش و پژوهش تاریخ. تهران، نشر نی.
-ملک المورخین، غلامحسین. (1386). مرآت الوقایع مظفری. تصحیح عبدالحسین نوایی. تهران. میراث مکتوب.
ملک زاده، مهدی. (1383). تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. جلد 1-3. تهران. انتشارات سخن
-............، (1383). تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. جلد 4 و 5. تهران. انتشارات سخن.
-.............، (1383). تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. جلد 7 و 6. تهران. انتشارات سخن
-ناظم الاسلام کرمانی، میرزامحمد. (1387). تاریخ بیداری ایرانیان. به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی، ج1-3. تهران، انتشارات امیرکبیر.
-............، (1357). تاریخ بیداری ایرانیان. به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی. ج3-5. تهران، انتشارات امیرکبیر
-مجموعه ای نویسندگان، گفتارهایی در باب تاریخنگاری و روش شناسی تاریخی. تهران، پژوهشکده تاریخ اسلام.