هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای سنجش کیفیت آموزشی مدارس ابتدایی بود. روش پژوهش حاضر، تلفیقی(کیفی و کمی) و از نظر هدف نیز پژوهشی کاربردی بود. جامعۀ بخش کیفی، خبرگان و آموزگاران شهرستان اندیمشک در سال 1399-1398 بودند که با روش نمونهگیری هدفمند، 18 نفر از آنان انتخاب شدند أکثر
هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای سنجش کیفیت آموزشی مدارس ابتدایی بود. روش پژوهش حاضر، تلفیقی(کیفی و کمی) و از نظر هدف نیز پژوهشی کاربردی بود. جامعۀ بخش کیفی، خبرگان و آموزگاران شهرستان اندیمشک در سال 1399-1398 بودند که با روش نمونهگیری هدفمند، 18 نفر از آنان انتخاب شدند و مورد مصاحبههای نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. متون مصاحبهها تحلیل و تمام دادهها کدگذاری شدند و برای اعتبار آنها از دیدگاه مشارکت کنندگان و خبرگان استفاده شد و برای پایایی نیز کدگذاری مجدد صورت گرفت که ضریب توافق 89/0 به دست آمد. در بخش کمی نیز جامعه آماری آموزگاران 1103 بودند که بر اساس فرمول کوکران تعداد 250 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته بر اساس یافتههای کیفی بود که اعتبار آن با روایی صوری و پایایی آن با آزمون آلفای کرونباخ 88/0 به دست آمد. یافتهها نشان داد 2 بعد(عوامل درون و برون سازمانی) و 11 مؤلفه (اهداف و رسالتهای آموزش ابتدایی، مدیریت و رهبری، معلمان، دانشآموزان، فضای آموزشی، محتوای آموزشی، فرایندهای یادگیری و یادهی، زیرساختهای آموزشی، خانواده، فرهنگ، اجتماع و سیاست) در طراحی الگوی کیفیت آموزشی از دید خبرگان وجود دارد. نتایج معادلات ساختاری با نرمافزار Pls Smart نیز نشان داد مؤلفههای شناسایی شده میتوانند 83/0 متغیر کیفیت آموزشی را پیشبینی کنند (83/0=R2). در نهایت برازش مدل ساختاری پژوهش نیز مورد تایید واقع شد(52/0=GOF). نتایج نشان داد مدل ارائه شده با مؤلفهها و شاخصهای آن میتوانند پیشبینی کننده مناسبی برای کیفیت آموزشی باشند؛ بنابراین نتایج این پژوهش قابل تأمل برای دست اندرکاران امر آموزش است.
تفاصيل المقالة
تجاری شدن فعالیتهای کشاورزی و بهدنبال آن استفادهی گسترده از سموم کشاورزی در تولید محصولات کشاورزی، باعث ایجاد مشکلات جدی در محیط زیست شده است. با وجود هشدار سیاست-گذاران بر ضرورت دستیابی به کشاورزی پایدار، اکثر کشاورزان بهدنبال دستیابی به حداکثر تولید بوده و در أکثر
