یکی از انواع ادبی که بسامدهای گوناگون آن در آثار بیشتر شاعران پارسیگو و عربیسرا واقع شده و آثار قابل ملاحظه و خواندنی در این نوع به وجود آورده، ادبیات عرفانی است. در این نوع ادبی شاعران برای بیان معانی عرفانی با زبان رمز و اشاره به سبک ویژه در قالبهای شعری بهویژه غز أکثر
یکی از انواع ادبی که بسامدهای گوناگون آن در آثار بیشتر شاعران پارسیگو و عربیسرا واقع شده و آثار قابل ملاحظه و خواندنی در این نوع به وجود آورده، ادبیات عرفانی است. در این نوع ادبی شاعران برای بیان معانی عرفانی با زبان رمز و اشاره به سبک ویژه در قالبهای شعری بهویژه غزل ارائه میکنند. در عرصة ادب عربی و فارسی، ابن فارض مصری و سنایی غزنوی دو شاعر بلندآوازه و عارف بلندمرتبه و شیفتگان و سوختگان عشق الهی بهشمار میآیند. پژوهش حاضر در حوزۀ ادبیّات تطبیقی بر اساس مکتب ادبیّات تطبیقی آمریکایی در تلاش است با روش توصیفی – تحلیلی، مهمترین وجوه اشتراک و افتراق جلوههای عرفانی در اشعار این دو شاعر را مورد بررسی قرار دهد. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که هر دو شاعر از آبشخور عرفان و ادب نوشیدند و در باور هر دو برجستهترین انگیزه برای متعالی شدن، عشق هست و در مسائل اساسی عرفان علاوه بر عشق، در جلوههای عرفانی دیگر همچون عقل، وحدت وجودی و شهودی، فنا و نمادهای عرفانی نیز با یکدیگر اشتراکاتی داشتهاند. با این تفاوت که ابن فارض از نماد در اشعار خود بیشتر از سنایی استفاده کرده است. در بحث رنگها، ابن فارض بیشتر به نور و تاریکی تعبیر کرده است؛ اما سنایی بیشتر از ابنفارض به نماد رنگها پرداخته است.
تفاصيل المقالة
فصلیة دراسات الادب المعاصر
,
العدد5,السنة
14
,
زمستان
2022
استدعاء الشخصیات التراثیة من الأسس الحدیثة وواحدة من تلك الأدوات التعبيرية الجمالية التي انطلق منها الشعراء معتمدین علیها في بناء صورهم وإبداعاتهم، هذا وقد دخل في الشعر المعاصر العربي والفارسي نصيب وافر من الشخصیات التراثیة حیث نری شعراء وظّوفوا الشخصیات التراثیة في أشع أکثر
استدعاء الشخصیات التراثیة من الأسس الحدیثة وواحدة من تلك الأدوات التعبيرية الجمالية التي انطلق منها الشعراء معتمدین علیها في بناء صورهم وإبداعاتهم، هذا وقد دخل في الشعر المعاصر العربي والفارسي نصيب وافر من الشخصیات التراثیة حیث نری شعراء وظّوفوا الشخصیات التراثیة في أشعارهم ومن بينهم عدنان الصائغ الشاعر العراقی وسید علي كرمارودی الشاعر الإيراني اللذين اهتمَّا بالتّراث مستهدفین إضفاء أبعاد إنسانية على الأغراض الشعرية التي قاما بمعالجتها، وإغناء تجربتهما الفنية بما أمدّاها من إيحاء، وتكثيف، وعمق فكري، وغور في الزمان. وقد تمكَّنّا أيضاً من إقناعنا بتجربتهما، وبضم أصوات قرّائهما إلى أصوات الشخصیات التراثیة في مواجهة طغاة العالم. اعتمد بحثها هذا علی الأسلوب التطبیقي وفقاً لمدرسة أمریكا التطبیقیة وقد توصّل إلی نتائج هامّة منها أنّ عدنان الصائغ وكرمارودی حاولا أن یجعلا من الشخصیات التراثیة أداة جمالیة تخدم الـموضوع الشعري، وتساعد على إثراء الدلالات، وتكشف عن الإلـحاح أو التأكید الذي یسعىیان إلیه، فانزاحت عن معناها الـحقیقي لتحمل دلالات ورؤیً جدیدة لتساعد علی تخفيف الغنائية والذاتية في الشعر العربي المعاصر وتبتعد القصيده من البيان الخطابي والتعبير المباشر. يشدد الشاعران في استخدامهما للتراث علی توظيف التراث الإسلامي واستمداد الشخصيات والرموز التراثية منه هادفین إلی إيقاظ وتربية الحس القومي والوطني.
تفاصيل المقالة
فصلیة دراسات الادب المعاصر
,
العدد4,السنة
15
,
بهار
1402
الشاعر ابراهيم مصطفی الحمد هو أحد الشعراء الذين يعتبر شعره مرآة لظروف حياته ومجد شعبه. حيث يتميز شعره بالكثير من الخصائص الفنية وذلك بسب بلاغته ودقته بالوصف وجمال المعاني. إنّ قارئ قصائد إبراهيم مصطفى الحمد لا يجد فيها ضعفاً و لاغموضاً؛ بل صدق الإحساس جعل القصائد عبارة أکثر
الشاعر ابراهيم مصطفی الحمد هو أحد الشعراء الذين يعتبر شعره مرآة لظروف حياته ومجد شعبه. حيث يتميز شعره بالكثير من الخصائص الفنية وذلك بسب بلاغته ودقته بالوصف وجمال المعاني. إنّ قارئ قصائد إبراهيم مصطفى الحمد لا يجد فيها ضعفاً و لاغموضاً؛ بل صدق الإحساس جعل القصائد عبارة لوحات ناطقة لا غموض فيها ولا غرابة. تسعى هذه الدراسة حسب المنهج الوصفي التحليلي رؤية إبراهيم الحمد الشعرية من خلال ديوان "محاولة في ابتكار غيمة"، مسفرة عن مستويات البنية النصية الأربعة (المستوی المعجمي، المستوى التركيبي، و المستوى الصوتي، والمستوى الدلالي) وعملت على البحث عن تلك المستويات وتطبيقاتها في نصوص الشاعر ابراهيم مصطفى. حيث ستعمل هذه الدراسة على إلقاء الضوء على أبعاد جديدة في النتاج الشعري للشاعر إبراهيم مصطفى جديرة لكي نقف عندها. ولعل من أبرز النتائج التي توصلت اليها الدراسة هي أولاً حقق شروط الشعر الرصين من خلال الألفاظ التي حققت الشاعرية والجمال وأنها توزعت على أقسام مختلفة، كان للغزل النصيب الأوفر منها، كما تعددت الألفاظ المعجمية الأدبية في ديوان الشاعر، ومثله وأكثر، وأشمل الألفاظ المعجمية التي تدل على الطبيعة وما يتعلق بها. ثانیاً أظهرت الدراسة التي أجریت في تحلیل المستوی الترکیبي للقصیده الإنتشار الواسعة للجمل الفعلیة و تنوع الأسالیب الإنشائیة. ثالثاً تتجلى اهمية موسيقى التکرار، الجناس و الاصوات المهموسة و المهجورة في اغلب قصائد الشاعر ابراهيم الحمد في ديوانة (محاولة ابتكار غيمة) نتيجه الشعور بالراحة والاستقرار النفسي والذي يتطلب منها التعامل بشفافية في إيصال حواره الشعري إلى الاخر. رابعا تعددت مصادر الصورة الفنية في أشعار ابراهيم الحمد لذالك نرى حضوراً رائداً للصورة التشبيهية والإستعارية كما أنها تنوعت أيضاً في ديوانه.
تفاصيل المقالة
در میان کتابها و رسالههای منسوب به خیّام، رسالهای به نام نوروزنامه وجود دارد که از دیرباز آن را به خیّام نسبت دادهاند. مجتبی مینوی در سال 1312، آن را به نام خیّام منتشر کرد و در مقدّمه کتاب به جز خیّام، هیچکس را شایسته عنوان نویسنده آن ندانست. در همان اوان کسانی چو أکثر
در میان کتابها و رسالههای منسوب به خیّام، رسالهای به نام نوروزنامه وجود دارد که از دیرباز آن را به خیّام نسبت دادهاند. مجتبی مینوی در سال 1312، آن را به نام خیّام منتشر کرد و در مقدّمه کتاب به جز خیّام، هیچکس را شایسته عنوان نویسنده آن ندانست. در همان اوان کسانی چون مینورسکی، مستشرق معروف، بنابه دلایلی با این نظر مخالفت کردند تا اینکه محسن فرزانه طیّ مقالهای که در سال 1363 در مجله آینده نوشت، مدّعی شد که نوروزنامه از خیّام نیست و از فردی به نام کیخسرو شیرازی است. فرزانه هنگام مطالعه فرّخنامه جمالی، نوشته ابوبکر مطهّر جمالی یزدی در سال 580 هـ.ق، متوجه شباهتهای عباراتی از کتاب با نوروزنامه میشود که نویسنده آنها را از قول کیخسرو شیرازی نقل میکند. وی با ذکر برخی شباهتها میان نوروزنامه و فرّخنامه، نویسندة نوروزنامه را کیخسرو شیرازی میداند، اما فرزانه مینویسد که من به جز در این کتاب (فرّخنامه) نام کیخسرو شیرازی را در جایی دیگر نشنیدهام و نمیدانم که او چه کسی است. در این مقاله با دلایلی دیگر حدس فرزانه تأیید و تقویت شده و نیز آشکار شده است که کیخسرو شیرازی چه کسی است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications