فهرس المقالات محمدعلی عبداللهی


  • المقاله

    1 - بررسی دیدگاه لوئیس پویمن در باب دفاع از واقع‌گرایی اخلاقی
     پژوهشهای معرفت شناختی , العدد 1 , السنة 12 , تابستان 1402
    واقع‌گرایی اخلاقی، یکی از مهمترین رویکردهایی است که در فرا اخلاق مطرح است. پذیرفتن این رویکرد و یا انکار آن، نقش بی بدیلی در منظومه فکری یک فیلسوف اخلاق دارد. لوئیس پویمن، فیلسوف برجسته آمریکایی یکی از مدافعان دو آتشه واقع‌گرایی اخلاقی است. وی معتقد است شکاکیت و پوچ‌گرا أکثر
    واقع‌گرایی اخلاقی، یکی از مهمترین رویکردهایی است که در فرا اخلاق مطرح است. پذیرفتن این رویکرد و یا انکار آن، نقش بی بدیلی در منظومه فکری یک فیلسوف اخلاق دارد. لوئیس پویمن، فیلسوف برجسته آمریکایی یکی از مدافعان دو آتشه واقع‌گرایی اخلاقی است. وی معتقد است شکاکیت و پوچ‌گرایی اخلاقی که مکی و هارمن آن دو را نمایندگی می‌کنند، مهم‌ترین حملات به واقع‌گرایی اخلاقی‌اند و اگر بتوان واقع‌گرایی را از این دو گردنه علمی به سلامت عبور داد، می‌توان با آسودگی این رویکرد مهم اخلاقی را پذیرفت. در این مقاله پس از طرح دو استدلال بنیادین مکی، یعنی استدلال از راه نسبیت و غرابت، با توجه به دیدگاه پویمن سعی در نشان دادن نارسایی‌های استدلال او داریم. در ادامه به ناکارآمدی فرضیه ضد قیاس هارمن پرداخته و آشکار ساخته که چگونه واقعیات اخلاقی وجود دارند و در پایان نیز، به رویکرد پویمن در دفاع از واقع‌گرایی اخلاقی ‌می‌پردازیم. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - بررسی دیدگاه آوروم استرول در باب دو برداشت متفاوتِ ویتگنشتاین از مبانی باورهای یقینی
    فلسفه تحلیلی , العدد 1 , السنة 20 , بهار-تابستان 1402
    از زمان ارسطو به بعد عده‌ای از فیلسوفان بر این نکته اصرار ورزیده‌اند که بخشی از معرفت مبنایی‌تر از بخش‌های دیگر آن است. شکل‌های مختلفی از مبناگرایی در معرفت‌شناسی، اخلاق و منطق وجود داشته است و هر‌کدام امر خاصی را به عنوان مبنا در نظر گرفته‌اند. آوروم استرول بر این باور أکثر
    از زمان ارسطو به بعد عده‌ای از فیلسوفان بر این نکته اصرار ورزیده‌اند که بخشی از معرفت مبنایی‌تر از بخش‌های دیگر آن است. شکل‌های مختلفی از مبناگرایی در معرفت‌شناسی، اخلاق و منطق وجود داشته است و هر‌کدام امر خاصی را به عنوان مبنا در نظر گرفته‌اند. آوروم استرول بر این باور است که ویتگنشتاین یک مبناگرا است اما مبناگراییِ او یکسره با رویکردِ مبناگرایانِ سنتی تفاوت دارد و تمایزِ هوشمندانه‌‌‌ی ویتگنشتاین میان معرفت و مبانیِ آن، دامنِ مبناگرایی‌اش را از مشکلاتی که گریبان گیر مبناگرایانِ سنتی است دور می‌دارد. استرول نُه شرط برای مبناگرایی بر شمرده و معتقد است این شرایط در نظامِ معرفتیِ ویتگنشتاین وجود دارد. به باورِ استرول، ویتگنشتاین دو برداشتِ متفاوت از مبنایِ باورهایِ یقینی به دست می‌دهد: مبناگراییِ نسبی(گزاره‌ای) و مبناگرایی‌مطلق(غیرگزاره‌ای) و به مرور از مبناگراییِ نسبی فاصله و به سمت مبناگرایی مطلق متمایل می‌شود. در این مقاله پس از روشن ساختن استدلال استرول در باب مبناگرا بودن ویتگنشتاین و تفاوت این مبناگرایی با تقریرهای سنتیِ آن، به بررسی تمایز استرول میان دو برداشتِ ویتگنشتاین از مبناگرایی می‌پردازیم و نشان می‌دهیم هر‌کدام از این دو برداشت چه ویژگی‌هایی دارد و چگونه ویتگنشتاین مبناگرایی‌مطلق را ترجیح داده و بسط و توسعه می‌دهد. تفاصيل المقالة