تجاری شدن فعالیتهای کشاورزی و بهدنبال آن استفادهی گسترده از سموم کشاورزی در تولید محصولات کشاورزی، باعث ایجاد مشکلات جدی در محیط زیست شده است. با وجود هشدار سیاست-گذاران بر ضرورت دستیابی به کشاورزی پایدار، اکثر کشاورزان بهدنبال دستیابی به حداکثر تولید بوده و در این بین کمترین توجه را به بعد زیست محیطی تولید دارند. با توجه به این مسأله، در این مقاله تلاش شد تا همسویی رفتار اقتصادی و زیستمحیطیکشاورزان در مدیریت علفهای هرز با استفاده از دادههای 180 کشاورز گندمکار استان خراسان رضوی که در سال 1388 به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شده و با بهرهگیری از ضرایب همبستگی اسپیرمن و رگرسیون، مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که در صورت استفادهی کشاورزان از فناوریهای پاک و سناریوهای 3، 4 و 5 زیستمحیطی در مدیریت علفهای هرز، درآمد ناخالص کشاورزان افزایش و میزان مصرف سموم شیمیایی در واحد سطح کاهش مییابد که این ارتباط بیانگر همسویی اهداف اقتصادی(درآمد ناخالص کشاورزان) و اهداف زیستمحیطی(کاهش مصرف سموم شیمیایی) کشاورزان مورد مطالعه در مدیریت علفهای هرز مزارع گندم میباشد. علاوه بر این علامت ضریب همبستگی در سایر شرایط مثبت و بیانگر عدم همسویی اهداف اقتصادی و زیستمحیطیکشاورزان میباشد. از آنجا که در این مطالعه، به-کارگیری روشهای زیستمحیطی مدیریت علفهای هرز در مزارع گندم از سوی کشاورزان مورد مطالعه بهدلیل بالا بودن هزینههای آن نه تنها منجر به کاهش سطح درآمد ناخالص بلکه افزایش میزان آن را به دنبال داشته است، لذا پیشنهاد میگردد تا برنامهریزان و سیاستگذاران اجرایی این حوزه با هماهنگی نظام ترویج کشاورزی در استان اقدام به ترویج و گسترش استفاده از روشهای زیستمحیطی در مدیریت علفهای هرز گندم در بین کشاورزان گندمکار استان نمایند.
تفاصيل المقالة
در این مطالعه سعی بر آنست تا با بهره گیری از تابع تولید تعمیم یافته، نقش عوامل تولید ، بویژه وجود تنوع زیستی زراعی، بر ریسک و میانگین تولید گندم کاران شهرستان مشهد مورد بررسی قرار گیرد. دادههای مورد نیاز از راه تکمیل 102 پرسشنامه از گندم کاران بدست آمده است . نتایج این أکثر
در این مطالعه سعی بر آنست تا با بهره گیری از تابع تولید تعمیم یافته، نقش عوامل تولید ، بویژه وجود تنوع زیستی زراعی، بر ریسک و میانگین تولید گندم کاران شهرستان مشهد مورد بررسی قرار گیرد. دادههای مورد نیاز از راه تکمیل 102 پرسشنامه از گندم کاران بدست آمده است . نتایج این بررسی نشان داد که مصرف بیش تر نهاده های آب،کود میکرو، کود فسفاته، کود پتاسه، نیروی کار، ماشینآلات، سطح زیرکشت و کود دامی میزان ریسک تولیدی را افزایش می دهن د. از میان این متغیرها تنها تاثیر متغیرهای کود دامی، سطح زیرکشت، میزان استفاده از ماشین آلات و آب مصرفی معنی دار می باشند. هم چنین، تاثیرگذاری نهاده های سطح زیرکشت، میزان کود پتاسه ی مصرفی، میزان کود میکرو مصرفی، آب مصرفی و تنوع زیستی زراعی بر میانگین تولید و ریسک تولیدی مشابه است. سایر نهادهها در دو الگو دارای تاثیرگذاری عکس میباشند.
تفاصيل المقالة
در این مقاله عامل های موثر بر مشارکت اعضای گروههای توسعه ی روستایی در فعالیت های حفاظتی ترویجی اجرا شده از سوی پروژه ی بین المللی ترسیب کربن، در منطقه ی حسین آباد غیناب شهرستان سربیشه ی استان خراسان جنوبی، بررسی گردید. داده های مطالعه از راه تکمیل 124 پرسشنامه در میان ا أکثر
در این مقاله عامل های موثر بر مشارکت اعضای گروههای توسعه ی روستایی در فعالیت های حفاظتی ترویجی اجرا شده از سوی پروژه ی بین المللی ترسیب کربن، در منطقه ی حسین آباد غیناب شهرستان سربیشه ی استان خراسان جنوبی، بررسی گردید. داده های مطالعه از راه تکمیل 124 پرسشنامه در میان اعضای گروههای توسعه ی روستایی فراهم شد. نتایج نشان داد که مهم ترین عامل های اثرگذار بر مشارکت اعضای گروههای توسعه ی روستایی در فعالیت های حفاظتی ترویجی عبارتند از: وضعیت تاهل، اسکان، سن، تعداد اعضای خانوار، درآمد سالانه ی خانوار و سطح زمین های تحت مالکیت خانوار؛ به بیان دیگر، احتمال مشارکت اعضای گروه توسعه ی در فعالیت های یاد شده با افزایش سطح درآمد سالانه ی خانوار، تعداد اعضای خانوار و نیز در میان ساکنان دایمی در منطقه افزایش می یابد. این درحالی است که با افزایش سن و سطح زمین های تحت مالکیت خانوار و در میان افراد دارای همسر (متاهل) احتمال مشارکت اعضای گروه توسعه در فعالیت های حفاظتی ترویجی کاهش می یابد. با توجه به یافته ها، پیشنهادهایی در راستای بهبود عملکرد این نوع فعالیت ها و نیز افزایش میزان مشارکت اعضای گروه توسعه ارایه شد
تفاصيل المقالة
حمایت از ایجاد و توسعه بنگاههای کوچک و متوسط اقتصادی یکی از اولویتهای اساسی در برنامههای توسعه اقتصادی بیشتر کشورهاست. با این وجود بنگاههای کوچک و متوسط اقتصادی در ایران با بحثهای فراوانی از سوی موافقان و مخالفان آن در مورد میزان اثربخشی آن روبرو بوده است. با توجه أکثر
حمایت از ایجاد و توسعه بنگاههای کوچک و متوسط اقتصادی یکی از اولویتهای اساسی در برنامههای توسعه اقتصادی بیشتر کشورهاست. با این وجود بنگاههای کوچک و متوسط اقتصادی در ایران با بحثهای فراوانی از سوی موافقان و مخالفان آن در مورد میزان اثربخشی آن روبرو بوده است. با توجه به این موضوع، این مطالعه با رویکرد ارزیابی عملکرد بنگاههای زودبازده و بررسی تاثیر آن بر متغیرهای کلان اقتصادی، میزان دسترسی به اهداف پیشبینی شده در این طرحها در زمینه اشتغال پایدار، سرمایهگذاری و بهبود سودآوری را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است. جهت بررسی این موضوع، بنگاههای دریافت کننده اعتبارات زودبازده در بخش دامپروری شهرستان بابل طی سال 1386 از طریق سرشماری انتخاب(50 طرح) و با گروهی دیگر از بنگاهها که از اعتبارات بنگاههای زودبازده استفاده نکردهاند(24 طرح)، با استفاده از روش جورسازی مورد مقایسه قرارگرفتهاند. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد اگر چه میزان انحراف مالی و اشتغال در نمونه مورد بررسی بسیار پایین بوده است، ولی تعداد زیادی از بنگاههای به بهرهبرداری رسیده در این بخش، طی دو یا سه سال اول فعالیت خود تعطیل شدهاند. همچنین بررسی نتایج در میان بنگاههای در حال فعالیت نشان داد اگر چه این اعتبارات تاثیر مثبت بر اشتغال داشته و سبب ایجاد سرمایهگذاری جدید در این بخش شده است، اما این اثرات در بلندمدت پایدار نبوده و اشتغال و سرمایهگذاری در میان این بنگاهها در طی این دوره به شدت کاهش یافته است. با توجه به نتایج این مطالعه، تعیین دوره تنفس مناسب و تامین سرمایه در گردش دامداران، طی سالهای آتی از طریق تاسیس بانکهای تخصصی در زمینه اعتبارات خرد و همچنین ایجاد ثبات در بازار نهاده و محصول پیشنهاد شده است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications