مطالعات رفتاری در مدیریت
,
العدد1,السنة
4
,
بهار
1392
زمینه: پیدایش نیازهای جدید، سازمانها را با چالشهای متعددی روبرو نموده است. امروزه مدیران جهت اداره نمودن سازمانها نیازمند بکارگیری فرایندهای هوش سازمانی میباشند تا با استفاده ازاین ظرفیت بتوانند شرایط رقابتی خود را حفظ نمایند.
هدف:. باتوجه به اهمیت و جایگاه هوش ساز أکثر
زمینه: پیدایش نیازهای جدید، سازمانها را با چالشهای متعددی روبرو نموده است. امروزه مدیران جهت اداره نمودن سازمانها نیازمند بکارگیری فرایندهای هوش سازمانی میباشند تا با استفاده ازاین ظرفیت بتوانند شرایط رقابتی خود را حفظ نمایند.
هدف:. باتوجه به اهمیت و جایگاه هوش سازمانی، هدف از انجام تحقیق حاضر، شناسایی مؤلفههای مدل هوش سازمانی در صنعت بیمه و آزمون مدل بدست آمده در شرکت بیمه البرز میباشد. این پژوهش از نظر جهت گیری، بنیادی و از نظر هدف، توصیفی و راهبرد مورد استفاده آن نظریه پردازی داده بنیاد با رویکرد اشتراوس وکوربین میباشد.
روش تحقیق: روش تحقیق در این پژوهش ترکیبی است. در گام اول، دادههای کیفی با انجام مصاحبههای نیمه ساختاریافته از خبرگان هوش سازمانی، متشکل از 9 نفر، شامل متخصصان صنعت بیمه و اساتید دانشگاه که به روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس نمونه گیری نظری انتخاب گردیدهاند؛ گردآوری شد. با استفاده از نرم افزار مکس کیودا، مصاحبههای انجام پذیرفته مورد بررسی قرار گرفت. دراین بخش مدل اولیه پژوهش بدست آمد و به منظور سنجش پایایی مدل طراحی شده از شاخص کاپا استفاده شد. مقدار شاخص کاپا برابر با 711/0 محاسبه شد که در سطح توافق معتبر قرار گرفته است. در گام دوم و بخش کمّی پژوهش، جهت گردآوری دادههای عددی، نسبت به تهیه پرسشنامه محقق ساخته اقدام شد. نمونه گیری به روش تصادفی از بین کارشاسان بیمه البرز انجام پذیرفت. در این بخش برای برازش مدل بر اساس معیارهای استخراج شده از بخش کیفی، از نظر تعداد 225 نفر از کارشناسان شرکت بیمه البرز استفاده شد و روابط بین متغیرهای تحقیق به تفکیک با استفاده از تکنیک حداقل مربعات جزئی و با استفاده از نرم افزار SmartPLS مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در بخش کیفی، نتایج نشان داد فناوری، منابع و نوآوریهای سازمانی بهعنوان شرایط علّی؛ فرهنگ و ساختار سازمانی بهعنوان شرایط زمینهای؛ عوامل کلان، عوامل مدیریتی به عنوان شرایط مداخلهگر؛ فرایند و استراتژی سازمان، ارتباطات برونسازمانی و دانش سازمانی بهعنوان راهبردها و مشارکت سازمانی و عملکرد سازمان بهعنوان پیامدهای هوش سازمانی درصنعت بیمه هستند. همچنین مقوله مرکزی پژوهش، مهارتها و شایستگی انتخاب شد که از نظر جامعیت و انتزاعی بودن سایر مقولات را در خود جای میدهد. و در بخش کمّی، برازش مدل با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری، رویکرد حداقل مربعات جزئی در بخش مدل اندازه گیری و بخش ساختاری انجام پذیرفت.
نتیجه گیری: مشخص گردید ارتباط ابعاد و مقولهها مدل هوش سازمانی معنا دار بوده و مدل بدست آمده در بخش کیفی تحقیق مورد تأیید قرار گرفت.
تفاصيل المقالة
پژوهش حاضر به شناسایی عوامل مؤثر راهبردی بر رابطه هوش سازمانی با عملکرد کارکنان در شرکت بیمه البرز می پردازد و از نوع ترکیبی (کیفی _کمی) می باشد. راهبرد های مورد نظر در بخش کیفی نظریه داده بنیاد مشخص شده و مشارکت کنندگان در این بخش با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب ش أکثر
پژوهش حاضر به شناسایی عوامل مؤثر راهبردی بر رابطه هوش سازمانی با عملکرد کارکنان در شرکت بیمه البرز می پردازد و از نوع ترکیبی (کیفی _کمی) می باشد. راهبرد های مورد نظر در بخش کیفی نظریه داده بنیاد مشخص شده و مشارکت کنندگان در این بخش با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش نیز مصاحبه نیمه ساختار یافته انتخاب گردید. در بخش کمی جهت برازش مدل به دست آمده در بخش کیفی، نسبت به تهیه پرسشنامه محقق ساخته اقدام شد و به نمونه گیری به روش تصادفی از بین کارشناسان بیمه البرز اقدام گردید. جامعه آماری شامل 670 نفر از کارشناسان شرکت در ادارات مرکزی و تعداد 53 شعبه سراسر کشور میباشد. برای تبیین روابط میان متغیر های از تکنیک معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی (pls) و نرمافزار smart PLS استفاده شد. بخش کیفی نتایج نشان داد که مقوله های فرایند و استراتژی سازمان، ارتباطات برون سازمانی و دانش سازمانی از راهبرد های تأثیرگذار بر رابطه هوش سازمانی با عملکرد کارکنان در شرکت بیمه البرز هستند. همچنین ارتباط ابعاد و مقوله ها معنادار بوده و مدل به دست آمده در بخش کیفی پژوهش، مورد تائید قرار گرفت. با توجه به مدل پیشنهادی حاضر، نتایج نشان می دهند که هوش سازمانی با تأثیر مقوله های راهبردی (دانش سازمانی، فرایند و استراتژی سازمان و ارتباطات برون سازمانی) با ضریب مسیر 184/0 تأثیر مثبت و معناداری بر عملکرد سازمانی دارد.
تفاصيل المقالة
امروزه مسئله مصرف و بویژه مصرف کالاهای فرهنگی از چنان اهمیتی برخوردار است که به عنوان یکی از مسایل کلیدی و مهم در دستور کار برنامهریزان و مسئولان فرهنگی جوامع قرار دارد. بر این اساس، هدف این مطالعه بررسی تأثیر سواد رسانهای بر مقدار مصرف کالاهای فرهنگی در أکثر
امروزه مسئله مصرف و بویژه مصرف کالاهای فرهنگی از چنان اهمیتی برخوردار است که به عنوان یکی از مسایل کلیدی و مهم در دستور کار برنامهریزان و مسئولان فرهنگی جوامع قرار دارد. بر این اساس، هدف این مطالعه بررسی تأثیر سواد رسانهای بر مقدار مصرف کالاهای فرهنگی در بین زنان (13-15) سال شهر شهرکرد بود. روش مطالعه از نوع پیمایش میباشد. جامعه آماری برابر با ( 39596) نفر بوده است که از این تعداد 380 نفر با توجه به فرمول کوکران و از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای (سیستماتیک) به عنوان نمونه انتخاب شد. دادههای پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS (مدل تجربی) و آمارههای رگرسیون چند متغیره و ضریب همبستگی تحلیل شد. یافتهها نشان میدهند رابطه آماری معناداری بین دو متغیر پایگاه اقتصادی – اجتماعی زنان و مقدار مصرف کالاهای فرهنگی وجود نداشت و درعوض در بین پردازش و تحلیل پیامها و مقدار مصرف کالاهای فرهنگی رابطهای معنادار وجود داشت. مصرف کالاهای فرهنگی بر مبنای بعد (مقدار، نوع و گرایش به مصرف) و با توجه به سطح مصرف و انگیزه، عادت و رفتار بررسی شد که نشان داد انگیزه مصرف در زنان منجر به رفتار مصرف و گرایش و تنوع در مصرف کالاهای فرهنگی و تکرار در اعمال مصرف، منجر به ایجاد عادت در مصرف کالاهای فرهنگی آنها میشود.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications