فهرس المقالات گودرز شاطری


  • المقاله

    1 - تطبیق دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری در باب مسأله مراتب تحقق انسان کامل
    مطالعات ادبیات تطبیقی , العدد 2 , السنة 15 , تابستان 1400
    بین اشعار مولوی و اقبال لاهوری شباهت‌های وجود دارد که موجب شده این دو شاعر بزرگ به هم نزدیک شوند. سؤال اصلی در این نوشتار این است که انسان از دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری دارای چه جایگاهی هستند؟ بررسی اشعار این دو شاعر و مقایسه آن‌ها در رابطه با انسان و محتوای آن بیانگر أکثر
    بین اشعار مولوی و اقبال لاهوری شباهت‌های وجود دارد که موجب شده این دو شاعر بزرگ به هم نزدیک شوند. سؤال اصلی در این نوشتار این است که انسان از دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری دارای چه جایگاهی هستند؟ بررسی اشعار این دو شاعر و مقایسه آن‌ها در رابطه با انسان و محتوای آن بیانگر این است که مولانا و اقبال لاهوری اعتقاد دارند که در سلسله مراتب وجود، انسان به عنوان آخرین مرتبه هستی پا به عرصه عالم گذاشته و یا به قولی متأخّر زمانی است، ولی علت اصلی و غایی آفرینش محسوب می‌گردد و خلاصه و اشرف تمام مخلوقات به شمار می‌رود. از مشترکات دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری می‌بایست به نوع نگاه آن‌ها به انسان به عنوان موجودی دو بعدی و دارای مراتب، غایت خلقت بودن انسان کامل و برتری انسان بر سایر موجودات اشاره کرد. نتایج حاکی از آن است که اقبال لاهوری علاوه بر شباهت نگرش به مولانا به فلسفه تربیتی انسان توجه دارد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - بررسی تطبیقی مراتب عقل نظری از دیدگاه ابن سینا و نظریه ی رشد شناختی ژان پیاژه
    کاوش های عقلی , العدد 1 , السنة 2 , بهار 1402
    علم النفس فلسفی هر چند از نظر موضوع و روش با روان‌شناسی جدید تفاوت‌های آشکاری دارد؛ اما بادقت نظر می‌توان برخی مسائل مشترک را در آن‌ها یافت. یکی از این مسائل مراحل رشد شناختی ژان پیاژه در روان‌شناسی جدید است که از بسیاری جهات با مراتب عقل نظری ابن‌سینا قابل‌مقایسه است. أکثر
    علم النفس فلسفی هر چند از نظر موضوع و روش با روان‌شناسی جدید تفاوت‌های آشکاری دارد؛ اما بادقت نظر می‌توان برخی مسائل مشترک را در آن‌ها یافت. یکی از این مسائل مراحل رشد شناختی ژان پیاژه در روان‌شناسی جدید است که از بسیاری جهات با مراتب عقل نظری ابن‌سینا قابل‌مقایسه است. به طوری که مراتب چهارگانه عقل نظری در ابن سینا روند و پیمایشی یک سان با مراحل رشد شناختی پیاژه دارد.نظریه رشد شناختی پیاژه یک نظریه جامع درباره فرایند شناسایی انسان است. این نظریه به مطالعه توانایی‌های کودکان در مراحل رشد و تعامل آنها با محیط می‌پردازد. پیاژه بر این باور بود که در فرایند رشد شناختی خود کودک شرکت‌کننده‌ای فعال است و نقش اصلی را خودش ایفا می‌کند درحالی‌که در تفکر ابن‌سینا ابتکار عمل از آن نفس بشری نیست.براین‌اساس این مقاله با روش تحلیلی توصیفی به مقایسه رشد شناختی پیاژه با مراتب عقل نظری در تفکر ابن‌سینا می‌پردازد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - رهیافت خلق مدام و تفسیر دینامیکی برگسون از زمان، شهود و حرکت
    کاوش های عقلی , العدد 1 , السنة 1 , پاییز 1401
    فلسفه برگسون بر دو مساله اساسی زمان حقیقی یا "دیرند" و شهود (Intuition ) استوار گشته است و پیوند عمیقی میان مفاهیم سه گانه زمان، حرکت وشهود برقرارنموده است. وی متعلق شهود را حرکت تطور و فعالیت خلاق شور زیستی می داند ودرپاسخ به دیدگاههای مکانیستی وغایت شناسانه ،وجود جنبش أکثر
    فلسفه برگسون بر دو مساله اساسی زمان حقیقی یا "دیرند" و شهود (Intuition ) استوار گشته است و پیوند عمیقی میان مفاهیم سه گانه زمان، حرکت وشهود برقرارنموده است. وی متعلق شهود را حرکت تطور و فعالیت خلاق شور زیستی می داند ودرپاسخ به دیدگاههای مکانیستی وغایت شناسانه ،وجود جنبش خلاق خود انگیخته وخود جوش را پیش می نهد که دائما اشکال تازه ای از حیات را به وجود می آورد وخلق وخلقت را به صورتی پیش رونده به سطوح بالاتری از تکوین وتحول می رساند. در بررسی مساله حرکت ( motion) ابتدا به اثبات و تبیین اختیار و آزادی پرداخته است و برای بررسی آن به مساله زمان توجه نموده است. به عقیده برگسون مجادلاتی که میان قائلان به جبر ومخالفان آنان صورت گرفته بواسطه فهم نادرست از مفهوم دیرند و بعد، توالی و همزمانی ، چونی و چندی است و با بر طرف نمودن این اشتباه ، مجموعه شبهات مربوط به جبر واختیار و تعریف هایی که برای آن شده و خود مساله اختیار از میان خواهد رفت . برگسون با نظریه تکامل مخالف نیست بلکه با آن نظریه های علمی تکامل مخالف است که فعالیت خلاقانه زندگی را انکار می کنند و تکامل را در حد ترتیب بخشهای مادی می دانند. در این مقاله به تفسیر دینامیکی برگسون از سه بحث زمان ،شهود وحرکت و برآیندآن،که همان خلق مدام می باشد، خواهیم پرداخت. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    4 - مبنای آفرینش آثارهنری درمنظومه فکری شیخ شهاب الدین سهروردی
    کاوش های عقلی , العدد 0 , السنة 3 , بهار 1403
    واژه خیال به صورتهای مختلفی از جمله: گمان، توهم، پندار، تفکر، نقشه، تصمیم شبه به کار برده شده است. سهروردی نخستين كسی است كه بحث در مورد عالم خیال را وارد فلسفه اسلامی كرد. وی خیال را ماده می دانست ؛ اما صورتهای خیالی را مجرد می شمرد که در عالم خیال باقی اند. آنچه که أکثر
    واژه خیال به صورتهای مختلفی از جمله: گمان، توهم، پندار، تفکر، نقشه، تصمیم شبه به کار برده شده است. سهروردی نخستين كسی است كه بحث در مورد عالم خیال را وارد فلسفه اسلامی كرد. وی خیال را ماده می دانست ؛ اما صورتهای خیالی را مجرد می شمرد که در عالم خیال باقی اند. آنچه که به عنوان هدف این تحقیق درنظرگرفته شده است،پا سخ به این پرسشها ست که قوه خیال چه نقشی در خلق آثارهنری ایفا می نماید؟وآیا اساسا"درخلق اثرهنری تاثیرگذاراست؟واینکه کدام آثارهنری می توانند نشات گرفته از قوه خیال باشند؟. این تحقیق بصورت نظری وبراساس بررسی اکتشافی وبرپایه بررسی اسنادکتابخانه ای وفیش برداری صورت گرفته است.ونوع روش تحقیق بصورت تحلیل محتوا و یا تحلیلی –توصیفی می باشد . علی ایحال دراين پژوهش از ارائه شرحی از قوه خيال و كاركرد آن ازمنظرشیخ شهاب الدین سهروردی در دو ساحت معرفت شناختی خیال (خیال متصل ) و هستی شناختی خيال كه در حكمت اسلامي به عالم خيال يا عالم مثال (خيال منفصل ) مشهور است، به نقش اين دو خيال در ساحت هنروزیبایی شناسی می پردازیم. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    5 - نگاه جامعه شناختی به فلسفۀ صدرایی در فهم اصول اعتقادی
    علوم اجتماعی , العدد 1 , السنة 15 , بهار 1400
    تعاملات رابطۀ جامعه، دین و فلسفه از مسائل مهم اندیشمندان بوده است. هدف اصلی مقالۀ حاضر نگاه جامعه شناختی به فلسفۀ صدرایی در فهم اصول اعتقادی است. ملاصدرا با مبانی و اصول هستی شناختی خود از جمع افراد، صورت نوعی جامعه را بر محور افق های معنوی و معرفتی پدید می‌آورد؛ چون ان أکثر
    تعاملات رابطۀ جامعه، دین و فلسفه از مسائل مهم اندیشمندان بوده است. هدف اصلی مقالۀ حاضر نگاه جامعه شناختی به فلسفۀ صدرایی در فهم اصول اعتقادی است. ملاصدرا با مبانی و اصول هستی شناختی خود از جمع افراد، صورت نوعی جامعه را بر محور افق های معنوی و معرفتی پدید می‌آورد؛ چون انسان در افق تعامل دیالکتیک وجودی با ساختارها و عناصر ساختاری جامعه ارتباط دارد. عوامل انسانی و کنش های او کلیت جامعه را به سوی کمال یا انحطاط رهنمون می‌کند. جامعه مانند سایر امور وجودی جهان، حاوی حرکت جوهری است و به سوی کمال یا انحطاط سوق می‌یابد. در این نوشتار با روش تحلیلی، عقلی ضمن واکاوی این مسئله که از نظر صدرا فلسفه بر مبنای حکمت نظری در فرایند فهم اصول اعتقادی انسان نقش محوری داشته، با بررسی و اثبات این اصول بر اساس مبانی هستی شناسی و نقش آن در فهم و معرفت جامعه معاصر، راه رسیدن به معرفت و شناخت را در جامعه امروز هموار کرده و در ارائۀ نظریه‌های اجتماعی اسلامی کمک شایانی خواهد کرد. تفاصيل المقالة