فهرست مقالات فرهاد محمدی


  • مقاله

    1 - آوانماها در زبان کردی
    زبان و ادب فارسی واحد سنندج , شماره 5 , سال 10 , زمستان 1397
    واژگانی که بر آوای خاصّی دلالت می‌کنند، در زبان کردی چنان تنوّعی دارند که برای تمام انواعِ صداهای مختلف می‌توان واژه‌ای معیّن یافت. این گونه از واژگان از نظر نوعی، بر خلافِ زبان فارسی، صرفاً اسم نیستند، بلکه غالبِ آنها از مقوله‌ی فعل محسوب می‌شوند که در دو زمانِ حال و گ چکیده کامل
    واژگانی که بر آوای خاصّی دلالت می‌کنند، در زبان کردی چنان تنوّعی دارند که برای تمام انواعِ صداهای مختلف می‌توان واژه‌ای معیّن یافت. این گونه از واژگان از نظر نوعی، بر خلافِ زبان فارسی، صرفاً اسم نیستند، بلکه غالبِ آنها از مقوله‌ی فعل محسوب می‌شوند که در دو زمانِ حال و گذشته و برای صیغه-های سه‌گانه و در وجه‌های مختلف قابلِ صرف هستند؛ بنابراین آوانماها را در زبان کردی می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: 1- آواهای فعلی؛ 2- آواهای اسمی. آواهای فعلی چون ذاتاً وقوع عملی را نشان می-دهند و می‌توان ریشه‌ی فعلی را در آنها مشخّص کرد، ساختمانِ صورتِ مصدری و صرفِ فعلِ آنها بسیط (= ساده) است؛ امّا آواهای اسمی هنگامی که به حالتِ فعل درآیند، شکلِ فعلیِ آنها به صورتِ مرکّب خواهد بود. در این نوشتار نخست توصیفی از ساختمانِ هجایی و الگوی ترکیب و ترتیبِ واجی در آوانماهای زبان کردی بیان می‌شود، سپس نمایه‌ای از پُرکاربردترین آوانماهای موجود در این زبان به ترتیبِ حروفِ الفبا ذکر می‌شود. پرونده مقاله

  • مقاله

    2 - مطالعۀ مرگ‌اندیشی در اندیشۀ خیام و مولانا
    زبان و ادب فارسی واحد سنندج , شماره 5 , سال 6 , زمستان 1393
    خیام و مولانا، دو متفکر و اندیشمند بزرگ ادبیات فارسی، نمایندة دو نوع جهان بینیِ متفاوت نسبت به مرگ هستند. خیام، شاعر فیلسوف گونه ای است که شک و تردید اساس تفکرات و اندیشه های اوست. شکِ او نسبت به مسائلِ ماوراء طبیعی باعث شده است که مرگ در جهان بینی او جایگاه خاصی داشته چکیده کامل
    خیام و مولانا، دو متفکر و اندیشمند بزرگ ادبیات فارسی، نمایندة دو نوع جهان بینیِ متفاوت نسبت به مرگ هستند. خیام، شاعر فیلسوف گونه ای است که شک و تردید اساس تفکرات و اندیشه های اوست. شکِ او نسبت به مسائلِ ماوراء طبیعی باعث شده است که مرگ در جهان بینی او جایگاه خاصی داشته باشد. در مقابل، اندیشة ناب عرفانی مولانا راجع به مرگ سبب شده است که در همه چیز زندگی و حیات ببیند و مرگ و نیستی، مفهومِ خود را از دست بدهد. در این نوشتار، ابتدا موضوع مرگ و مرگ اندیشی در اندیشۀ مولانا با تکیه بر مثنوی و دیوان شمس که دیدگاه های مهّم او راجع به این موضوع در آنها نمود یافته، مورد مطالعه قرار گرفته است. سپس به مفاهیم اساسیِ مرتبط با مرگ در اندیشۀ خیام و نگرش او بدان پرداخته شده است. مهمترین نکات به دست آمده بدین صورت است که با توجّه به اینکه مولانا مرگ را لازمۀ جریانِ تکاملِ هستی انسان می داند، مفهوم مرگ در جهان بینی او تبدیل به حیات شده است. در جهان بینیِ او چون انسان جاودانه است و با مرگ نیست و نابود نمی شود، مرگ تنها به عنوان انتقال به حیات ابدی معرفّی شده است. امّا در اندیشۀ خیام از آنجا که او قائل به اصلِ عدمِ آگاهی انسان از راز و رمز هستی است و مرگ نیز اسرارآمیزترین مسئلۀ هستی به شمار می رود، مفهوم مرگ مبهم و نامشخص است. پرونده مقاله

  • مقاله

    3 - مفهوم‌شناسی واژۀ «هنر» در عرفان با تکیه بر شعر حافظ
    ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی , شماره 1 , سال 14 , بهار 1397
    واژۀ هنر در متون کهن در معانیِ گوناگونی به کار رفته و در تمام انواع متون ادبی هر صفت و مفهومی که جنبۀ مثبت داشته با عنوان هنر بیان شده است. این واژه در حماسه بر هر عمل و صفتی که دارای ارزش و در ارتباط با آیین پهلوانی و حماسی بوده، اطلاق شده است. خالقان آثار تعلیمی و غنا چکیده کامل
    واژۀ هنر در متون کهن در معانیِ گوناگونی به کار رفته و در تمام انواع متون ادبی هر صفت و مفهومی که جنبۀ مثبت داشته با عنوان هنر بیان شده است. این واژه در حماسه بر هر عمل و صفتی که دارای ارزش و در ارتباط با آیین پهلوانی و حماسی بوده، اطلاق شده است. خالقان آثار تعلیمی و غنایی نیز هرگاه‌ خواسته‌اند مفهومی را برجسته جلوه دهند، آن را هنر نامیده‌اند. به نظر می‌رسد مفاهیمی که از این واژه برداشت می‌شود، ناشی از خود واژه نیست، بلکه گوناگونی معنایی آن، نتیجۀ بافت موضوعی است. در عرفان هم واژۀ هنر علاوه بر معانی رسمی و عامی که در غیر عرفان نیز وجود دارد، برای معانی خاصی که شاعران عارف مدّنظر داشته‌اند، به کار رفته است. در شعر حافظ هنر در چند معنا به کار گرفته شده است: عشق، رندی، نظربازی، توکّل، غم و دیگر مفاهیمی که در عرفان مهّم‌اند و هنر دانسته شده‌اند. امّا مهم‌ترین نکتۀ مورد بحث در شعر حافظ، اطلاق هنر به عمل سیر و سلوک و اشاره به عارفان با عنوان اهل هنر است. در این نوشتار نخست به واژۀ هنر در متون کهن اشاره می‌کنیم، سپس به معنای خاصّ آن در شعر حافظ می‌پردازیم. پرونده مقاله

  • مقاله

    4 - انتقالِ مفهوم جاودانگی از آتش به فرزند در عباراتی چون «اجاق کور» و «اجاق خانه»
    ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی , شماره 5 , سال 12 , زمستان 1395
    انسان‌ها همواره تصوّرات ذهنی خود را با نمادهایی عینی تعیّن بخشیده‌ند. از جمله این تصوّرات، آرمان جاودانگی است. بشر در تمام ادوارِ تاریخ برای فرار از مرگ، جاودانگی و بی‌مرگی را در ذهن خود پرورده است و این اندیشه (جاودانگی) را با عناصر طبیعت نشان داده است. یکی از این عناص چکیده کامل
    انسان‌ها همواره تصوّرات ذهنی خود را با نمادهایی عینی تعیّن بخشیده‌ند. از جمله این تصوّرات، آرمان جاودانگی است. بشر در تمام ادوارِ تاریخ برای فرار از مرگ، جاودانگی و بی‌مرگی را در ذهن خود پرورده است و این اندیشه (جاودانگی) را با عناصر طبیعت نشان داده است. یکی از این عناصر طبیعت که برای انسان نشان و رمز مفهوم جاودانگی بوده است، آتش است. این تصوّر از آتش به مرور زمان در فرایند جا‌به‌جایی به فرزند و تداوم نسلها انتقال پیدا کرده و نمود این تصوّر در زبان و بعضی از عبارات زبانی ماندگار شده است. عناوینی که اکنون برای اشاره به فرزند در زبان وجود دارد، همان عناوینی است که در گذشته به آتش اطلاق می‌شده است: از جمله عبارات زبانیِ اجاق کور، اجاق خانه و جمله دعاییِ اجاق خانه‌ات خاموش مباد!. در این نوشتار نخست به بررسی یکی از مهم‌ترین نمادپردازی‌های آتش در تصوّراتِ گذشتگان که حاوی مفهوم جاودانگی بوده است، خواهیم پرداخت. در ادامه نشانه‌های زبانی که نمودارِ پیوندِ مفهوم جاودانگی و تداومِ هستی بینِ آتش و فرزند است، مورد بررسی قرار می‌گیرد. پرونده مقاله