پژوهش در برنامه ریزی درسی
,
العدد5,السنة
15
,
زمستان
1397
هدف پژوهش حاضر، شناسایی مؤلفههای تدریس اثربخش اساتید رشته برنامهریزی درسی از نظر دانشجویان بود. روش پژوهش کیفی با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکتری رشته برنامهریزی درسی دانشگاههای تهران و علامه طباطبائی بود. روش نمون أکثر
هدف پژوهش حاضر، شناسایی مؤلفههای تدریس اثربخش اساتید رشته برنامهریزی درسی از نظر دانشجویان بود. روش پژوهش کیفی با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکتری رشته برنامهریزی درسی دانشگاههای تهران و علامه طباطبائی بود. روش نمونهگیری هدفمند بود که در آن دانشجویانی که شرایط نمونه موردنظر را داشتند با استفاده از مصاحبه نیمه ساختارمند و اکتشافی مورد مصاحبه قرار گرفتند و با رسیدن به اشباع نظری یافتهها تعداد نمونه پژوهش 21 نفر شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از روش تحلیل موضوعی دادههای 7 مرحلهای کلایزی (1987) استفاده شد. تحلیل محتوای دیدگاه دانشجویان در مورد مؤلفههای تدریس اثربخش اساتید منجر به شناسایی 328 کد اولیه،26 زیر مضمون و 6 مضمون اصلی شد که عبارتاند از ویژگیهای علمی (تسلط بر موضوع؛ دانش علمی معتبر و بهروز از موضوع تدریس؛ برقراری ارتباط بین نظر و عمل در موضوع؛ رویکرد پژوهشگری نسبت به تدریس موضوع)؛ مهارتهای تدریس (بیان مطالب به زبان شیوا قابلفهم و منسجم؛ بهکارگیری روشهای مختلف تدریس؛ کاربرد روشهای تدریس فعال؛ استفاده از امکانات و وسایل کمکآموزشی)؛ مدیریت کلاس (مدیریت زمان؛ داشتن طرح درس؛ قواعد و قوانین کلاسی انعطافپذیر؛ سبک مدیریت تعاملی؛ مهارت برقراری ارتباط)؛ ویژگیهای اخلاقی (روحیه انتقادپذیری؛ توجه و احترام به دانشجو؛ شوخطبعی؛ وقتشناسی؛ عشق و علاقه به تدریس و دانشجویان؛ عدالت)؛ انگیزش (استفاده از منابع گوناگون انگیزشی؛ ترغیب شاگردان به یادگیری؛ توجه به تفاوتهای فردی دانشجویان؛ ایجاد شور و هیجان در فرایند آموزش) و ارزشیابی (کاربرد روش جدید و متنوع ارزشیابی؛ تناسب روش ارزشیابی با موضوع درسی؛ تأکید بر ارزشیابی فرایند مدار).
