JostarnamehJournal of comparative Literature Studies
,
Issue28,Year,
Summer
2024
این مقاله به بحث درباره شیوههای اقتباس ادبی میپردازد، و میکوشد که از این منظر شناخت و تسلط نویسنده بر عناصر داستان را نشان دهد. شناختی که سبب موفقیت به تصویر کشیدن آثار ادبی او میشود. این مقاله با استفاده از روش تحلیلی-تطبیقی و با تکیه بر منابع کتابخانهای و آرشیوی، More
این مقاله به بحث درباره شیوههای اقتباس ادبی میپردازد، و میکوشد که از این منظر شناخت و تسلط نویسنده بر عناصر داستان را نشان دهد. شناختی که سبب موفقیت به تصویر کشیدن آثار ادبی او میشود. این مقاله با استفاده از روش تحلیلی-تطبیقی و با تکیه بر منابع کتابخانهای و آرشیوی، ضمن مقایسه، بررسی و تطبیق کهنالگوی پِیرنگ داستان من قاتل پسرتان هستم از احمد دهقان، روند تبدیل این متن ادبی، به فیلمنامه پاداش سکوت را بازکاوی و تحلیل میکند.
برآیند تحقیق، با توجه به دلالتهای متنی نشان میدهد که پِیرنگ منسجم در ساختار داستانپردازی دهقان به خوبی رعایت شده و تسلط نویسنده بر عنصر پِیرنگ و شناخت کهنالگوهای آن، داستان کوتاه برجستهای را در عرصه ادبیات دفاع مقدس عرضه کرده است. همچنین تاثیر و توانایی نویسنده داستان در خلق پِیرنگ مناسب، یکی از دلایل عمده در موفقیت اقتباس سینمایی آن با عنوان پاداش سکوت است.
از این رو؛ این مقاله بر پایه یک چارچوب نظری و نظاممند، تلاش میکند به این پرسش ضروری پاسخ دهد که تسلط نویسنده ادبی بر ساختار و عناصر داستان، تا چه اندازه میتواند در تبدیل آثار او به متن سینمایی نقش داشته باشد؟ همچنین فیلمنامهنویسان برای انتخاب اثر مورد نظر، باید به دنبال شناخت و انتخاب چه مولفههایی در متن ادبی باشند که موفقیت فیلمنامه اقتباسی را تضمین کند؟
Manuscript profile
این جستار به تعامل علم روایتشناسی و اقتباس ادبی پرداخته و با نگاهی ساختارمند، ظرفیتهای دراماتیک و نقش عنصر پِیرنگ در روایتهای اقتباسی سینمای ایران را بررسی میکند. روایتشناسی یکی از دانشهای وابسته به علم ساختارگرایی، بررسی نظامهای حاکم بر روایت و شناخت ساختار اج More
این جستار به تعامل علم روایتشناسی و اقتباس ادبی پرداخته و با نگاهی ساختارمند، ظرفیتهای دراماتیک و نقش عنصر پِیرنگ در روایتهای اقتباسی سینمای ایران را بررسی میکند. روایتشناسی یکی از دانشهای وابسته به علم ساختارگرایی، بررسی نظامهای حاکم بر روایت و شناخت ساختار اجزای داستان برای رسیدن به معنای اثر و منظور مؤلف است. اقتباس سینمایی نوعی ترجمان دادههای متن مکتوب روایی به تصویرست که میتوان با بررسی و تعیین مؤلفههای ساختارگرایانه فیلم به منزله یک متن تحلیلپذیر، پیام ضمنی آن را کشف و ارائه کرد. لذا آشنایی فیلمساز با ساختار روایت داستانهای ادبی و امکانات سینما این امر را به خوبی میسر میکند.
امروزه؛ اقتباس به عنوان شاخهای از فعالیتهای میان رشتهای، مورد توجه بسیاری از پژوهشگران حوزه ادبیات و سینما قرار دارد. از همین رو برآیندهای قابل تامل اینگونه پژوهشها، برخورداری از نگرشهای نوین در ادبیات داستانی، از جمله شناخت انواع پِیرنگ در متون و فیلمنامههای اقتباسی را در پی خواهد داشت. ما در این مقاله با اتکاء بر مفهوم پِیرنگ در روایتشناسی، در مطلع پژوهش نوع پِیرنگ داستانهای گاو و داشآکل را مطرح کرده و پس از معرفی خصوصیات پِیرنگ آنها، فیلمنامه را مورد مطالعه قرار میدهیم. همچنین این پژوهش بر پایه یک چارچوب نظری و نظاممند، تلاش میکند به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که آیا ساختار پِیرنگ به طور صریح در فیلمنامههای اقتباسی بنا شده است؟ آیا نقاط عطف ساختار سهپردهای در فیلمنامه به خوبی پیریزی شده است؟ و نیز انتخاب نوع پِیرنگ مناسب چه اندازه در شکلپذیری و توفیق فیلمهای اقتباسی موثر است؟
Manuscript profile
JostarnamehJournal of comparative Literature Studies
,
Issue28,Year,
Summer
2026
امروزه اقتباس از آثار ادبی برای تولید متن سینمایی، یکی از موضوعات مورد بحث در صنعت سینما محسوب میشود. با نگاهی گذرا به موفقیت فیلمنامههای اقتباسی، مشاهده میشود که دلیل عمده توفیق این فیلمها، به شناخت کافی نویسنده ادبی و فیلمنامهنویس از ع More
امروزه اقتباس از آثار ادبی برای تولید متن سینمایی، یکی از موضوعات مورد بحث در صنعت سینما محسوب میشود. با نگاهی گذرا به موفقیت فیلمنامههای اقتباسی، مشاهده میشود که دلیل عمده توفیق این فیلمها، به شناخت کافی نویسنده ادبی و فیلمنامهنویس از عناصر داستانی بستگی دارد. نویسنده متن ادبی، باید جزئیات عناصر داستانی را با دقت کافی و تیزبینی خاص توصیف کند، تا فیلمنامهنویس بتواند به گسترش ماجرا، شخصیتپردازی و تدوین دیالوگها بپردازد. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی و تطبیق عنصر پِیرنگ، در دو اثر خلاقانهی معاصر، شامل داستان کوتاه «من قاتل پسرتان هستم» به نویسندگی احمد دهقان، و فیلمنامه اقتباسی «پاداش سکوت» نوشته فرهاد توحیدی، طراحی و انجام شده است. در این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی- تطبیقی، مراتب عنصر پِیرنگ شامل: حادثه محرک، گرهافکنی، کشمکش، اوج و گرهگشایی مورد بررسی و بحث قرار گرفته است. برآیند تحقیق نشان میدهد که کهنالگوی پِیرنگ «فداکاری» در متن ادبی، تبدیل به کهنالگوی پِیرنگ «جستوجو» در فیلمنامه شده است. همچنین هر دو نویسنده با تسلط کامل بر عنصر پِیرنگ و به کارگیری مختصات آن، در رساندن منظور خود به مخاطب موفق بودهاند. از اینرو میتوان نتیجه گرفت تسلط نویسنده ادبی بر ساختار و عناصر داستان، میتواند در تبدیل آثار او به متن سینمایی نقش به سزایی داشته باشد. تسلط نویسنده داستان کوتاه «من قاتل پسرتان هستم» بر عنصر پِیرنگ، و بازیابی و تبدیل آن توسط فیلمنامهنویس، یکی از دلایل موفقیت فیلم «پاداش سکوت» به عنوان یک اقتباس سینمایی است.