فهرست مقالات محمدرضا طاطیان


  • مقاله

    1 - امکان سنجی آب دریای خزر برای کشت یونجه‌های یک‌ساله (Medicago spp.) در مناطق جلگه‌ای مازندران
    علوم و تکنولوژی محیط زیست , شماره 12 , سال 22 , زمستان 1399
    زمینه و هدف: استفاده از آب دریا برای تولید محصول یکی از راه های مبارزه با کم آبی است. جهت استفاده از آب دریا باید گونه های شور پسند را بر اساس شرایط موجود انتخاب نمود. گونه هایی که قادر به رشد و نمو در شرایط شور بوده و عملکرد مطلوبی داشته باشند. هدف از این پژوهش مقایسه چکیده کامل
    زمینه و هدف: استفاده از آب دریا برای تولید محصول یکی از راه های مبارزه با کم آبی است. جهت استفاده از آب دریا باید گونه های شور پسند را بر اساس شرایط موجود انتخاب نمود. گونه هایی که قادر به رشد و نمو در شرایط شور بوده و عملکرد مطلوبی داشته باشند. هدف از این پژوهش مقایسه عملکرد گونه های شورپسند با آب دریا بوده تا گیاهانی که دارای عملکرد علوفه ای بالا و سازگار با محیط را دارند، جهت کشت در اراضی ساحلی مازندران انتخاب و پیشنهاد شوند. روش بررسی: به منظور بررسی خصوصیات گیاهان علوفه ای شور پسند، آزمایشی در ایستگاه آموزشی پژوهشی دانشکده منابع طبیعی ساری در سال 1395 به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتور های آزمایش شامل چهار گونه یونجه یک ساله (Medicago polymorpha, Medicag scutellata ,( Medicago litoralis, Medicago truncatulaوپنج سطح آب شور دریا (dS/m 6/0به عنوان شاهد، dS/m 8/3، dS/m 4/6، dS/m 6/9 و dS/m 2/14) بودند. یافته ها: نتایج تجزیه واریانس نشان داد که درصد جوانه زنی در هدایت الکتریکی dS/m 8/3 و dS/m4/6 و dS/m 6/9 اختلاف معنی داری (05/0p ≤ ) بین دو گونه M.Polymorpha وM. Scutellata و گونه های M. truncatula و M. litoralis دیده نشد. در طول فاز استقرار (60 روز) بین هریک از گونه ها اختلاف معنی داری (05/0p ≤ ) مشاهده شد. در هدایت الکتریکی dS/m 8/3، dS/m 4/6، گونه M. polymorpha با سایر گونه ها اختلاف معنی داری را نشان داد ولی بین سه گونه دیگر اختلاف معنی داری مشاهده نشد. بحث و نتیجه گیری: نتیجه پژوهش بیانگر این است که گونه های M.polymorha و M.scutellata تحمل بیشتری از خود در شرایط شوری نشان داده و سازگارشده اند (05/0p ≤ ). پرونده مقاله

  • مقاله

    2 - بررسی پوشش گیاهی اراضی شور حاشیه دریاچه ارومیه با استفاده از تصاویر ماهواره ای
    سنجش‌ازدور و سامانه اطلاعات جغرافیایی در منابع طبیعی , شماره 1 , سال 7 , بهار 1395
    مرتع یکی از منابع تجدید شونده با ارزش است که در برنامه های توسعه ملی بسیاری از کشورها جایگاه خاصی دارد. هدف مطالعه حاضر بررسی درصد پوشش گیاهی اراضی شور اطراف دریاچه ارومیه با استفاده از داده های ماهواره ای می‌باشد. این مطالعه در منطقه ای به وسعت حدود 353150 هکتار در ارا چکیده کامل
    مرتع یکی از منابع تجدید شونده با ارزش است که در برنامه های توسعه ملی بسیاری از کشورها جایگاه خاصی دارد. هدف مطالعه حاضر بررسی درصد پوشش گیاهی اراضی شور اطراف دریاچه ارومیه با استفاده از داده های ماهواره ای می‌باشد. این مطالعه در منطقه ای به وسعت حدود 353150 هکتار در اراضی شور اطراف دریاچه ارومیه انجام گرفت. در این پژوهش پیش پردازش های مختلف شامل تصحیح هندسی با استفاده از نقشه‌های توپوگرافی و تصحیحات اتمسفری از روش تفریق عارضه تاریک استفاده شد. عملیات برداشت زمینی در مرداد سال 1393 انجام گرفت. نمونه برداری در واحدهای گیاهی با روش نمونه برداری تصادفی طبقه‌بندی شده انجام شد. در این تحقیق به منظور بررسی رابطه بین متغیرها از رگرسیون چندگانه استفاده شد. در این مدل ابتدا با محاسبه ماتریس همبستگی، وجود یا عدم وجود هم راستایی (Collinearity) بین متغیرهای مستقل (شاخص های گیاهی و باندها) در منطقه بررسی شد. در این تحقیق بهترین مدل با توجه به مقدار بالاترR2 انتخاب شد. در مدل انتخابی چندین متغیر از بین تمامی متغیرهای مستقل گزینش شده و به عنوان مهمترین فاکتورهای موثر در تعیین نقشه درصد پوشش گیاهی منطقه معرفی شدند. در نهایت نقشه های تولیدی و نقاط نمونه‌برداری جهت بررسی صحت نتایج، کنترل گردید. نتایج نشان داد شاخص‌های مادون قرمز متوسط (MID-IR-INDEX)، مادون قرمز (Infrared)، کنتراست بازتاب در مرئی و نزدیک مادون قرمز (VNIRI)، شاخص گیاهی تبدیل شده (TVI، MIRVI، PD312، PD322)، و باندهای B2، B3، B5 و B6 رابطه معنی‌داری در سطح 5% با داده های زمینی داشته و به کمک مدل های رگرسیونی Backward نقشه میزان درصد پوشش گیاهی تخمین زده شد. جهت تعیین دقت نقشه تولید شده از روش Cross Validation استفاده شد که صحت کلی نقشه تولیدی از سنجنده +ETM برابر 92% و ضریب کاپای آن 2/89 بدست آمد. همچنین بر اساس نتایج این تحقیق، بخش اعظم اراضی شور حاشیه دریاچه ارومیه دارای تاج پوشش معادل 20-0% می‌باشند. بنابراین می‌توان چنین نتیجه گیری کرد که مراتع در منطقه مورد مطالعه در وضعیت مناسبی قرار ندارند. پرونده مقاله

  • مقاله

    3 - مدلسازی رویشگاه بالقوه گون سفید با استفاده از روش‌های تحلیل عاملی آشیان بوم‌شناختی و رگرسیون لجستیک (مطالعه موردی: مراتع ییلاقی بلدۀ نور)
    سنجش‌ازدور و سامانه اطلاعات جغرافیایی در منابع طبیعی , شماره 5 , سال 7 , زمستان 1395
    تحقیق حاضر با هدف مدلسازی و تهیۀ نقشۀ پیش بینی گونۀ گون سفید Astragalus gossypinus با استفاده از روش رگرسیون لجستیک و تحلیل عاملی آشیان بوم شناختی در مراتع ییلاقی منطقه بلدۀ نور استان مازندران انجام شد. برای دستیابی به این هدف نقشۀ متغیرهای محیطی به در محیط ArcGIS®9 چکیده کامل
    تحقیق حاضر با هدف مدلسازی و تهیۀ نقشۀ پیش بینی گونۀ گون سفید Astragalus gossypinus با استفاده از روش رگرسیون لجستیک و تحلیل عاملی آشیان بوم شناختی در مراتع ییلاقی منطقه بلدۀ نور استان مازندران انجام شد. برای دستیابی به این هدف نقشۀ متغیرهای محیطی به در محیط ArcGIS®9.3 در اندازه سلولی 10×10 تهیه گردید. 80 سایت به عنوان مکان های حضور و غیاب گونه با روش نمونه برداری طبقه بندی – تصادفی ثبت گردید. در هر سایت اطلاعات مربوط به حضور و غیاب گونه و متغیرهای محیطی ثبت و ارتباط بین پراکنش گونه و عوامل محیطی با استفاده از دو روش رگرسیون لجستیک و تحلیل عاملی آشیان بوم شناختی تعیین و نقشۀ پیش بینی پراکنش گونۀ گون سفید تهیه گردید. نتایج حاصل از مدل رگرسیون لجستیک نشان داد که ارتفاع، اسیدیته خاک، کربن آلی خاک و دما در مرطوب ترین و خشک ترین فصل عوامل مهم تأثیرگذار بر پراکنش این گونه می باشد. بر اساس نتایج این مدل تحلیل عاملی آشیان بوم شناختی، متغیرهای جهت جغرافیایی، میزان شن و مواد خنثی شده خاک، بارندگی در فصل بارش و دما در سردترین فصل به عنوان متغیرهای محیطی تأثیرگذار مورد استفاده قرار گرفتند. مقادیر شاخص های کاپا و سطح زیرمنحنی پلات های ROC به ترتیب برابر 42/0 و 78/0 برای مدل رگرسیون لجستیک و 84/0 و 92/0 برای مدل تحلیل عاملی آشیان بوم شناختی می باشد که دلالت بر دقت بالاتر مدل پروفیلی نسبت به مدل متمایزکنندۀ گروهی در منطقه مورد مطالعه می باشد. پرونده مقاله

  • مقاله

    4 - پیش‌بینی اثرات تغییر اقلیم بر پراکنش بالقوه گونه بادامک (Amygdalus scoparia) با استفاده از مدل‌سازی اجماعی در زاگرس مرکزی
    سنجش‌ازدور و سامانه اطلاعات جغرافیایی در منابع طبیعی , شماره 4 , سال 8 , پاییز 1396
    پیش‌بینی اثر تغییر اقلیم بر پراکنش گونه‌های گیاهی با ارزش، امری ضروری در راستای حفاظت و مدیریت آن‌ها محسوب می‌شود. بادامک (Amygdalus scoparia) یکی از گونه‌های وحشی بادام و بومی ایران است. این مطالعه با هدف پیش‌بینی اثر تغییر اقلیم بر پراکنش جغرافیایی گونه بادامک در استا چکیده کامل
    پیش‌بینی اثر تغییر اقلیم بر پراکنش گونه‌های گیاهی با ارزش، امری ضروری در راستای حفاظت و مدیریت آن‌ها محسوب می‌شود. بادامک (Amygdalus scoparia) یکی از گونه‌های وحشی بادام و بومی ایران است. این مطالعه با هدف پیش‌بینی اثر تغییر اقلیم بر پراکنش جغرافیایی گونه بادامک در استان چهارمحال و بختیاری واقع در منطقه زاگرس مرکزی صورت گرفت. پنج روش مدل‌سازی پراکنش گونه‌ای، شامل مدل خطی تعمیم‌یافته، آنالیز طبقه‌بندی درختی، شبکه عصبی مصنوعی، روش بوستینگ تعمیم‌یافته و جنگل تصادفی در چارچوب روش اجماعی و با استفاده از بسته Biomod در نرم‌افزار R مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج مطالعه نشان داد که همه مدل‌های مورد استفاده در این مطالعه، مقادیر AUC بالاتر از 9/0 و عملکرد عالی دارا بودند. میانگین دمای خشک‌ترین فصل و بارندگی سالانه در حدود 85 درصد تغییرات پراکنش گونه را توجیه ‌نمودند و بیشترین سهم را در تعیین مطلوبیت رویشگاه گونه داشتند. بر اساس نتایج حاصل از اجماع مدل‌ها، 9 درصد (148680 هکتار) از مساحت استان برای گونه بادامک، دارای تناسب رویشگاهی زیاد تعیین شد. مساحت رویشگاه مطلوب گونه در شرایط آب و هوایی حال حاضر و آینده توسط نرم‌افزار ArcGIS محاسبه گردید. تغییرات پراکنش جغرافیایی گونه در سال 2050 تحت سناریوهای اقلیمی 5/4RCP و 5/8RCP نشان داد که وسعت رویشگاه گونه کاهش می‌یابد (به ترتیب 43 و 59 درصد) و در برخی مناطق نیز شاهد بروز مناطق مستعد وقوع گونه خواهیم بود (به ترتیب 135 و 140 درصد). از نتایج این مطالعه می‌توان در برنامه‌ریزی‌های حفاظتی و اصلاحی گونه بادامک استفاده نمود. پرونده مقاله

  • مقاله

    5 - مدل سازی تغییرات پوشش اراضی استان گلستان با استفاده از مدل سازی تغییرات کاربری (Land Change Modeler)
    سنجش‌ازدور و سامانه اطلاعات جغرافیایی در منابع طبیعی , شماره 5 , سال 12 , زمستان 1400
    پیشینه و هدف در طی چند دهة اخیر، تغییر کاربری اراضی تحت اثر عوامل محیطی و انسانی سبب بروز اثرات جدی بر محیط زیست و اقتصاد در استان گلستان شده است. از طرفی عرصه های مرتعی و طبیعی وسیعی بدون رعایت اصول اکولوژیکی و علمی به زیر کشت محصولات زراعی رفته یا در جهت مقاصد خاص مور چکیده کامل
    پیشینه و هدف در طی چند دهة اخیر، تغییر کاربری اراضی تحت اثر عوامل محیطی و انسانی سبب بروز اثرات جدی بر محیط زیست و اقتصاد در استان گلستان شده است. از طرفی عرصه های مرتعی و طبیعی وسیعی بدون رعایت اصول اکولوژیکی و علمی به زیر کشت محصولات زراعی رفته یا در جهت مقاصد خاص مورد بهره برداری قرار گرفته و تبدیل به سایر کاربری ها شده اند. در حالی که بسیاری از این اراضی استعداد کاربری های جدید را دارا نبوده و استعداد فرسایشی بالایی دارند که در نتیجه این امر شاهد فرسایش خاک به ویژه در اراضی شیب دار و ایجاد سیلاب های ویرانگر خواهیم بود. لذا داشتن آگاهی از نوع و نحوه استفاده از اراضی و تغییرات احتمالی آن در طی زمان که از موارد مهم جهت برنامه ریزی و سیاست گذاری در کشور خواهد بود لازم و ضروری است. این مطالعه با هدف آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی استان گلستان در طی سال ‌های 1365 تا 1398 و پیش بینی وضعیت کاربری اراضی منطقه برای سال 1429 با استفاده از رویکرد مدل‌ ساز تغییر زمین LCM انجام شد.مواد و روش ها به منظور پایش روند تغییرات کاربری اراضی منطقه مورد مطالعه از تصاویر ماهواره ای لندست 5 و 8 (سنجنده TM و OLI مربوط به سال های 1365، 1380 و 1398) استفاده شد. تفسیر و پردازش داده های ماهواره ای در نرم افزار ENVI انجام گرفت. سپس پیش پردازش های لازم بر روی تصاویر اعمال شد. ابتدا تصاویر مورد نظر با هم موزاییک شده و سپس بر اساس مرز استان برش داده شد. جهت شناسایی و تفکیک پدیده ها از یکدیگر، تصویر رنگی کاذب تهیه شد. در ادامه از روش طبقه بندی نظارت شده با روش حداکثر احتمال (Maximum likelihood) استفاده شد. در این مرحله پنج کلاس کاربری شامل مرتع، زراعت، جنگل، مسکونی و پیکره های آبی تعریف گردید. نقشه های کاربری اراضی مربوط به سال های 1365، 1380 و 1398 تهیه شد. از رویهم گذاری نقشه های پوشش زمین مربوط به سال های 1365، 1380 و 1398 به عنوان ورودی مدل LCM و نقشه های مدل رقومی ارتفاع (DEM) و لایه های جاده و آبراهه برای تحلیل تغییرات منطقه و پیش بینی تغییرات کاربری سرزمین سال 1429 استفاده شد. پس از انجام تجزیه و تحلیل های لازم به منظور آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی میان دوره های زمانی مورد نظر، نقشه های تغییرات و انتقال کاربری ها تهیه شد. در نهایت میزان کاهش و افزایش در هر کاربری، میزان تغییرات خالص، تغییر خالص از سایر کاربری ها به یک طبقه مورد نظر، مناطق بدون تغییر و انتقال از هر کاربری به کاربری دیگر در طبقات گوناگون پوشش سرزمین به صورت نقشه و نمودار تهیه و مورد تجزیه و تحلیل واقع شد.نتایج و بحث این تحقیق با هدف پیش بینی و مدل سازی تغییرات کاربری اراضی در یک دوره 33 ساله در استان گلستان انجام شد. بر اساس نتایج طی این دوره، مساحت مراتع استان کاهش زیادی داشته که این میزان تغییرات کاهشی معادل مساحتی برابر با 181181.25 هکتار بوده است. بخش زیادی از کاهش مراتع در اثر تبدیل آن به اراضی زراعی است که دلیل آن را می توان افزایش جمعیت و نیاز به گسترش اراضی زراعی دانست. مساحت اراضی جنگلی نیز، طی سال های مذکور از مقدار 393018.75 هکتار به مقدار 349143.75 هکتار در سال 1398 رسیده که کاهشی بالغ بر 43875 هکتار (2.2 درصد) نشان داده است. به طور کلی تخریب عرصه های مرتعی و جنگلی امری است که بخصوص در کشورهای در حال توسعه به دلیل افزایش جمعیت، رشد تکنولوژی و رعایت نکردن اصول اکولوژیکی و اجرای قوانین قابل مشاهده است. همچنین نتایج حاصل از نقشه های طبقه بندی شده طی سال های مذکور نشان دهنده این است که بیشترین مقادیر تغییرات منطقه مرتبط با اراضی زراعی بوده به طوری که میزان این اراضی طی همین دوره 173700 هکتار برابر با 8.5 درصد افزایش داشته است. میزان تغییرات کاربری مربوط به کلاس اراضی مسکونی نیز با روند افزایشی از مقدار 18731.25 هکتار در سال 1365 به 37518.75 هکتار در سال 1398 رسیده که با افزایشی معادل 18787.50 هکتار (0.9 درصد) در طی این دوره مواجه بوده است. افزایش جمعیت به سرعت باعث توسعه مناطق مسکونی و شهری و افزایش سطح این نوع کاربری با شیب نسبتاً زیادی به خصوص در سال های اخیر شده است که می توان بخشی از آن را به برنامه های دولت در زمینه ساخت وساز مسکن در مناطق اطراف شهرها نسبت داد. این افزایش سطح اراضی زراعی به خصوص در مناطق مرکزی و شرق استان محسوس تر است و می تواند زنگ خطری برای آینده باشد به این معنی که در یک روند نامحسوس اراضی مرتعی و جنگلی تبدیل به اراضی زراعی دیم و پس از مدتی بهره برداری غیراصولی، در نهایت به صورت اراضی بایر و غیرقابل استفاده در می آیند. از طرفی این امر می تواند گویای افزایش جمعیت و تقاضای اسکان و در پی آن تأمین نیازهای ساکنین منطقه تهدیدی برای اراضی مرتعی باشد که لازم است به جای افزایش سطح اراضی زراعی و مسکونی و تبدیل اراضی مرتعی به چنین کاربری هایی که خود پشتوانه بخش کشاورزی محسوب می شوند، سیاست افزایش بهره وری در بخش کشاورزی دنبال گردد. در خصوص پیکره های آبی می توان بیان نمود که در طی این دوره زمانی به میزان 1.6 درصد معادل 32568.75 هکتار افزایش نشان داده است. این مقدار افزایش پیکره های آبی را تا حدی می توان به بارندگی های فراوان و آبگیری پیکره های آبی و حتی جاری شدن سیل در مناطق مختلف استان در سال 1398 نسبت داد. پیش بینی میزان تغییرات کاربری اراضی در سال 1429 گویای آن است که در سال های آتی نیز از سطح مراتع و جنگل ها در محدوده مطالعاتی به ترتیب به میزان 131906.25 و 291600 هکتار کاسته شده و در مقابل سطح اراضی زراعی و مناطق مسکونی به ترتیب به مقدار 164137.50 و 25313.25 هکتار افزایش خواهد یافت. از این رو اتخاذ تدابیر و سیاست های لازم در خصوص کاهش بیشتر اراضی جنگلی و مرتعی امری اجتناب ناپذیر خواهد بود.نتیجه گیری اگر چه شناخت شرایط کاربری های مختلف اراضی در طی دوره های آتی، برنامه ریزی برای آینده را به واسطه ایجاد اطلاعات به لحاظ الگوی پراکنش مکانی آن ها تسهیل می کند ولی حفظ و ایجاد شرایط پایدار برای آینده هم به لحاظ آماری و هم به لحاظ اکولوژیکی از محدودیت های آن است. این محدودیت ها نقش مهمی در استفاده مطمئن از کاربری های مختلف اراضی در فرآیند برنامه ریزی ایفا می کند. بنابراین ایجاد شرایط پایدار در منطقه و مدل سازی آن به منظور استفاده منظم و پایدار از منابع طبیعی یک منطقه از پیش شرط های رسیدن به چشم اندازها و اسناد بالادستی از جمله طرح توسعه پایدار است. پرونده مقاله

  • مقاله

    6 - بررسی نقش گیاه دارویی Thymus serpyllum L. در ترسیب کربن مراتع کوهستانی هزار جریب بهشهر
    اکوفیتوشیمی گیاهان دارویی , شماره 2 , سال 2 , تابستان 1393
    امروزه گازهای گلخانه‌ای کربنه بیشترین اثر را بر تغییر اقلیم جهانی داشته است که یکی از راه‌های کاهش آن، ترسیب کربن توسط پوشش گیاهی و خاک مراتع می‌باشد. بنابراین تحقیق حاضر به بررسی میزان ذخیره کربن پوشش گیاهی مراتع قرق و تحت چرا در بخشی از مراتع ییلاقی استان مازندران با چکیده کامل
    امروزه گازهای گلخانه‌ای کربنه بیشترین اثر را بر تغییر اقلیم جهانی داشته است که یکی از راه‌های کاهش آن، ترسیب کربن توسط پوشش گیاهی و خاک مراتع می‌باشد. بنابراین تحقیق حاضر به بررسی میزان ذخیره کربن پوشش گیاهی مراتع قرق و تحت چرا در بخشی از مراتع ییلاقی استان مازندران با غالبیت گیاه دارویی آویشن واقعی (Thymus serpyllum L.) پرداخته است. پس از تعیین منطقه معرف در دو سایت قرق و مرتع تحت چرا، نمونه‌برداری از پوشش گیاهی و خاک به روش تصادفی- سیستماتیک صورت گرفت. با استقرار دو ترانسکت به‌طول 100 متر به‌صورت موازی با فاصله 500 متر و در امتداد هر ترانسکت، براساس الگوی پراکنش گیاهان، 20 پلات یک متر مربعی به‌طور تصادفی مستقر شد. در مجموع 20 پایه گیاهی و 40 نمونه خاک برداشت شد. میزان کربن گیاهی با روش احتراق و ترسیب کربن خاک پس از تعیین کربن آلی و وزن مخصوص ظاهری خاک در آزمایشگاه محاسبه گردید. نتایج آماری این بررسی نشان داد که بین اندام‌های گیاهی در هر دو منطقه تفاوت آماری معنی‌داری وجود داشت. به‌طوری ‌که میزان ترسیب کربن برگ، ساقه و ریشه در منطقه قرق به‌ترتیب با 70/3، 86/4 و 82/5 کیلوگرم در هکتار بیشتر از میزان آن‌ها در منطقه تحت چرا، به‌ترتیب با 62/1، 57/2 و 42/2 کیلوگرم در هکتار بوده است. همچنین ترسیب کربن خاک در عمق اول نمونه برداری (0-15 سانتی‌متر) در منطقه قرق 76/59 و در منطقه تحت چرا 53/36 تن در هکتار برآورد گردید که اختلاف معنی‌داری در سطح 5 درصد بین خاک این دو منطقه داشته است. در مجموع بین میزان ترسیب کربن کل (پوشش گیاهی و خاک) در دو منطقه قرق و تحت چرا اختلاف معنی‌داری مشاهده شده است. چنانچه از گونه‌های با بافت چوبی برای گسترش پوشش گیاهی در منطقه استفاده شود، می‌توان توان ترسیب کربن را در منطقه بهبود بخشید. پرونده مقاله

  • مقاله

    7 - Relationships between Soil Properties and Plant Diversity Indices (Case Study: Lashgardar Protected Rangeland, Malyer, Iran)
    Journal of Rangeland Science , شماره 1 , سال 7 , زمستان 2017
    Plant diversity and vegetation distribution in an area are related to the soil physical and chemical properties. The knowledge of relationships between species diversityand soil parameteris essential for sustainable ecosystem management. This study was conducted to inve چکیده کامل
    Plant diversity and vegetation distribution in an area are related to the soil physical and chemical properties. The knowledge of relationships between species diversityand soil parameteris essential for sustainable ecosystem management. This study was conducted to investigate the relationships between soil factors and species diversity indices in the protected rangelands of Lashgardar, Malayer, Iran in 2013. The land units in the area were selected in terms of slope, aspect and elevation. Two 100 m length transects were established on the slopes perpendicular to each other with the ten 2 m2 plots on each transect. The diversity, richness and evenness indices were estimated in each plot based on canopy cover percent. Soil samples were taken from each plot in two depths (0-10 cm and 10-30 cm). Then, soil physico-chemical characteristics were measured in the soil laboratory for moisture, texture, Organic Carbon (OC), Organic Matter (OM), CaCo3, bulk density, pH, and EC. The relationships between species diversity, richness and evenness with soil parameters were estimated using correlations and the multiple regressions using SPSS18 software. Results showed linear relationships between soil factors, species diversity and richness. The relationships in upper layer were stronger than the lower one. Among soil parameters, silt, OC and OM had positive significant effects on species diversity and richness whereas CaCo3, clay and sand had an inverse relationship with plant diversity indices. پرونده مقاله

  • مقاله

    8 - The Effects of Climate Change on the Future Distribution of Astragalus adscendens in Central Zagros, Iran
    Journal of Rangeland Science , شماره 2 , سال 11 , بهار 2021
    Iran is one of the principal centers of Astragalus genus. Astragalus adscendens is a valuable endemic plant. There is less information about the effect of climate change on Astragalus genus especially A. adscendens. In this study, we used the ensemble modeling based on چکیده کامل
    Iran is one of the principal centers of Astragalus genus. Astragalus adscendens is a valuable endemic plant. There is less information about the effect of climate change on Astragalus genus especially A. adscendens. In this study, we used the ensemble modeling based on seven species distribution models to predict the spatial distribution of A. adscendens. The presence of A. adscendens points was recorded from our field surveys in Chaharmahal-va-Bakhtiari province as a semi-arid part of Central Zagros, Iran between 2015 and 2016. The future projections were made for the year 2050 and 2070 with two Representative Concentration Pathways (RCPs) scenarios (4.5 and 8.5). Also, in this approach, species occurrence data (140 points), 19 bioclimatic predictors from HadGEM2-CC (Hadley Centre Global Environmental Model, version two - Carbon Cycle), MRI-CGCM3 (Meteorological Research Institute Coupled Global Climate Model Version three) and three physiographic variables were used. According to the ensemble model, 33.58% of the study area (548678 ha) was suitable for the A. adscendens. This research showed annual precipitation, isothermality, temperature annual range and slope have played the most important role in habitat suitability of this species. The response curves showed that occurrence probability of A. adscendens mostly exists in habitats with annual precipitation from 380 mm to 630 mm, isothermality from 35.7 to 36.8 (dimensionless), temperature annual range from 40.5 to 43°C and slope of 0.1 to 30 degree. The decline of suitable habitats will be 59.3% to 89.7% by 2050 and 2070. In contrast, 18.1% to 56.2% of currently unsuitable habitats can become suitable with climate changes. Evaluations showed that Random Forest was found to be the most reliable model for species prediction. Predicting the potential future changes in suitable habitat for A. adscendens will allow more reliable planning and management of this valuable species for experts. پرونده مقاله

  • مقاله

    9 - تاثیر مراحل فنولوژیک بر کیفیت علوفه چند گونه مرتعی در منطقه جلگه‌ای ساری
    اکوفیزیولوژی گیاهی , شماره 1 , سال 9 , بهار 1396
    تعیین کیفیت علوفه از عوامل مهم در مدیریت صحیح مراتع است. گونه‌های مرتعی در مکان‌ها و زمان‌های مختلف، کیفیت علوفه ای متفاوتی دارند . در ارزیابی مراتع و برنامه ریزی برای تهیه مواد مغذی مورد نیاز دام بسته به فصل چرا و محاسبه ظرفیت چرایی، آگاهی از کیفیت علوفه گیاهان غالب من چکیده کامل
    تعیین کیفیت علوفه از عوامل مهم در مدیریت صحیح مراتع است. گونه‌های مرتعی در مکان‌ها و زمان‌های مختلف، کیفیت علوفه ای متفاوتی دارند . در ارزیابی مراتع و برنامه ریزی برای تهیه مواد مغذی مورد نیاز دام بسته به فصل چرا و محاسبه ظرفیت چرایی، آگاهی از کیفیت علوفه گیاهان غالب منطقه ضروری است. این پژوهش در منطقه جلگه ای ساری انجام شده و کیفیت علوفه ای چهار گونه مرتعی شامل یونجه معمولی ( (Medicago sativa L.، اسپرس (Onobrychis sativa L.)، شبدرسفبد (Trifolium repens L.) و یونجه یکساله حلزونی (Medicago scutellata L.) بررسی شده است. نمونه برداری از گونه ها در سه مرحله رشد رویشی، گلدهی و بذردهی صورت پذیرفت و سپس به منظور تعیین شاخص های کیفیت علوفه که شامل پروتئین خام ((CP، دیواره سلولی منهای همی سلولز(ADF)، ماده خشک گوارش‌پذیر (DMD) و انرژی متابولیسمی (ME) بودند، مورد تجزیه شیمیایی قرار گرقتند. نتایج نشان داد که تأثیر مرحلة رشد فنولوژیکی بر شاخص‌های ADF و DMD مشخص‌‌تر از سایر شاخص‌ها بود، به نحوی که درصد ADF در گونه‌های اسپرس و شبدر سفید در مراحل انتهایی رشد نسبت به ابتدایی آن افزایش و میزان DMD نیز در این گونه‌ها کاهش معنی‌دار نشان داد. به طور کلی گونه شبدر سفید در شروع دوره رشد و گلدهی غذایی ‌ بالاتری نسبت به سایر گونه‌ها داشت. پرونده مقاله