تفاصيل المقالة
پژوهش در برنامه ریزی درسی
,
العدد4,السنة
15
,
پاییز
1397
پژوهشحاضر بهمنظور بررسی میزان درک دانشجو- معلمان آموزش علوم تجربی از ماهیت علمتجربی در مراکز تربیتمعلم استان تهران انجام شد. روش پژوهش مذکور، توصیفی - زمینهیابیاست. جامعة آماری پژوهشی تمامی دانشجو - معلمان زن و مرد رشته آموزش علوم تجربیاست که تعداد آنها 300 نفر بودن أکثر
پژوهشحاضر بهمنظور بررسی میزان درک دانشجو- معلمان آموزش علوم تجربی از ماهیت علمتجربی در مراکز تربیتمعلم استان تهران انجام شد. روش پژوهش مذکور، توصیفی - زمینهیابیاست. جامعة آماری پژوهشی تمامی دانشجو - معلمان زن و مرد رشته آموزش علوم تجربیاست که تعداد آنها 300 نفر بودند. با توجه به تعداد کمحجم جامعه برای نمونهگیریاز روش سرشماری استفاده گردید. برای اندازهگیری درک دانشجو- معلمان از ماهیت علمتجربی از پرسشنامهای محقق ساخته استفاده شد. روایی محتوایی این پرسشنامه توسطمتخصصان مورد بررسی قرار گرفت. همچنین روایی سازه آن نیز از طریق تحلیل عاملیاکتشافی تأیید شد. پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ (84/0=)محاسبه شد. دادههای پژوهش از طریق آمار توصیفی (مانند فراوانی، درصد فراوانی انحرافمعیار) و آمار استنباطی (مانند آزمونتی و همبستگی) با استفاده از نرمافزار spss مورد تحلیل شدند. یافتهها نشان داد کهدانشجو - معلمان آموزش علوم تجربی درک درست و کافی از ماهیت کلی علم تجربی و مؤلفههایآن (مبانی فلسفی علم تجربی، مراحل مختلف روش علمی و دستاوردهای علم تجربی) ندارندو بین سابقه تدریس دانشجو - معلمان آموزش علوم تجربی و درک آنها از ماهیت علمتجربی رابطه معنیداری وجود ندارد. همچنین بین عملکرد دانشجو - معلمان با درکماهیت علم تجربی همبستگی معنیداری وجود داشت و از نظر جنسیت نیز در درک ماهیتعلمی تفاوت معنادار مشاهده شد.
تفاصيل المقالة
پژوهش در برنامه ریزی درسی
,
العدد5,السنة
17
,
زمستان
1399
هدف پژوهش، بررسی مقایسۀ اثرات بازی هدایتشده، بازی آزاد و آموزش مستقیم بر یادگیری کودکان در درس علوم تجربی پایۀ اول ابتدایی بود. روش پژوهش حاضر، کمی و از نوع مطالعات آزمایشی با طرح بین گروهی با اندازهگیری مکرر بود. جامعۀ پژوهش، همۀ دانشآموزان پسر پایۀ اول مدارس ابتدای أکثر
هدف پژوهش، بررسی مقایسۀ اثرات بازی هدایتشده، بازی آزاد و آموزش مستقیم بر یادگیری کودکان در درس علوم تجربی پایۀ اول ابتدایی بود. روش پژوهش حاضر، کمی و از نوع مطالعات آزمایشی با طرح بین گروهی با اندازهگیری مکرر بود. جامعۀ پژوهش، همۀ دانشآموزان پسر پایۀ اول مدارس ابتدایی منطقه یازده شهر تهران در سال 1398 بود. از جامعۀ آماری، یک مدرسه به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شد و از میان دانشآموزان کلاس اول آن مدرسه 24 آزمودنی بهصورت تصادفی انتخاب و در سه گروه بهصورت (هر گروه 8 آزمودنی) قرار گرفتند. ابزار پژوهش، آزمون محقق ساخته مبحث آهنربا کتاب علوم تجربی پایۀ اول ابتدایی بود. پایایی ابزار با روش کودر ریچاردسون بررسی شد و مقدار آن برابر با 86/0، روایی ابزار بهوسیلۀ روایی محتوا توسط معلمان بررسی و روایی آن تائید شد. بهمنظور تحلیل دادهها از تحلیل واریانس ترکیبی (یک بین و یک درون) با نرمافزار Spss20 استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین سه روش آموزشی در باب یادگیری در سطح 05/0 تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین مقایسۀ گروهها در یادگیری با توجه به اثر تعاملی زمان، حاکی از آن بود که روش بازی هدایتشده در افزایش یادگیری مبحث آهنربا نسبت به سه روش دیگر مؤثرتر بوده است (05/0>P) و میزان کاهش یادگیری در گروه بازی هدایتشده نسبت به دو روش دیگر دارای وضعیت بهتری بود. بر اساس نتایج بهدستآمده روش بازی هدایتشده میتواند باعث افزایش یادگیری مبحث آهنربا در دانشآموزان شود.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications