امروزه شهرهای جهان به علت رشد شهرنشینی و کاهش فضاهای سبز شهری، با افزایش جزیره حرارتی و کاهش آسایش اقلیمی ساکنان مواجه هستند. در این پژوهش روند تغییرات فضای سبز، رطوبت نسبی و دماهای فَرین در شهر رشت، طی دوره آماری (1964-2013) بررسی شد. جهت انجام این بررسی، از تصاویر ماه أکثر
امروزه شهرهای جهان به علت رشد شهرنشینی و کاهش فضاهای سبز شهری، با افزایش جزیره حرارتی و کاهش آسایش اقلیمی ساکنان مواجه هستند. در این پژوهش روند تغییرات فضای سبز، رطوبت نسبی و دماهای فَرین در شهر رشت، طی دوره آماری (1964-2013) بررسی شد. جهت انجام این بررسی، از تصاویر ماهوارهای لندست 5 و همچنین دادههای روزانه رطوبت نسبی و دمای فَرین ایستگاه سینوپتیک رشت استفاده شد. برای سنجش تغییرات، از شاخص سبزینگی، شاخصهای فَرین دما و همچنین برآوردگر شیب سن استفاده شد. نتایج این بررسی نشان داد که مجموع فضای سبز شهر رشت از حدود 7255 هکتار به 5990 هکتار و فضای سبز پرتراکم از 2855 هکتار به 788 هکتار کاهش یافته است. همچنین، شاخصهای دامنه دمایی، روزهای یخبندان و شبهای سرد با اطمینان 99 درصد کاهش یافتهاند. درحالیکه شاخصهای شبهای حارهای، بیشترین دمای کمینه، روزهای گرم رشت با اطمینان 99 درصد و همچنین رطوبت نسبی حداکثر آن با اطمینان 95 درصد افزایش پیدا کردهاند. همچنین روند تغییرات پارامترهای اقلیمی با تغییرات فضای سبز همراستا بوده و تغییرات آنها طی سه دهه متوالی تشدید شده است، به نحوی که با دو برابر شدن جمعیت، میزان فضای سبز شهر به حدود یکسوم مقدار اولیه کاهش یافته و شاخصهایی نظیر دامنه دمایی و روزهای یخبندان به ترتیب در حدود 4 درجه سانتیگراد و 35 روز نسبت به اوایل دوره کاهش پیدا کردهاند. به نظر میرسد توسعه پوشش درختی جهت کاهش اثرات جزیره حرارتی شهر و گرمایشجهانی در راستای توسعه پایدار، ضروری است و باید در برنامهریزیهای آتی مورد توجه قرار گیرد.
تفاصيل المقالة
فصلنامه علمی و پژوهشی پژوهش و برنامه ریزی شهری
,
العدد5,السنة
10
,
زمستان
1398
آ آگاهی از اثرات افزایش زیستپذیری در بافتهای فرسوده شهری نیازمند ارائه تحلیلی ساختاری از آن در آینده است تا به وسیله آن افزایش کیفیت فضاهایی از این دست با به بکارگیری رویکرد زیستپذیری، قابل سنجش و ارزیابی باشد و در نهایت به خلق مراکز شهری پویا و محل أکثر
آ آگاهی از اثرات افزایش زیستپذیری در بافتهای فرسوده شهری نیازمند ارائه تحلیلی ساختاری از آن در آینده است تا به وسیله آن افزایش کیفیت فضاهایی از این دست با به بکارگیری رویکرد زیستپذیری، قابل سنجش و ارزیابی باشد و در نهایت به خلق مراکز شهری پویا و محلههای پایدار کمک کند. در این راستا این پژوهش با هدف غایی تحلیل ساختاری زیستپذیری بافتهای فرسوده شهری منطقه یک شهر قزوین با رویکرد آیندهپژوهی انجام شده است. از نظر روش شناسی، توصیقی- تحلیلی و از لحاظ هدفگذاری کاربردی میباشد. دادهها و اطلاعات پژوهش با استفاده از مطالعات اسنادی و میدانی گردآوری شده است. جامعه آماری پژوهش 16 نفر از خبرگان و متخصصان شهری میباشند که بهصورت نمونهگیری هدفمند انتخاب گردیدند. تعداد 14 متغیر برای بررسی آینده زیست پذیری بافتهای فرسوده شهری، شناسایی و با نرمافزار MIC MAC مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج به دست امده بیانگر این بود که درجه پرشدگی برابر با 08/79% است که نشان از تأثیر زیاد عوامل بر هم بود.. علاوه بر این از مجموع 155 رابطه قابل ارزیابی در این ماتریس، 41 رابطه صفر(عدم تاثیر)، 27 رابطه عدد یک (تاثیر اندک)، 36 رابطه عدد دو(تاثیرگذاری قوی) و 92 رابطه عدد سه (تاثیرگذاری بسیار زیاد) بوده است. در نتیجه یافتههای حاصل از بررسی متغیرهای کلیدی و مؤثر بر وضعیت بافتهای فرسوده شهری محدوده مورد مطالعه، بیانگر ناپایداری این مناطق در ارتباط با زیست پذیری در آینده است.
تفاصيل المقالة
فصلنامه علمی و پژوهشی پژوهش و برنامه ریزی شهری
,
العدد1,السنة
14
,
بهار
1402
تعلق از موضاعات کلیدی مطالعات شهری می باشد. در نوسازی محلاتی که در محدوده مرکزی شهرها واقع شده اند، مشارکت ساکنان در نوسازی، عاملی اساسی بشمار می رود. تعلق زمینه ای را برای مشارکت فراهم می آورد. با توجه به رواج اقتصاد خدماتی و مصرف گرایی در شهرها، تعلق بیشتر بصورت نمادی أکثر
تعلق از موضاعات کلیدی مطالعات شهری می باشد. در نوسازی محلاتی که در محدوده مرکزی شهرها واقع شده اند، مشارکت ساکنان در نوسازی، عاملی اساسی بشمار می رود. تعلق زمینه ای را برای مشارکت فراهم می آورد. با توجه به رواج اقتصاد خدماتی و مصرف گرایی در شهرها، تعلق بیشتر بصورت نمادین و عملگرا جلوه می کند. بیشتر تحقیقات صورت گرفته در این زمینه نیز، ماهیت اجتماعی و عمل گرای تعلق را در فرایند تغییرات محلات مورد توجه قرار می دهند و از عاملیت انسانی و ذهنیت گرایی(حس مکان) در این مسئله غفلت می کنند. این پژوهش در پی پر کردن این شکاف و بررسی همبستگی بین این دو می باشد. به این ترتیب هدف این مقاله این است که نشان دهد با وجود تنوع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در محله تاکید صرف بر تعلق نمادین و عملگرا باعث بوجود آمدن جدایی گزینی اجتماعی می شود و حس مکان (بودن در مکان) این مسئله را تعدیل می کند و باعث انسجام بیشتر می شود. جامعه آماری پژوهش ساکنین محله باقرآباد شهر رشت می باشند که محدوده آن توسط طرح جامع رشت و سند توسعه محلات تعیین شده است. با استفاده از جدول مورگان 375 نفر با عنوان نمونه مطالعاتی انتخاب شدند. داده ها از طریق پیمایش و تکمیل پرسشنامه جمع آوری شده و با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق حاکی از این است که ارتباط معنی دار مثبت بین حس مکان و تعلق وجود دارد و حس مکان در سطح متوسط بر تعلق اثر می گذارد. احساسات شخصی افراد همواره در اعمال و رفتارهایی که بیانگر تعلقشان است تاثیر گذار است. این بدان معناست که احساس شخصی و صمیمانه فرد برای تعلق داشتن به یک مکان باید همیشه با گفتارها و اشکال مطالبات اجتماعی - مکانی مطابقت داشته باشد . همچنین نتایج تحقیق مشخص می کند که مهم ترین شاخص حس مکان احساس عمیق محله که 84 % از واریانس و مهمترین شاخص تعلق، تحقق نیاز ها که 64% از واریانس را تبیین می کند.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications