روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی
,
العدد5,السنة
16
,
زمستان
1398
هدف این پژوهش، تهیه هنجارهای عاطفی واژگان مرتبط با دلبستگی در زبان فارسی بود.این پژوهش در سه مرحله انجام شد.در مرحله نخست،72نفر(43زن،29مرد)از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی جهت گردآوری واژگان مرتبط با دلبستگی و در مرحله بعد، از میان پژوهشگران و متخصصان قلمرو دلبستگی در شه أکثر
هدف این پژوهش، تهیه هنجارهای عاطفی واژگان مرتبط با دلبستگی در زبان فارسی بود.این پژوهش در سه مرحله انجام شد.در مرحله نخست،72نفر(43زن،29مرد)از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی جهت گردآوری واژگان مرتبط با دلبستگی و در مرحله بعد، از میان پژوهشگران و متخصصان قلمرو دلبستگی در شهر تهران،35نفر(27زن،8مرد)بهمنظور ارزیابی ارتباط واژگان گردآوریشده با دلبستگی انتخاب شدند.در مرحله آخر،124نفر(65زن،59مرد)از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی تهران، واژگان غربالشده را بر اساس رویآورد ابعادی هیجان و نیز ارتباط با دلبستگی، در قالب یک آزمون رایانهای مورد ارزیابی قرار دادند.انتخاب نمونه در هر سه مرحله با روش دردسترس انجام شد و از آزمون خودارزیابی آدمکی(برادلی و لانگ،1994)بهمنظور بررسی ظرفیت هیجانی و برانگیختگی واژهها استفاده شد.برای تحلیل یافتهها از آزمونهمبستگی پیرسون و تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد.پس از چند مرحله غربالگری،107واژه مرتبط با دلبستگی، جمعآوری و ابعاد هیجانی آن به شکل توصیفی ارائه شد.نتایج نشان داد بینمرتبط بودن واژگان با دلبستگیبا ظرفیت هیجانی و برانگیختگی بهترتیب رابطه مثبت و منفی و بین ظرفیت و برانگیختگی، رابطه منفی معنادار وجود دارد.مقایسه دو جنس نیز نشان داد که زنان واژگان مثبت را خوشایندتر و واژگان منفی را ناخوشایندتر از مردان ارزیابی میکنند.در ارتباط با برانگیختگی تفاوتی بین دو جنس مشاهده نشد.مجموعه واژگان تهیه شده در این پژوهش بهدلیل همگنی بالا و هنجار ارائه شده میتواند ضمن بالا بردن قابلیت تکرارپذیری یافتهها، منجر به تسهیل ارتباط علمی میان پژوهشگران قلمرو دلبستگی شود و امکان مقایسه نتایج پژوهشهای مختلف را فراهم سازد.
تفاصيل المقالة
اندیشه و رفتار در روان شناسی بالینی
,
العدد1,السنة
9
,
بهار
1393
گرچه تعارض یک پدیده ی جهان شمول است، با این حال راه هایی که از طریق آن زوجین تعارض های خویش را مدیریت می کنند تا حدود زیادی متفاوت است. یکی از پارادایم هایی که برای تبیین تعارض و خشونت خانگی به کار می رود، نظریه ی دلبستگی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی تفاوت افراد دارای سبک أکثر
گرچه تعارض یک پدیده ی جهان شمول است، با این حال راه هایی که از طریق آن زوجین تعارض های خویش را مدیریت می کنند تا حدود زیادی متفاوت است. یکی از پارادایم هایی که برای تبیین تعارض و خشونت خانگی به کار می رود، نظریه ی دلبستگی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی تفاوت افراد دارای سبک های مختلف دلبستگی در تاکتیک های حل تعارض بود. بدین منظور، طی یک مطالعه ی مقطعی از بین زوجین ساکن شهر تهران، 265 نفر (140 زن و 125 مرد) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و از نظر تاکتیک های حل تعارض، سبک های دلبستگی و تجارب مربوط به روابط نزدیک مورد آزمون قرار گرفتند. یافته ها حاکی از تفاوت افراد با سبک دلبستگی ایمن و ناایمن در تاکتیک های حل تعارض و تفاوت افراد با سبک دلبستگی اجتنابی و اضطرابی در زیرمقیاس خشونت روان شناختی بود. همچنین معلوم شد افراد با سبک دلبستگی ایمن نسبت به افراد با سبک دلبستگی ناایمن و افراد اجتنابی، نسبت به اضطرابی ها، در حل تعارض عملکرد نامناسب تری دارند. این نتایج، رابطه ی ابعاد اجتناب و اضطراب با تاکتیک های حل تعارض را مورد تایید قرار داد. بنابراین با توجه به یافته های مطالعه ی حاضر می توان گفت که کیفیت پیوندهای دلبستگی می تواند الگوی رفتارهای تعارضی زناشویی را تعیین کند.
تفاصيل المقالة
فصلنامه علمی روش ها و مدل های روانشناختی
,
العدد4,السنة
7
,
پاییز
1395
هدف از این پژوهش تبیین نقش واسطهای توانمندسازی در ارتباط با هوش سازمانی و کیفیت زندگی کاری میباشد. جامعه آماری تمامی کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت بوده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده است. از روش نمونهگیری طبقهای متناسب با حجم تعداد90 نفرانتخاب ش أکثر
هدف از این پژوهش تبیین نقش واسطهای توانمندسازی در ارتباط با هوش سازمانی و کیفیت زندگی کاری میباشد. جامعه آماری تمامی کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت بوده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده است. از روش نمونهگیری طبقهای متناسب با حجم تعداد90 نفرانتخاب شدند. ابزار اندازهگیری در این پژوهش سه پرسشنامه هوش سازمانی آلبرخت[1]، کیفیت زندگی کاری قاسم زاده و توانمندسازی اسپریتزر[2] بوده است. برای تجزیه و تحلیل از روشهای آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و در سطح آمار استنباطی از روش تحلیل مسیر به شیوه بارون و کنی با کاربرد از روش رگرسیون سلسله مراتبی استفاده شد. نتایج نشان دادند: توانمندسازی نقش واسطه ای بسیار ضعیفی ایفا میکند. با توجه به نتایج مقدار بتای هوش سازمانی برای پیشبینی توانمندی که معادل با همبستگی مرتبه صفر این دو متغییر است با توجه به ناچیز بودن تاثیر غیرمستقیم هوش سازمانی از راه توانمندسازی برای کیفیت زندگی میتوان به این نتیجه رسید که به احتمال قوی متغییر توانمندسازی برای رابطه هوش سازمانی و کیفیت زندگی یک متغییر تعدیلگر است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications