فهرس المقالات سلما ساعدی


  • المقاله

    1 - بررسی تطبیقی ویژگی‌های اقلیمی در داستان‌های صادق چوبک و شیرزاد حسن
    زبان و ادب فارسی واحد سنندج , العدد 1 , السنة 14 , بهار 1401
    ادبیات تطبیقی شاخه‌ای از نقد ادبی است که به سنجش و بررسی محتوایی و ساختارییِ میان آثار، عناصر، گونه‌های ادبی، سبک‌ها، دوره-ها و شخصیت‌های ادبی در یک زبان یا زبان‌های مختلف می‌پردازد. در این راستا ادبیات تطبیقی در هر دوره‌ای افزون بر رویکردهای ساختاری، به مثابة آیینه‌ای أکثر
    ادبیات تطبیقی شاخه‌ای از نقد ادبی است که به سنجش و بررسی محتوایی و ساختارییِ میان آثار، عناصر، گونه‌های ادبی، سبک‌ها، دوره-ها و شخصیت‌های ادبی در یک زبان یا زبان‌های مختلف می‌پردازد. در این راستا ادبیات تطبیقی در هر دوره‌ای افزون بر رویکردهای ساختاری، به مثابة آیینه‌ای است که جلوه‌های گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را منعکس می‌کند. در این میان، ادبیات فارسی و ادبیات کُردی در عرصه ادبیات تطبیقی، همواره شاهد شباهت‌هایی با هم بوده‌اند. در زمینۀ ادبیات داستانی، در ایران و کُردستان عراق، نویسندگانی چون صادق چوبک و شیرزاد حسن، هر دو از سرآمد نویسندگان و رمان‌نویسان صاحب سبک و تأثیرگذار در ادبیات معاصر به شمار می‌آیند و در این زمینه، آثار ماندگاری بر جای نهاده‌اند. با توجّه به این‌که صادق چوبک و شیرزاد حسن با دیدگاه‌های مشابه به طرح مسائل و مشکلات زادگاه و اقلیم خویش پرداخته‌اند، دو اثر سنگ صبور و تنگسیر از صادق چوبک، با دو اثر زنی بر فراز مناره و ناتور درّه از شیرزاد حسن که از معروف‌ترین آثار هر یک از دو نویسنده محسوب می‌شوند، برای بررسی و مقایسه، انتخاب شده‌اند. در پژوهش حاضر سعی بر آن است که با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی شاخصه‌های ادبیات اقلیمی، همچون مسائل جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی در چهار رمان مذکور بررسی شود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که شاخصۀ فرهنگ و جغرافیا از بسامد بالاتری در آثار منتخب برخوردار است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - نگاهی به تمثیل و نماد در دو داستان «انتری که لوطی‌اش مرده بود» از صادق چوبک و «حصار و سگ‌های پدرم» از شیرزاد حسن
    جستار نامه: ادبیات تطبیقی (فارسی- انگلیسی) , العدد 4 , السنة 5 , پاییز 1400
    ادبیّات داستانی یکی از بارزترین عرصه‌هایی است که مسائل و معضلات اجتماعی در آن به‌خوبی بازنمایی می شود. روایت های داستانی، ویژگی‌های هر جامعه ای را در بافت و کنش شخصیّت های خود برجسته و علاوه بر توصیف و تصویر نمودن آن به‌گونه ای پیچیده و در اشکال و بیان های ادبی آن را به أکثر
    ادبیّات داستانی یکی از بارزترین عرصه‌هایی است که مسائل و معضلات اجتماعی در آن به‌خوبی بازنمایی می شود. روایت های داستانی، ویژگی‌های هر جامعه ای را در بافت و کنش شخصیّت های خود برجسته و علاوه بر توصیف و تصویر نمودن آن به‌گونه ای پیچیده و در اشکال و بیان های ادبی آن را به نقد می کشند. در برخی دوره‌های اجتماعی نویسندگان به دلیل استبداد و خفقان حاکم بر جامعه و ترس از مجازات حکومت به‌راحتی نمی توانند اندیشه های خود را بیان کنند از این رو متوسّل به قالب های سمبولیک می شوند و تمثیل یکی از این قالب های پرطرفدار است. در زمینۀ ادبیّات داستانی، در ایران و عراق، نویسندگانی چون صادق چوبک و شیرزاد حسن، هر دو از سرآمد نویسندگان صاحب سبک و تأثیرگذار در ادبیّات معاصر به شمار می آیند و در این زمینه، آثار ماندگاری بر جای نهاده اند. با توجّه به این که صادق چوبک و شیرزاد حسن با دیدگاه های مشابه به طرح مسائل و مشکلات جامعۀ خویش پرداخته اند، داستان انتری که لوطیش مرده بود از صادق چوبک، با داستان حصار و سگ های پدرم از شیرزاد حسن برای بررسی و مقایسه انتخاب شده اند. در پژوهش حاضر سعی بر آن است که با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی به معنای لایۀ دوم داستان های تمثیلی مذکور پی برده شود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که توجّه هر دو نویسنده، معطوف به عامّۀ مردم و تودۀ فرودست جامعه است و هرکدام در پوشش یک داستان تمثیلی، روابط و مناسبات اجتماعی و سرنوشت انسان ها در جامعۀ ایران و عراق را در دوره های دیکتاتوری رضاشاه و صدام حسین بازگو کرده اند. تفاصيل المقالة