فهرست مقالات شکوفه یغمایی


  • مقاله

    1 - تحلیل ساختاری داستان عاشقانۀ وامق و عذرا بر اساس الگوی روایی تودوروف
    جستار نامه: ادبیات تطبیقی (فارسی- انگلیسی) , شماره 1 , سال 5 , بهار 1400
    شاعران و نویسندگان کهن همواره از حکایت برای گسترش اندیشه‌های خود استفاده می‌کردند. عنصری بلخی شاعر قرن چهارم هجری، داستان عاشقانۀ وامق و عذرا را به شعر درآورده است. در این مقاله، برای دریافت شیوۀ شاعری عنصری در وامق و عذرا و تحلیل این حکایت، از روش ساختارگرایی تودوروف ب چکیده کامل
    شاعران و نویسندگان کهن همواره از حکایت برای گسترش اندیشه‌های خود استفاده می‌کردند. عنصری بلخی شاعر قرن چهارم هجری، داستان عاشقانۀ وامق و عذرا را به شعر درآورده است. در این مقاله، برای دریافت شیوۀ شاعری عنصری در وامق و عذرا و تحلیل این حکایت، از روش ساختارگرایی تودوروف بهره برده شده است. یکی از عمده‌ترین اجزای نقد یک داستان در الگوی روایتی تودوروف، پی‌رفت‌های آن و یکی از کارکردی‌ترین عوامل مؤثّرْ انسجام نظام‌مندی این شبکه است. مسئلة بنیادی این پژوهش بررسی و تحلیل میزان و چگونگی کاربست عنصر پی‌رفت در ساختار این حکایت است. در این راستا بازشناسی اجمالی الگوی روایتی تودوروف با تکیه بر شناخت پی‌رفت و همچنین تحلیل و بررسی این عنصر مؤثّر در طرح منظومۀ وامق و عذرا بدنة اصلی مقاله را تشکیل می‌دهد. روش کار در این پژوهش خوانش این حکایت و تحلیل ساختاری طرح آن‌ها بر مبنای الگوی یادشده است. نتایج کلی به‌دست‌آمده نشان می‌دهند بر مبنای کنش‌ها، گزاره‌ها و خطّ سیر منطقی حوادث، پیرنگ و شبکة پی‌رفت‌ها در این حکایت به‌طور ساده و متناسب با شخصیت حکایات طراحی شده است و با توجه به ساختار سادۀ این روایت قدیمی، می‌توان چنین تعریف ثابتی را برای گونۀ کلاسیک برشمرد که گزاره های تکراری در آن زیاد است، بسیار کم پیش می‌آید که در پی رفت هایش ساختارشکنی رخ دهد و علیتِ متن آن به سوی روایات اسطوره‌ای (علیت آشکار) گرایش دارد. پرونده مقاله

  • مقاله

    2 - بررسی کهن‌الگوی زن اغواگر در مثنوی «زهره و منوچهر» ایرج‌میرزا
    مطالعات زبان و ادبیات غنایی , شماره 1 , سال 12 , بهار 1401
    کهن‌الگوها صورت‌هایی یکسان و مشترک در ذهن و ضمیر ناخودآگاه افراد بشرند که در هر عصری به شکل باورهای رایج آن دوره خود را نشان می‌‌دهند و بازشناسی تحولات و دگرگونی‌های آن‌ها می‌تواند شناخت ما را در مورد جریان‌های عمیق فرهنگی، اخلاقی و مذهبی در دوره‌های تاریخی افزایش دهد. چکیده کامل
    کهن‌الگوها صورت‌هایی یکسان و مشترک در ذهن و ضمیر ناخودآگاه افراد بشرند که در هر عصری به شکل باورهای رایج آن دوره خود را نشان می‌‌دهند و بازشناسی تحولات و دگرگونی‌های آن‌ها می‌تواند شناخت ما را در مورد جریان‌های عمیق فرهنگی، اخلاقی و مذهبی در دوره‌های تاریخی افزایش دهد. در این تحقیق کهن‌الگوی زن اغواگر در ادبیات با مثنوی زهره و منوچهر ایرج‌میرزا، تحلیل و مقایسه شده است. شاعران بزرگ به کهن‌الگویی زن اغواگر در شعر خویش اشاره کرده‌اند. ایرج‌میرزا، در مثنوی زهره و منوچهر، این کهن‌الگو را دستمایۀ داستان خود قرار داده، زهره را الهۀ عشق نامیده و شخصیتی ویژه به آن بخشیده است. در این پژوهش به شیوۀ توصیفی- تحلیلی تلاش شده است تا با تعاریفی دقیق و جامع از کهن‌الگو و صور کهن‌الگویی، نمودهای کهن‌الگویی زهره در مثنوی زهره و منوچهر ایرج میرزا بررسی گردد. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که این روایت ایرج میرزا سرگذشتی شبیه به روایت‌های شفاهی عامیانه داشته است؛ عناصر گوناگون از اسطوره‌های مستقل دیگر در روایتی جدید گرد هم می‌آیند و قصه‌ای نو می‌آفرینند که گاه ممکن است بنیاد وجودی آن با اساس کهن‌الگویی پیشین در تعارض باشد. زهره در این سروده دارای وجوهی متناقض و دوگانه است؛ این امر از آنجا سرچشمه می‌گیرد که آناهیتا ایزدبانوی عشق، آب، پاکی و بی‌آلایشی، قداست و عصمت است و نقطۀ مقابل عشق پاک و الهی، عشق ناپاک و شهوانی است که در روایت‌های سامی و یونانی به زهره، ایشتر و افرودیت نسبت داده شده است، حال این دو ویژگی متناقض به خاطر ماهیت داستانی ایرج میرزا در یک شخصیت جمع شده‌اند تا روایت او را جلوه‌ای دیگر ببخشند. پرونده مقاله