آفرینش نخستین نمونة انسانی- انسان مثالی نخستین- از مهمترین مراحل کهنالگوی آفرینش در فرهنگهای مختلف بشری است. نمونة بنیادین انسان نخستین، الگویی کهن است که در شکل انسان غولآسا یا خداگونه یا جفت اولیه پدیدار میشود. هدف این جستار، تشریح نمودها و کیفیتهای اسطورهشناخت چکیده کامل
آفرینش نخستین نمونة انسانی- انسان مثالی نخستین- از مهمترین مراحل کهنالگوی آفرینش در فرهنگهای مختلف بشری است. نمونة بنیادین انسان نخستین، الگویی کهن است که در شکل انسان غولآسا یا خداگونه یا جفت اولیه پدیدار میشود. هدف این جستار، تشریح نمودها و کیفیتهای اسطورهشناختی کهنالگوی انسان نخستین در فرهنگهای اساطیری و اساطیر ایران باستان، به ویژه در بخش پیشدادی شاهنامة فردوسی است. روش تحقیق کیفی و رویکرد تحلیلها، اسطورهشناسی تحلیلی است. از این دیدگاه سه شاخصة اصلی کهنالگوی انسان نخستین، ابتدا خاستگاه لاهوتی، سپس داشتن نمونة همزاد و بالاخره خویشکاری تمدنسازی و ایفای نقش قهرمان فرهنگی در تاریخ نمادین یک قوم است. در شاهنامه، این خویشکاریهای سهگانه بین مجموعهای از شاهان پیشدادی که هر کدام میتوانند نمونهای از نخستین انسان به شمار آیند، توزیع شده است که در این جستار، با رویکردی تحلیلی و تطبیقی، نمودهای هر یک از این خویشکاریها در مورد کیومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشید، فریدون و منوچهر بررسی شده است.
پرونده مقاله
آرکائیسم حماسی
(مشخّصة اصلی سبک قیصرنامة ادیب پیشاوری)
صفا کاظمیان مقدم*
دانش جوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانش گاه فردوسی مشهد، ایران.
فرزاد قائمی**
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانش گاه فردوسی مشهد، ایران. (نویسنده مسوول)
تاریخ دریافت: 11/10/1396
تاریخ چکیده کامل
آرکائیسم حماسی
(مشخّصة اصلی سبک قیصرنامة ادیب پیشاوری)
صفا کاظمیان مقدم*
دانش جوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانش گاه فردوسی مشهد، ایران.
فرزاد قائمی**
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانش گاه فردوسی مشهد، ایران. (نویسنده مسوول)
تاریخ دریافت: 11/10/1396
تاریخ پذیرش: 6/12/1396
چکیده
آرکائیسم حماسی نوعی از کاربرد هم زمان حماسه به عنوان سبکی فخیم و تأثیرگذار هم راه با شکلی از کهن گرایی است که به تشخّص زبان و بیان شاعر می انجامد. منظومۀ حماسی قیصرنامه اثر ادیب پیشاوری نیز نمونة کامل استفاده از الگوی حماسه به هم راه کهن گرایی در سطح واژگانی، نحوی و بلاغی است. این حماسۀ تاریخی بیش از هر اثر دیگری در دوران خود، به سنّت های زبانی- ادبی پیشینان تأسی جسته است و علی رغم روایت یکی از نوین ترین اتّفاقات تاریخ معاصر خود، برای پای بندی به زبان خراسانی شعر حماسی کوشیده، زبان اثرش تا جای ممکن به نمونة معیار ژانر اثر (شاهنامة فردوسی) وفادار باشد. یکی از عوامل اصلی حفظ زبان حماسی قیصرنامه، باستانگرایی بوده است. این مقاله جنبه های مختلف آرکائیسم حماسی در قیصرنامۀ ادیب پیشاوری را بررسی و این نتیجه را در این خصوص حاصل کرده است که این کیفیت در شعر ادیب در سه سطح واژگانی، نحوی و بلاغی فردیت سبکی یافته است. واژهسازی با اصطلاحات جدید سیاسی، اجتماعی و نظامی، بازسازی نحو خراسانی و خلق تصاویر مرکب مبتنی بر تشبیهات حماسی کهن از رئوس باستانگرایی در قیصرنامه بوده است.
