فهرس المقالات محمود حیدری


  • المقاله

    1 - رابطه بین خودناتوان‌سازی و حرمت خود ناپایدار: نقش واسطه‌ای ترس‌ از‌ ارزیابی منفی
    روان‌شناسی تحولی: روان‌شناسان ایرانی , العدد 5 , السنة 13 , زمستان 1395
    چکیده این پژوهش با هدف تعیین نقش واسطه‌گری ترس از ارزیابی منفی در رابطه خودناتوان‎سازی و ناپایداری حرمت خود انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کل دانش‌آموزان دختر پایه هشتم متوسطه (با میانگین سنی 14 سال) تشکیل می دادند که در سال تحصیلی 94-1393 مشغول به تحصیل بودند. أکثر
    چکیده این پژوهش با هدف تعیین نقش واسطه‌گری ترس از ارزیابی منفی در رابطه خودناتوان‎سازی و ناپایداری حرمت خود انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کل دانش‌آموزان دختر پایه هشتم متوسطه (با میانگین سنی 14 سال) تشکیل می دادند که در سال تحصیلی 94-1393 مشغول به تحصیل بودند. بر اساس طرح زمینه‌یابی، نمونه‌ای متشکل از 150 دختر پایه هشتم به روش نمونه‌برداری در دسترس با استفاده از نسخه کوتاه ترس از ارزیابی منفی (FNES-B؛ لیری، 1983)، مقیاس خودناتوان‌سازی (جونز و رودولت، 1982) و مقیاس حرمت خود ناپایدار (چابرول، روسیو و کالاهان، 2006) بررسی شدند. داده‌ها با روش رگرسیون تحلیل شد و نتایج نشان داد که حرمت خود قادر به پیش بینی هر دو بعد خودناتوان‌سازی است. نتایج از نقش واسطه‌ای ترس از ارزیابی منفی در رابطه‌ بین ابعاد خود ناتوان‌سازی و ناپایداری حرمت خود حمایت کرد. بر اساس یافته‌های این پژوهش می‌توان نتیجه گرفت که ناپایداری حرمت خود تاحدودی از طریق ترس از ارزیابی منفی، بر خود ناتوان‌سازی تأثیر می گذارد. در نتیجه با تمرکز بر الگوی نظری و پرداختن به ترس از ارزیابی منفی می‌توان موجب ارتقای پایداری حرمت خود در نوجوانان شود. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - تحول بازنمایی دلبستگی و حساسیت مادرانه
    روان‌شناسی تحولی: روان‌شناسان ایرانی , العدد 2 , السنة 14 , تابستان 1397
    هدف این پژوهش تعیین تغییرات بازنمایی و دلبستگی مادرانه به عنوان عناصر مهم نظام مراقبت‌کنندگی در طول تحول است. 60 زوج مادر و کودک در فاصله سنی 18 تا 60 ماهگی به وسیله پرسشنامه دلبستگی بزرگسال (هازن و شیور، 1987)، مصاحبه مدل درون‎کاری کودک (زینه، بنویت، بارتون، هیرشبر أکثر
    هدف این پژوهش تعیین تغییرات بازنمایی و دلبستگی مادرانه به عنوان عناصر مهم نظام مراقبت‌کنندگی در طول تحول است. 60 زوج مادر و کودک در فاصله سنی 18 تا 60 ماهگی به وسیله پرسشنامه دلبستگی بزرگسال (هازن و شیور، 1987)، مصاحبه مدل درون‎کاری کودک (زینه، بنویت، بارتون، هیرشبرگ و ریگان، 1994)، ابزار درجه‎بندی رفتار مادرانه (پدرسون، موران و بنتو، 1999) و ابزار سنجش دلبستگی کودک (واترز و دینز، 1985) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‌های پژوهش به وسیلة آزمون آماری خی‌دو مورد تحلیل قرار گرفتند و تحلیل آماری نشان داد تفاوت چشمگیری میان ارزش مشاهده‌شده و مورد انتظار، در متغیرهای پژوهش در سنین متفاوت وجود دارد. نتایج حاکی از این بود که مادران کودکان 40-36 ماهه در مقایسه با مادران کودکان کوچک‎تر و بزرگ‎تر به احتمال بیشتری بازنمایی نامتعادل و حساسیت پایین نشان دادند. این امر می‌تواند درنتیجة بروز رفتارهای استقلال‎طلبانه و منفی‎گرایانه بیشتر در این دورة سنی و دشواری هماهنگ کردن خود با نیازهای جدید کودک از سوی مادر باشد. درنتیجه، مراقب ممکن است قادر به حفظ نقش خود به عنوان یک پایگاه ایمن، حساس و همگام با سرعت تغییر در کودک نباشد. این یافته تلویحاتی در مورد تأثیر و نقش رابطه مادر ـ کودک طی این دوره تحول بر ایمنی دلبستگی کودک و لزوم مداخلات آموزشی متناسب با سن به مادران دارد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - اثربخشی آموزش گوش‎دادن احترام‎آمیز به کودکان بر بهزیستی روان‌شناختی مادران
    روان‌شناسی تحولی: روان‌شناسان ایرانی , العدد 2 , السنة 13 , تابستان 1396
    این پژوهش به منظور تعیین اثربخشی بستة آموزشی گوش‎دادن احترام آمیز به کودکان بر ارتقای بهزیستی روان شناختی مادران انجام شد. 42 زوج مادر و کودک به صورت در دسترس از یک مرکز پیش دبستانی شهر تهران انتخاب شدند. با استفاده از سیاهة رفتاری برای کودکان (آشنباخ و رسکورلا، 200 أکثر
    این پژوهش به منظور تعیین اثربخشی بستة آموزشی گوش‎دادن احترام آمیز به کودکان بر ارتقای بهزیستی روان شناختی مادران انجام شد. 42 زوج مادر و کودک به صورت در دسترس از یک مرکز پیش دبستانی شهر تهران انتخاب شدند. با استفاده از سیاهة رفتاری برای کودکان (آشنباخ و رسکورلا، 2001) و پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ و هیلر، 1979) برای مادران از نبود اختلال‌های روان شناختی و رفتاری برای شرکت کنندگان اطمینان حاصل شد و به صورت تصادفی در دوگروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. مادران هر دو گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه به مقیاس بهزیستی روان‎شناختی (واریک‎ـ‎ادینبورو، 2008) پاسخ دادند. مادران گروه آزمایش تحت آموزش گوش دادن احترام آمیز به کودکان و مادران گروه گواه در لیست انتظار قرار گرفتند. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری-مختلط (درون‎گروهی و بین‎گروهی) نشان داد که نمره‎های بهزیستی روان‎شناختی گروه آزمایش و گواه در مرحله پیش آزمون تفاوت چندانی نداشت اما پس از مداخله نمره‎های گروه آزمایش در پس آزمون به طور معناداری افزایش یافت و در پیگیری دوماهه نیز همچنان بالا بود. بنابراین می‎توان از مداخله‎های متمرکز بر ارتباط مادر-کودک به خصوص در زمینه گوش‎دادن مؤثر به کودکان برای ارتقای سطح بهزیستی روان‎شناختی مادران سود جست و از بروز برخی از اختلال‎های آتی پیشگیری کرد. تفاصيل المقالة