* . safakazemian@gmail.com
** . farzadghaemi@gmail.com
پرونده مقاله
حملةحیدری باذلمشهدی، اثری است که در ادبیات حماسی فارسی، بیشترین کمیت و تنوع نسخ را پس از شاهنامة فردوسی دارد. در این جستار، با بررسی 100 نسخه حمله، به معرفی چند تکملة جدید و تعیین میزان و ترکیب تکملههای این متن و سپس طبقهبندی پیکرة متنی تحقیق، بر مبنای رویکرد انوا چکیده کامل
حملةحیدری باذلمشهدی، اثری است که در ادبیات حماسی فارسی، بیشترین کمیت و تنوع نسخ را پس از شاهنامة فردوسی دارد. در این جستار، با بررسی 100 نسخه حمله، به معرفی چند تکملة جدید و تعیین میزان و ترکیب تکملههای این متن و سپس طبقهبندی پیکرة متنی تحقیق، بر مبنای رویکرد انواع ادبی، در پنج رده پرداختهایم. بر مبنای رویکرد نقد متنی مشخص شد، نسخ حملة حیدری باذل، به علت سبک هندی سراینده و کاربرد آیینی متن در حملهخوانی، بر خلاف عموم آثار ادبی کلاسیک، در طول زمان، به جای الحاق و افزایش ابیات، متحمل اسقاط و حذف ابیات شدهاند؛ به جز انتهای نسخ که تکمله بدانها افزوده شده است. بر مبنای طبقهبندی انواع نیز، گونة حملهسرایی اینگونه تعریف شد: حملهسرایی، در سطح کلان، ذیلِ ژانر حماسة ثانویه دینی، و زیرْژانرِ حماسة ادبی، با کارکرد حماسة زبان تبیین شد. همچنین از حیث محتوایی در شمار منظومههای حماسی تاریخی با دو گونة حماسة تاریخیِ محض یا حماسة تلفیقی تاریخی- عامیانه محسوب شد که از حیث رابطه با متن معیار (حملة باذل) سه زیرگونة تکملة باذل، نظیرهسرایی بر باذل و ترجمة حمله را شکل دادهاست.
پرونده مقاله
شالودة قصههای حماسی را در میان اقوام مختلف بشری، سرودها و روایتهای شفاهی پراکندهای دانستهاند که توسط راویان و سرایندگان دوره گرد، سینه به سینه نقل شده است. این روایتها گاهی همراه با موسیقی و حرکتهای نمایشی و آیینی برای مردم و اشراف بو چکیده کامل
شالودة قصههای حماسی را در میان اقوام مختلف بشری، سرودها و روایتهای شفاهی پراکندهای دانستهاند که توسط راویان و سرایندگان دوره گرد، سینه به سینه نقل شده است. این روایتها گاهی همراه با موسیقی و حرکتهای نمایشی و آیینی برای مردم و اشراف بوده که در حین روایت دستخوش دگرگونیهای بنیادین نیز میشده است. در این جستار، ابتدا به نظریات پژوهشگران دربارة سرودهای شفاهی و راویان آنها در میان ملل مختلف جهان و نقش این اشعار در شکلگیری آثار حماسی بزرگ پرداخته شده، سپس شواهدی دربارة پیشینة شفاهی این روایتها در ایران باستان و نقش اجتماعی و هنری گوسانهای پارتی که اصلیترین سهم را در تحقق این جریان عهدهدار بودند، ارائه شده است. در نهایت سنت کتابت این روایتهای شفاهی که در عصر ساسانی اوج گرفته، مورد بررسی قرار گرفته است، جریانی که تداوم آن در عصر اسلامی، در قالب ترجمة این آثار به عربی و فارسی و بازآفرینی شاعرانة آنها توسط شاعران ایرانی، نهضت شاهنامه سرایی در ایران خاوری و متعاقباً گنجینة غنی ادبیات حماسی فارسی را تشکیل داده است.
پرونده مقاله
مسألۀ منابع فردوسی در سرودن شاهنامه و شیوۀ کار او یکی از چالشهای اساسی در شاهنامهپژوهیست. گروهی بر پایۀ همانندی برخی از عنوان های داستانهای یادشده در مقدّمۀ بازمانده از شاهنامۀ ابومنصوری، این کتاب را یگانه منبع فردوسی دانستهاند. برخی دیگر معتقدند که فردوسی در کنار ش چکیده کامل
مسألۀ منابع فردوسی در سرودن شاهنامه و شیوۀ کار او یکی از چالشهای اساسی در شاهنامهپژوهیست. گروهی بر پایۀ همانندی برخی از عنوان های داستانهای یادشده در مقدّمۀ بازمانده از شاهنامۀ ابومنصوری، این کتاب را یگانه منبع فردوسی دانستهاند. برخی دیگر معتقدند که فردوسی در کنار شاهنامۀ ابومنصوری از منابعی دیگر نیز استفاده کرده است. دلیل اصلی این گروه از پژوهش گران آن است که از آن جایی که منبع مشترک و اصلی فردوسی و ثعالبی همین شاهنامۀ ابومنصوریست، بخشهایی از شاهنامه مانند بیژن و منیژه و هفت خان رستم که در کتاب غررالسّیر ثعالبی نیامده، قطعاً از منبعی دیگر گرفته شده است. این درحالیست که اگرچه مسألۀ استفادۀ ثعالبی از شاهنامۀ ابومنصوری به دلیل اذعان نویسندۀ غررالسّیر اثبات پذیر است، به دلیل از میانرفتنِ شاهنامۀ ابومنصوری نمیتوان بدرستی مشخّص کرد که ثعالبی دقیقاً در کدام داستان از این شاهنامه استفاده کرده است. تجزیۀ چهار روایت از داستان اردشیر بابکان از چهار متن و مقایسه با روایت شاهنامۀ فردوسی حاکی از آن است که فردوسی ضمن بهرهگیری از منبعی مکتوب، به صورت التقاطی از منابع متعدّد در تدوین داستان اردشیر بابکان استفاده کرده است.
پرونده مقاله
سکوی نشر دانش
سند یا سکوی نشر دانش ،سامانه ای جهت مدیریت حوزه علمی و پژوهشی نشریات دانشگاه آزاد می باشد